• ۱۴۰۳ شنبه ۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4586 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۲۶ بهمن

عدالتِ گمشده

در سال‌هاي اخير به سبب گفتار منتقدان مبني بر از دست رفتن جايگاه سابق تئاتر فجر در گستره تئاتر كشور، فضايي عجيب مبني بر موفقيت چهره‌ها و البته جوايزي خارج از چارچوب شكل گرفته است. گويي رسيدن تنديس به دست يك چهره شاخص- به ‌ويژه در حوزه بازيگري- مي‌تواند تئاتر فجر را در جهان خبر، سرزبان‌ها بيندازد، يا به قول اهل مجازي «ترند» كند. اينكه آيا دريافت يك تنديس توسط يك چهره براي جشنواره موفقيت به حساب مي‌آيد يا نه، نيازمند تحقيق مبسوطي است؛ اما تاثير تنديس بر روند توليدي تئاتر كشور محل بحث است. به نظر مي‌رسد جوايز بيش از آنكه مشوقي براي رسيدن به كيفيتي بهتر از گذشته باشد، به خط‌دهي براي توليدات آينده منتهي مي‌شود. اينكه براي موفقيت يك نمايشي ‌بايد چه مسيري را طي كنيد. اينكه ساختارهاي توليد تئاتر در كشور قرار است در آينده به چه شمايلي درآيد. بدون آنكه قسمت نام بردن از اسامي را داشته باشم، مي‌توان ديد چگونه حلقه‌هاي بسته در داوري به حلقه‌هاي منسجم در توليد كمك مي‌كنند. نتيجه چنين رويكردي حذف و ناديده گرفتن گروه‌هاي مستقل و غيروابسته به جريان‌هاي حاكم بوده است. در چند دوره اخير جشنواره تئاتر فجر همواره يك مساله تبليغ شده و آن موفقيت گروه‌هاي شهرستاني است. اتفاقي كه عمدتا در حوزه مسائل فني رخ مي‌دهد. موفقيت نمايش‌هايي چون «يتيم‌خانه فونيكس»، «پيانوستولوژي» از مشهد و «همه فرزندان مكبث» از اهواز نشان مي‌دهد چگونه در داوري‌ها تنديس‌هاي اصطلاحا كم اهميت به گروه‌هاي غيرتهراني مي‌رسد (آن‌ هم بابت آثار عظيم و پرزرق و برق)، در حالي كه جوايز اصلي بازيگري، نويسندگي، كارگرداني و برترين اثر در تهران مي‌ماند. حتي گاهي در اين ميانه جوايزي اهدا مي‌شود كه به نوعي سياسي‌كاري شباهت دارد. مانند «جايزه ويژه» به نمايش «ژنتيك» يا اهداي جايزه خارج از عرف جشنواره تئاتر فجر به نويد محمدزاده در دوره اخير و مسعود دلخواه در دوره سي‌وششم. بنابراين به نظر جشنواره تئاتر فجر از مسير اصلي خارج شده است.

 

امروز جشنواره به چه كار مي‌آيد؟

تئاتر فجر نه به بازار تئاتر كمك مي‌كند نه به غيرتهراني‌ها؛ تئاتر فجر به مسيري براي تمركزگرايي در تئاتر بدل شده است. اينكه در تهران باش، با چهره‌ها حشر و نشر داشته باش تا موفق شوي؛ اما نمي‌گويد چرا موفقيت در فجر مشروعيت‌زا مي‌شود. نكته مهم در همان حلقه بسته است. گويي اين حلقه مشروعيت تئاتري افراد را تعيين مي‌كند. چيزي شبيه همان شيوه‌نامه تازه تاييد صلاحيت هنرمندان از سوي وزارت ارشاد كه به محل جدل و بحث بدل شد.

تئاتر فجر قرار بود بستر توليد باشد؛ اما با ابلاغيه اصل 44 قانون اساسي در سال 1387 و اصرار عجيب دولت وقت به خصوصي‌سازي تئاتر- كه مي‌توان آن را مغاير با قانون اساسي دانست- نسبت تئاتر و جشنواره نيز معكوس مي‌شود. در حالي كه دولت خواهان پا پس كشيدن از مسووليت ذاتي خود در حوزه فرهنگ است، نقش‌آفريني بخش خصوصي در تئاتر را ادراك نمي‌كند. فجر نقطه‌ اين عدم‌ درك است. اينكه بخش خصوصي- برخلاف مسائل حقوقي- نقشي در فجر ندارد. دبيري كه دولت تعيين مي‌كند، ‌برگزاري‌اي كه دولت نظارت مي‌كند و در نهايت خرقه‌هايي كه دولت اعطا مي‌كند. نقش دولت به شكل عجيب در فجر، برهم‌زننده نظمي است كه قرار بود بخش خصوصي به پا كند.با نگاهي به جوايز چند دوره اخير مي‌توان ديد دولت به واسطه تجميع امكانات در سالن‌هايش و عدم‌ حمايتش از بهبود شرايط بخش خصوصي- برخلاف قوانين و مفاد فصل پنجم سياست‌ها و برنامه‌هاي تدوين شده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي- چگونه به آثار برآمده از دل خويش بها مي‌دهد. شايد در سال‌هاي اخير نمايش «حذفيات» مهدي ضياچمني يك استثنا به حساب آمده باشد، نمايشي كه در غياب آثار متن‌محور در جشنواره دوره سي‌وششم فجر جايزه نمايشنامه‌نويسي بخش بين‌الملل را از آن خود مي‌كند و در سالن مستقل تهران روي صحنه مي‌رود. جشنواره تئاتر فجر برگزار مي‌شود براي آنكه برگزار شود. هزينه برگزاري جشنواره براي 10 روز به اندازه هزينه كمك‌هزينه توليدي دولت براي
355 روز است. در برخي مواقع رقم مذكور از رقم بودجه حمايتي فراتر نيز رفته است. به عبارتي بخش كوچكي از تئاتر ايران از يك هزينه متمركز بهره مي‌برد و اين بهره‌وري هيچ كمكي به رشد تئاتر شهرستان نمي‌كند؛ بلكه كار را به جايي مي‌رساند كه هنرمند كوچ كردن را بر استقرار در شهر خود ترجيح
مي‌دهد. به جاي آنكه هزينه مذكور صرف ترويج فرهنگ تماشاي تئاتر در شهرستان‌ها- حداقل در شهرهاي مستعد- شود، جشنواره تئاتر فجر در تهران سرد و آلوده زمستاني، براي پايتخت‌نشينان برگزار مي‌شود.

قبل از شروع جشنواره نه در شهري سالني ساخته شده و نه سالني تجهيز مي‌شود؛ همه‌ چيز براي اجرا در تهران مهياست. به اين ترتيب گروه‌هاي شهرستاني در يك بازي آلوده شركت مي‌كنند تا در فجر حضور يابند و همچون «آند» فدا شوند. شايد گشاده‌دستي داوران بخش ب جشنواره 37 براي اهداي هر جايزه ممكن به نمايش «درياچه قو» رضا صابري نمونه جذابي باشد كه چگونه همه‌ چيز براي يك اثر فدا مي‌شود و يك‌سال بعد نتيجه‌اش در تماشاخانه ايرانشهر نقدهاي جدي به دنبال دارد. نمايشي كه مخاطب ندارد و كارگردانش در حين اجرا حاضر نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون