• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4586 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ بهمن

گزارش«اعتماد» درباره ساختار و شيوه داوري سي‌وهشتمين جشنواره ‌تئاتر فجر

عدالتِ گمشده

گروه تئاتر اعتماد

ساختار داوري و شكل برگزاري جشنواره تئاتر فجر بيش از پيش به سوي رويكردهاي مركز پيرامونيِ غيرعادلانه پيش مي‌رود. آنچه امسال در مراسم اختتاميه جشنواره رخ داد پيام جدي داشت و به مسوولان و دست‌اندركاران تئاتر، خاصه هنرمنداني كه نام آنها با دبيرخانه و داوري و برگزاري جشنواره پيوند ناگسستني خورده، ندا مي‌داد هر چه سريع‌تر بايد در اين شيوه بازنگري كنند. گزاره مورد‌نظر چطور مطرح مي‌شود؟ اول بر پايه گپ و گفت‌هاي مستقيم ما با اكثر گروه‌هاي تئاتر غيرتهراني حاضر در جشنواره: «بيشتر هنرمندان غيرتهراني بر اين نكته اتفاق‌نظر دارند كه از ميان چهره‌هاي نامزد شده براي دريافت جوايز جشنواره، چهره‌هاي پرطرفدار در فضاي مجازي و هنرمندان تهراني شانس نخست و دست بالا را دارند و ديگر شركت‌كنندگان با فاصله، در مراحل بعدي انتخاب قرار مي‌گيرند.» اتفاقي كه در اختتاميه سي‌وهشتمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر به روشني رخ داد.

 

پيام يك مقايسه؛ تغيير رويكرد عجيب جشنواره

آنچه در زير پوست جشنواره تئاتر فجر جريان دارد زماني بيشتر رخ مي‌نمايد كه همين دوره اخير (و البته ادوار متاخر) را با خروجيِ جشنواره دهه‌هاي 70 و 80 مقايسه كنيم؛ يعني دوراني كه برگزاري اين رويداد ديده شدن تواناييِ هنرمندان مستعد غيرتهراني مانند نادر برهاني‌مرند، كورش نريماني، اميررضا كوهستاني يا جوانان توانا را به دنبال داشت، اما جشنواره در سال‌هاي اخير چنين كاركرد و خروجي نداشته است. به‌رغم تلاش‌هاي دبير جشنواره كه در نشست رسانه‌اي اعلام كرد، حتي در اسكان گروه‌هاي دعوت شده از استان‌هاي مختلف كمال دقت صورت گرفته، اما ادامه كار نشان داد علاوه بر دغدغه اسكان عادلانه (در كنار هنرمندان خارجي) مسائل ديگري نيز وجود دارد كه به آنها توجه نشد. چنانچه نشستن پاي درددل هنرمندان ديگر استان‌ها از اين حكايت داشت كه اغلب گروه‌ها نسبت به بي‌عدالتي، فضاي غيرمنصفانه و استعمارگونه حاكم بر بخش اهداي جوايز گلايه دارند. افرادي نيز نسبت به عملكرد ما رسانه‌ها انتقاد داشتند: «اهالي رسانه، منتقدان، تماشاگران و داوران به آثار تهراني معتاد شده‌اند و فكر مي‌كنند اگر كاري از شهرهاي ديگر ايران به جشنواره آمده است به درد تماشا نمي‌خورد.»

 

تحت تاثيرِ دنبال‌كنندگان فضاي مجازي

جوانان بسياري هم ناراحت بودند كه كارشان قرار است در كنار آثار چهره‌هاي قدرتمند عرصه سينما داوري شود؛ «قطعا جايزه‌ها را به آنها مي‌بازيم.» امين ابراهيمي، كارگردان لرستاني اشاره مي‌كند: «به نظرم بايد اهداف جشنواره مشخص شود. اين جشنواره در زماني خيلي تاثير داشت، چون از اميررضا كوهستاني تا نادر برهاني‌مرند و كوروش نريماني در جشنواره تئاتر فجر مشهور شدند و به امكانات بيشتر رسيدند ولي من دو سال پيش در اين جشنواره جايزه گرفتم و كسي به من توجه نكرد. حتي يك سالن دولتي براي اجرا به من ندادند. اجراي تئاتر تنها راه ديده شدن ماست و اين جشنواره هم تنها جا براي اعتبار ما به شمار مي‌رود. اگر دو نفر منتقد و رسانه كار ما را در فجر ببينند، مي‌توانيم پيشرفت كنيم. متاسفانه يك نگاهي در تهران جا افتاده كه مي‌گويند به شهر خودتان برويد. شهر كوهدشت سالن ندارد، اگر هم بود خيلي از مردم پول ديدن تئاتر نداشتند. از طرفي اگر بخواهيم به تهران بياييم و تئاتر ببينيم، بايد ۴۰۰ هزار تومان خرج كنيم. خيلي از تئاترها هم كه ربطي به زندگي من ندارند چون به شكم آدم‌ها كار دارند و به انديشه ما كاري ندارند. بايد كاري كنيم جوانان شهرستاني در جشنواره تئاتر فجر ديده شوند و اجراي عموم بگيرند. چرا من اجراي عموم نگرفتم؟ خيلي ناراحت هستم. بازيگران من زحمت كشيدند ولي ديده نشدند. تنها يك منتقد در جشنواره تئاتر فجر امسال درباره كار ما نوشت، ولي درباره بعضي از كارهاي تهراني نقدهاي متعدد نوشته شد.» يلدا عباسي، بازيگر نمايش‌هاي «كميته نان» و «مارلون براندو» نيز جايي در همين رابطه مي‌گويد: «چندين صفحه مجازي مشهور هستند كه از هنرمندان حمايت مي‌كنند ولي تمام آنان به چهره‌ها مي‌پردازند. اغلب رسانه‌ها هم به سلبريتي‌ها توجه دارند و كسي به تئاتري‌ها توجه نمي‌كند! من در جشنواره تئاتر فجر جايزه گرفتم ولي چهره نيستم و اين صفحه‌هاي مجازي هيچ خبري از افرادي مثل من كار نكردند. اين وضعيت واقعا برايم دردناك است. چرا حتي يك خبر و يك عكس از ما منتشر نشد؟! چهره‌هايي كه در جشنواره تئاتر فجر بودند تمام صفحه‌هاي مجازي را پر كردند كه واقعا دردناك است. بايد از هنرمندان تئاتر هم حمايت كنيم.» اين بازيگر در جشنواره تقدير شد ولي مدام عكس سلبريتي‌ها و چهره‌هاي سينمايي در فضاي مجازي و رسانه‌ها مي‌چرخيد. مهدي تقي‌زاده، كارگردان سيستان‌وبلوچستاني نيز نسبت به كار اهالي رسانه و منتقدان گلايه داشت و مي‌گفت چرا كار او در جشنواره ديده نشده است. او تاكيد داشت كه «اين فضا را به نوعي بي‌عدالتي فرهنگي مي‌داند.» هنرمندان در شرايطي چنين اظهاراتي دارند كه جشنواره امسال نمايش‌هايي به زبان كردي و تركي نيز روي صحنه رفت و تئاترهايي اجرا شد كه به فرهنگ بومي استان لرستان و كردستان و عشاير توجه مي‌كرد. اجراهايي نشان‌دهنده تنوع قومي و فرهنگي موجود در كشور كه نه در جريان برگزاري و نه هنگام اعلام نتايج پاياني به آنها توجه نشد.

قضاوت اثر هنري تخصص مي‌خواهد

سليقه‌اي نيست

حمايت مالي و ديگر حمايت‌ها براي رسيدن هر چه راحت‌تر يك كار به اجراي عموم، اتفاقي‌ است كه باعث مي‌شود گروه فقط به كيفيت كار فكر كند و خيالش نسبت به اتفاق‌هاي جانبي راحت باشد. سختي سالن گرفتن براي اجراي عموم، هزينه‌هاي ساخت يك پروژه، جذب تماشاگر و... چالش‌هاي پيش روي كارگردانان جوان است. يكي از كارگردانان جوان حاضر در جشنواره مي‌گويد: «البته كه سن داوران اين دوره و سليقه آنها بسيار با ما تفاوت داشت، آنها دغدغه‌هاي ما را درك نمي‌كنند.» هميشه گفته شده داوران جشنواره براساس سليقه نظر مي‌دهند، درحالي كه هنر فن و تخصص است و چندان سليقه‌بردار نيست؛ اما اگر قرار است كارهايي از شهرهاي مختلف ايران به جشنواره بيايند و وقتي تعداد اين جوانان فراوان است، بايد به چينش داوران توجه ويژه داشته باشيم. اميربهاور اكبرپور دهكردي با نمايش «باق‌وحش» از شهركرد در جشنواره تئاتر فجر حضور داشت كه مي‌توانست در تمام بخش‌ها از جمله كارگرداني و طراحي صحنه نامزد شود، ولي كار او و گروهش به هيچ عنوان مورد توجه داوران قرار نگرفت، اين در شرايطي اتفاق افتاد كه اجراي نقدهاي مثبت فراواني دريافت كرد. دهكردي در گفت‌وگويي تاكيد مي‌كند: «جشنواره فجر يك فرصت است. اين فرصت براي هر ديدگاهي يك‌جور تفسير مي‌شود. جشنواره اما نبايد بگذارد مصادره به تفسير مطلوب عده‌اي شود. هر جشنواره‌اي با هر شكل برگزاري قطعا ضعف‌هايي دارد و قدرت‌هايي. هر هنرمندي هم كه در جشنواره شركت مي‌كند قطعا نقدهايي به جشنواره دارد يا حتي از اساس چرايي حضورش مي‌تواند سوال‌برانگيز باشد. سياستگذاري جشنواره بايد واقع‌بينانه باشد. نمي‌توانم خودم را در جاي ديگري قرار دهم و جاي كسي نظر دهم ولي به صورت كلي، اگر اختيار داشتم تاريخ جشنواره‌هاي ساليان قبل را مرور مي‌كردم، آسيب‌شناسي در زماني انجام مي‌دادم، واقع‌بينانه تصميم مي‌گرفتم و باتوجه به تفاوت جشنواره تئاتر فجر با ساير جشنواره‌ها يا فستيوال‌ها هر آنچه را نياز و توجيه اصلي برگزاري جشنواره تئاتر است، قدرتمندتر مي‌كردم.»

 

نگاه منتقد؛ جشنواره از پيش ليگ‌بندي شده

رفيق نصرتي، منتقد و مدرس تئاتر كه نمايش‌هاي دوره اخير را با دقت نظاره كرده نيز بر وجود نگاه تفكيكي بين هنرمندان تهران و غير تهران اشاره مي‌كند:«بله! بي‌عدالتي سيستماتيك وجود دارد. يعني همين ‌كه بچه‌هاي شهرستان بايد به تهران سفر كنند و با مصيبت دكور بياورند خود به خود بين آنها و هنرمندان حاضر در تهران تفاوت كيفي به وجود مي‌آورد. اگر بخواهيم به اين دوگانه تهران- شهرستان دامن بزنيم انگار هميشه تهران ميزبان بازي است و ديگران مهمان. اينجا احتمالا بتوان پرسشي مطرح كرد كه چرا بازي به شهرهاي ديگر نمي‌رود؟ اين اولين بي‌عدالتي آشكار است. دوم در مورد آنچه امسال اتفاق افتاد، انگار با بي‌تفاوتي و كج‌سليقگي يا نگاه همدلانه داوران نسبت به بعضي آثار يا يك سري افراد خاص مواجه بوديم. همين عامل ميزاني نااميدي به وجود آورد و حجم اين نااميدي غيرقابل چشم‌پوشي است. مثلا نمايش «همه فرزندان مكبث» از اهواز درحالي جايزه موسيقي مي‌گيرد كه هر كس اندكي موسيقي مي‌دانست، متوجه بود كار اتفاقا از اين ناحيه لطمه خورد و از قضا در باقي بخش‌ها شايسته توجه بود. در نمونه‌ ديگر، براي بچه‌هاي استان‌ها اين پرسش به وجود آمد كه چرا بازيگر اصلي نمايش «شاه ماهي» كه از سينما آمده بلافاصله در اولين حضور در جشنواره تئاتر فجر بايد جايزه بازيگري بگيرد؟ درحالي كه تمام امكانات متن و اجرا برايش مهياست اين حتي مي‌تواند ناخودآگاه براي تمام هنرمندان تئاتر به وجود بيايد حتي در بخش بازيگري زن هم اتفاق‌هايي افتاد كه نااميد‌كننده بود.»

نصرتي در بخش ديگر اظهاراتش به تعريف جوايز تازه در جشنواره سي‌وهشتم تئاتر فجر اشاره مي‌كند:«گرچه همه مي‌دانيم، نويد محمدزاده فرزند تئاتر است و بازيگر بسيار خوبي است اما تعريف «جايزه ويژه بازيگري هيات داوران» حداقل مي‌توانست دلايل قانع‌كننده‌تري داشته باشد. همچنين دليل اهداي جايزه به مهسا غفوريان از مشهد همچنان روي هواست و مستدل نيست. متن‌ «رضا گشتاب» از شهركرد ديده نشد، متن و كارگرداني «رسن‌هاي گور» از كردستان ديده نشد درحالي كه در مقايسه با نمايش مشهد اتفاقا روي موضوع بسيار حساس‌تري دست مي‌گذاشت. اين موارد جوايز امسال را پرشبهه مي‌كند.»

در نگاه اين منتقد و بسياري فعالان تئاتري و جامعه رسانه، تعداد داوران بخش مسابقه جشنواره سي‌وهشتم تئاتر فجر نيز مساله‌ساز ‌به نظر مي‌رسيد:«اينكه هر سال 5 داور داريم ولي امسال 3 داور داشتيم بسيار عجيب بود. قطعا 5 داور خطاي كمتري داشت و از همه مهم‌تر اينكه وقتي داوران خارجي ما نرسيدند يا نيامدند، مي‌توانستيم به حضور هنرمندان ديگر استان‌ها در ميان 3 داور اعتماد كنيم. چرا داوران بايد تهراني باشند؟ البته امسال يك اتفاق خوب هم افتاد، قبلا در جشنواره «بخش بين‌الملل» وجود داشت شامل نمايش‌هاي خارجي و آثار خوب تهراني، انگار پيشاپيش ليگ‌بندي شده بود و ليگ دسته يك و دسته دو داشتيم يعني ادامه همان نگاه اما امسال اين رويكرد تغيير كرد.»

 

نتيجه؛ به چرخه خشونت دامن مي‌زنيم

در گذشته كارهاي نو براي جشنواره توليد مي‌شد و هنرمند با گرفتن جايزه كسب اعتبار مي‌كرد، اين اعتبار نيز ضمانت دريافت نوبت اجرا و توجه تماشاگران را به دنبال داشت اما طي سال‌هاي اخير(به دليل افزايش فشار اقتصادي بر گرده هنرمندان و كاستن از هزينه معنوي مميزي آثار براي شوراي نظارت در خلال برگزاري جشنواره) اين ساختار از بين رفته است. نتايج همين برهه زماني نشان مي‌دهد، تغيير رويه مورد نظر و البته توجه ويژه به شكل رقابتي‌ جشنواره از يك ‌سو موجب شده افراد خاص و چون چهره‌هاي مشهور جوايز را درو كنند و در سوي ديگر بسياري گروه‌ها در مقام سالاد دور سفره چيده شوند.

اين قشر هنرمندان و گروه‌هاي تئاتر بلافاصله پس از پايان جشنواره مانند شكست‌خوردگان به شهرها و خانه‌هاي خود بازمي‌گردند. جشنواره تئاتر فجر بايد موضوع يا فرم مشخصي در نظر بگيرد تا داوري كارها منطقي شود. جشنواره همچنين بايد جهت‌دهي مشخص داشته باشد. چطور امكان دارد نمايش «ننه مده‌آ» از شهر فسا را در كنار «بيگانه در خانه» محمد مساوات و «كريملوژي» از تهران داوري كنيم؟ استمرار چنين رويه‌اي به‌ طور حتم خطرناك است. ساختار معيوب موجود به چرخه خشونت دامن زده و در نهايت جريان تئاتر‌ آسيب مي‌بيند.

فرهاد مهندس‌پور، دبير سي‌وششمين جشنواره بين‌المللي تئاتر فجر جايي اشاره مي‌كند:«اگر بخش رقابتي جشنواره كوچك شده و آرام آرام حذف شود، امكان اينكه بتوانيم به جاي داوري آثار و ارزيابي كيفي آنها بنشينيم يعني به قولي درباره‌شان گفت‌وگو كنيم بيشتر مي‌شود.» بله! گفت‌وگو فقدان بزرگ تئاتر امروز است. گفتمان منظمي در خصوص جشنواره‌ها در تئاتر ايران وجود ندارد و شاهد يك نوع بي‌نظمي ساختاري هستيم. شكل و شمايل جشنواره نيز روزآمد نشده و حتي نمي‌دانيم در جشنواره بايد كارهاي هنري داشته باشيم يا كارهاي سرگرم‌كننده. قطب‌الدين صادقي مي‌گويد:«وضعيت فعلي تئاتر و ظهور آثار تئاتري پرزرق و برق به ‌شدت براي تئاتر خطرناك است. افرادي كه با بليت‌هاي هنگفت مختلف، تئاتر روي صحنه مي‌برند عده‌اي نوكيسه هستند كه مي‌خواهند جامعه را به سوي اشرافي‌گري سوق دهند. افرادي كه تئاتر لاكچري روي
صحنه مي‌برند نه حرف خاصي دارند و نه در كل به تئاتر فكر مي‌كنند. اينها منتقد نيستند كه بخواهند به دنبال آثار اجتماعي و فرهنگي باشند. افرادي هستند كه با پول و قدرت‏شان به دنبال تفريح‌اند و تئاتر را به فلاكت كشانده‌اند.» با تمام اين تفاسير بايد منتظر تغييرات بزرگ و ساختاري در جشنواره تئاتر فجر بمانيم چون شكل فعلي بيشتر به يك شوخي بزرگ شباهت دارد.

يك تاريخ‌نگاري ساده

اگر تاريخ را بررسي كنيد و در پي آن باشيد چرا در ابتداي دهه شصت جشنواره‌اي به نام تئاتر فجر برپا شد، تنها به يك پاسخ دست خواهيد يافت: «احياي جريان تئاتر در كشور»، داستان چندان پيچيده نيست. با پيروزي انقلاب بخش مهمي از بدنه سينما يا كشور را ترك كرد يا از فعاليت‌هاي هنري منع شد؛ با اين حال نظام به سينما نياز داشت و اين نياز به‌ واسطه هنرمندان تئاتر برطرف مي‌شود. حتي چهره‌هاي خوشنامي چون اسماعيل خلج در آن سال‌ها وارد عرصه سريال‌سازي مي‌شود تا دنياي تصوير عاري از فعاليت نباشد، اما چنين رويكردي افول تئاتر را به دنبال دارد. جشنواره تئاتر فجر با رويكرد توليدمحور گامي بود براي احياي جريان تئاتر در كشور و البته تشويق گروه‌هاي غيرتهراني. جشنواره تلاشي براي مركزگريزي تئاتر بود؛ اما امروز ديگر با چنين رويكردي روبه‌رو نيستيم.

كافي است به ادوار متاخر جشنواره نگاهي بيندازيم تا دريابيم به چه ميزان فجر و تئاتر از بعد مفهومي در تعارض قرار مي‌گيرند. در حالي كه بيشتر جشنواره‌هاي تئاتري دنيا غيررقابتي برگزار مي‌شوند- شايد به سبب نگاه متحد جهان تئاتر- جشنواره تئاتر فجر كماكان در قيد و بند جايزه است. كسب عنواني كه چندان هم براي برندگانش خوش‌يمن نبوده است. براي مثال، علي شمس كه سال گذشته تنديس برترين نمايشنامه بخش بين‌الملل را از آن خود كرد، براي اجراي متن بعدي به ‌شدت دچار مشكل مي‌شود، يا توماج دانش‌بهزادي با موفقيتش در فجر 33، ناگهان از چشم‌ها مي‌افتد. تنديس فجر گويي سعادتي با خود به همراه نمي‌آورد.

در سال‌هاي اخير به سبب گفتار منتقدان مبني بر از دست رفتن جايگاه سابق تئاتر فجر در گستره تئاتر كشور، فضايي عجيب مبني بر موفقيت چهره‌ها و البته جوايزي خارج از چارچوب شكل گرفته است. گويي رسيدن تنديس به دست يك چهره شاخص- به ‌ويژه در حوزه بازيگري- مي‌تواند تئاتر فجر را در جهان خبر، سرزبان‌ها بيندازد، يا به قول اهل مجازي «ترند» كند. اينكه آيا دريافت يك تنديس توسط يك چهره براي جشنواره موفقيت به حساب مي‌آيد يا نه، نيازمند تحقيق مبسوطي است؛ اما تاثير تنديس بر روند توليدي تئاتر كشور محل بحث است. به نظر مي‌رسد جوايز بيش از آنكه مشوقي براي رسيدن به كيفيتي بهتر از گذشته باشد، به خط‌دهي براي توليدات آينده منتهي مي‌شود. اينكه براي موفقيت يك نمايشي ‌بايد چه مسيري را طي كنيد. اينكه ساختارهاي توليد تئاتر در كشور قرار است در آينده به چه شمايلي درآيد. بدون آنكه قسمت نام بردن از اسامي را داشته باشم، مي‌توان ديد چگونه حلقه‌هاي بسته در داوري به حلقه‌هاي منسجم در توليد كمك مي‌كنند. نتيجه چنين رويكردي حذف و ناديده گرفتن گروه‌هاي مستقل و غيروابسته به جريان‌هاي حاكم بوده است. در چند دوره اخير جشنواره تئاتر فجر همواره يك مساله تبليغ شده و آن موفقيت گروه‌هاي شهرستاني است. اتفاقي كه عمدتا در حوزه مسائل فني رخ مي‌دهد. موفقيت نمايش‌هايي چون «يتيم‌خانه فونيكس»، «پيانوستولوژي» از مشهد و «همه فرزندان مكبث» از اهواز نشان مي‌دهد چگونه در داوري‌ها تنديس‌هاي اصطلاحا كم اهميت به گروه‌هاي غيرتهراني مي‌رسد (آن‌ هم بابت آثار عظيم و پرزرق و برق)، در حالي كه جوايز اصلي بازيگري، نويسندگي، كارگرداني و برترين اثر در تهران مي‌ماند. حتي گاهي در اين ميانه جوايزي اهدا مي‌شود كه به نوعي سياسي‌كاري شباهت دارد. مانند «جايزه ويژه» به نمايش «ژنتيك» يا اهداي جايزه خارج از عرف جشنواره تئاتر فجر به نويد محمدزاده در دوره اخير و مسعود دلخواه در دوره سي‌وششم. بنابراين به نظر جشنواره تئاتر فجر از مسير اصلي خارج شده است.

 

امروز جشنواره به چه كار مي‌آيد؟

تئاتر فجر نه به بازار تئاتر كمك مي‌كند نه به غيرتهراني‌ها؛ تئاتر فجر به مسيري براي تمركزگرايي در تئاتر بدل شده است. اينكه در تهران باش، با چهره‌ها حشر و نشر داشته باش تا موفق شوي؛ اما نمي‌گويد چرا موفقيت در فجر مشروعيت‌زا مي‌شود. نكته مهم در همان حلقه بسته است. گويي اين حلقه مشروعيت تئاتري افراد را تعيين مي‌كند. چيزي شبيه همان شيوه‌نامه تازه تاييد صلاحيت هنرمندان از سوي وزارت ارشاد كه به محل جدل و بحث بدل شد.

تئاتر فجر قرار بود بستر توليد باشد؛ اما با ابلاغيه اصل 44 قانون اساسي در سال 1387 و اصرار عجيب دولت وقت به خصوصي‌سازي تئاتر- كه مي‌توان آن را مغاير با قانون اساسي دانست- نسبت تئاتر و جشنواره نيز معكوس مي‌شود. در حالي كه دولت خواهان پا پس كشيدن از مسووليت ذاتي خود در حوزه فرهنگ است، نقش‌آفريني بخش خصوصي در تئاتر را ادراك نمي‌كند. فجر نقطه‌ اين عدم‌ درك است. اينكه بخش خصوصي- برخلاف مسائل حقوقي- نقشي در فجر ندارد. دبيري كه دولت تعيين مي‌كند، ‌برگزاري‌اي كه دولت نظارت مي‌كند و در نهايت خرقه‌هايي كه دولت اعطا مي‌كند. نقش دولت به شكل عجيب در فجر، برهم‌زننده نظمي است كه قرار بود بخش خصوصي به پا كند.با نگاهي به جوايز چند دوره اخير مي‌توان ديد دولت به واسطه تجميع امكانات در سالن‌هايش و عدم‌ حمايتش از بهبود شرايط بخش خصوصي- برخلاف قوانين و مفاد فصل پنجم سياست‌ها و برنامه‌هاي تدوين شده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي- چگونه به آثار برآمده از دل خويش بها مي‌دهد. شايد در سال‌هاي اخير نمايش «حذفيات» مهدي ضياچمني يك استثنا به حساب آمده باشد، نمايشي كه در غياب آثار متن‌محور در جشنواره دوره سي‌وششم فجر جايزه نمايشنامه‌نويسي بخش بين‌الملل را از آن خود مي‌كند و در سالن مستقل تهران روي صحنه مي‌رود. جشنواره تئاتر فجر برگزار مي‌شود براي آنكه برگزار شود. هزينه برگزاري جشنواره براي 10 روز به اندازه هزينه كمك‌هزينه توليدي دولت براي 355 روز است. در برخي مواقع رقم مذكور از رقم بودجه حمايتي فراتر نيز رفته است. به عبارتي بخش كوچكي از تئاتر ايران از يك هزينه متمركز بهره مي‌برد و اين بهره‌وري هيچ كمكي به رشد تئاتر شهرستان نمي‌كند؛ بلكه كار را به جايي مي‌رساند كه هنرمند كوچ كردن را بر استقرار در شهر خود ترجيح مي‌دهد. به جاي آنكه هزينه مذكور صرف ترويج فرهنگ تماشاي تئاتر در شهرستان‌ها- حداقل در شهرهاي مستعد- شود، جشنواره تئاتر فجر در تهران سرد و آلوده زمستاني، براي پايتخت‌نشينان برگزار مي‌شود.

قبل از شروع جشنواره نه در شهري سالني ساخته شده و نه سالني تجهيز مي‌شود؛ همه‌ چيز براي اجرا در تهران مهياست. به اين ترتيب گروه‌هاي شهرستاني در يك بازي آلوده شركت مي‌كنند تا در فجر حضور يابند و همچون «آند» فدا شوند. شايد گشاده‌دستي داوران بخش ب جشنواره 37 براي اهداي هر جايزه ممكن به نمايش «درياچه قو» رضا صابري نمونه جذابي باشد كه چگونه همه‌ چيز براي يك اثر فدا مي‌شود و يك‌سال بعد نتيجه‌اش در تماشاخانه ايرانشهر نقدهاي جدي به دنبال دارد. نمايشي كه مخاطب ندارد و كارگردانش در حين اجرا حاضر نيست.


همين ‌كه بچه‌هاي شهرستان بايد به تهران سفر كنند و با مصيبت دكور بياورند خود به خود بين آنها و هنرمندان حاضر در تهران تفاوت كيفي به وجود مي‌آورد. اگر بخواهيم به اين دوگانه تهران- شهرستان دامن بزنيم انگار هميشه تهران ميزبان بازي است و ديگران مهمان.اينكه هر سال 5 داور داريم ولي امسال 3 داور داشتيم بسيار عجيب بود. قطعا 5 داور خطاي كمتري داشت. مهم‌تر اينكه وقتي داور خارجي ما نرسيد يا نيامد، مي‌توانستيم به حضور هنرمندان ديگر استان‌ها در ميان 3 داور اعتماد كنيم. چرا داوران بايد از تهران باشند؟

شهر كوهدشت سالن تئاتر ندارد، اگر هم بود مردم پول ديدن تئاتر نداشتند. از طرفي اگر بخواهيم به تهران بياييم و تئاتر ببينيم، بايد ۴۰۰ هزار تومان خرج كنيم. بايد كاري كنيم جوانان شهرستاني در جشنواره تئاتر فجر ديده شوند و اجراي عموم بگيرند. چرا من اجراي عموم نگرفتم؟ خيلي ناراحت هستم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون