• ۱۴۰۳ جمعه ۷ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 4584 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۳ بهمن

درباره «خورشيد» ساخته مجيد مجيدي

علي و حوضش

علي وراميني

خورشيد به‌طور مختصر تلاش مجيدي براي تكرار خودش در بستري جديد است؛ مجيدي با همان دغدغه‌هاي قديمي اين‌بار در بستري شهري با شلختگي‌ها و تيرگي‌هاي خاص خودش. فيلم شروع بسيار خوبي دارد، همان سكانس چند دقيقه‌اي، براي مخاطب مشخص مي‌كند كه با چه ابعاد شخصيت‌هايي روبه‌رو است. به لحاظ درگيري كه مخاطب با فيلم پيدا مي‌كند و البته تكنيك يكي از بهترين شروع‌هاي فيلمي است كه من در سينماي ايران ديدم. اين شروع توفاني تا يك ساعت بعد خوب پيش مي‌رود و در خلال تعريف داستان، شخصيت‌هاي دارودسته علي به ما معرفي مي‌شوند؛ شخصيت‌هايي كه هر كدام مي‌توانستند كليشه‌اي از تيپ كودكان كار باشند اما مجيدي هوشمندانه براي هر كدام از آنها شخصيتي سوا مي‌سازد. بيش از همه اينها شخصيت علي، به عنوان رهبر كاريزماتيك گروه بسيار خوب و هوشمندانه پرداخت شده است، آن‌قدر كه بي‌دلسوزي، مخاطب با او همدل مي‌شود و مي‌خواهد كه علي قهرمان داستان و پيروز اين نبرد باشد. علي، نوجواني است كه زود بزرگ شده است. دردها و مسووليت‌هايي در اين سن تحمل مي‌كند كه شايد بسيار مردم ديگر در تمام عمر خود، با چنين زمختي‌اي از زندگي روبه‌رو نشوند. اما علي نه مرد ناله كه مرد تغيير است. اين ميل به تغيير قهرمان كوچك داستان در تن ندادنش به سلطه‌هاي مرسوم از همان ابتدا نمايان مي‌شود. به مقررات آسايشگاه رواني تن نمي‌دهد، به ساعت رفت‌وآمد محل كارش تن نمي‌دهد، به حقوق بخور و نمير گاراژ هم. كار سفارشي مي‌گيرد و از پولدارها لاستيك مي‌دزد كه به پولدار ديگري فروخته شود. همه اينها براي اين است كه نمي‌خواهد همان‌جايي كه هست بماند و تا هميشه مادرش هم در آسايشگاه باشد. طبيعي است كه قهرمان ما وقتي پيشنهاد يك كار وسوسه‌انگيز كه ميان‌بري براي تغيير است را مي‌شنود، سريع مي‌پذيرد. ادامه داستان علي و تلاش براي رسيدن به گنج پنهان، داستان ميزان قدرت آدمي در اين بستر براي تغيير است؛ اينكه آدمي در ابعاد علي و در بستر حيات اجتماعي-سياسي‌اي كه در آن است چقدر مي‌تواند ميل به تغيير درونش را در عالم عيني محقق كند. آنچه تا به حال از مجيد مجيدي و زيست جهان فيلم‌هاي او سراغ داشتيم، اين پيش‌بيني را وجود مي‌آورد كه اين تغيير بايد صورت پذيرد و خيز علي براي زندگي‌اي بهتر به سرانجامي برسد. اما چنين نمي‌شود، زور علي با همه چغري‌اش به روزگار دروغ و پلشت نمي‌رسد. اگرچه پايان سراسر نيستي و نااميدي نمي‌شود، اما نهايتا باز علي مي‌ماند و حوضش.

مجيدي در خورشيد نه آن نگاه سانتي‌مانتال به رنگ خدا را دارد و نه آن عرفاني كه در بچه‌هاي آسمان از او سراغ داريم. او تصميم گرفته است كه پا به جنوب شهر امروز بگذارد و احتمالا از پس اين مواجهه ديگر نمي‌تواند خوانش عرفاني يا سراسر اميد داشته باشد. جز نام فيلم كه مي‌شد با حوصله و سليقه بيشتري انتخاب شود، فيلم قابل توجه مجيدي نكته منفي بزرگي دارد كه لطمه اساسي به فيلم زده است. زمان بسيار طولاني فيلم را از ريتم تندش مي‌اندازد. در چنين فيلمي كه مخاطب از ابتدا با ريتم تند همراه شده است، افت سرعت فيلم مي‌تواند او را از اثر منفك كند. به نظر مي‌رسد مجيدي اگر وسواس زيادي خرج دهد و بتواند از بعضي سكانس‌ها كه حذف‌شان به فيلم ضربه نمي‌زند چشم بپوشد، هم مي‌تواند ريتم فيلم را حفظ كند و هم دچار اطاله كلام نشود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها