تئاتر چون پرونده، ژانر چون مقاومت
انديشههايي درباره نمايش راديوسيتي
نويد قويدل
من به واقعيت اهميت ميدهم نه واقعنمايي - آگوستوبوال
قصه نمايش راديوسيتي درباره هستي تاريخي «تروپكار» است. تروپ كار (چنان كه گروه دشنه نشان ميدهد) عدهاي از چريك-هنرمنداني بودهاند كه در سالهايي به كار توليد تئاتر مشغول بودند. هر چند اداره سانسور هرگز به آنها اجازه اجرا نميدهد و در نتيجه هرگز به عنوان يك گروه تئاتر به رسميت شناخته نميشوند. نمايش راديوسيتي نشان ميدهد كه تروپ كار برمبناي شرايط طبقاتياش قادر به تامين هزينههاي تمرين و اجرا نبودهاند و براي حل مشكلات مالي گروهشان به ثروتمندان دستبرد ميزدند. مثلا يكبار اين كار را در سينماي راديوسيتي كه سينمايي ويژه ثروتمندان بوده انجام ميدهند، به اين ترتيب كه حين پخش فيلم پرندگان هيچكاك، اعضاي تروپ كار چند كبوتر را در سينما پر ميدهند تا با برهم زدن فضا و در شلوغي و ازدحام بتوانند كيف حاضران در سينما را بزنند. البته آنها (به روايت گروه دشنه) اين كنش خود را پرفرمنس، يا «هنر اجراي عدالت» مينامند. آنها يكبار هم قصد سرقت از ابراهيم گلستان را دارند كه دستگير ميشوند. در نمايش راديوسيتي ما شاهد بازجوييهاي ساواك از اين گروه و روابط دوستي و كاري ميان آنها هستيم. قصه تروپ كار گذشته از همه جذابيتهايي كه دارد يك نكته را به خوبي توضيح ميدهد: هنرمندان با سفينه فضايي به زمين نيامدهاند، آنها قبل از آنكه بخواهند هنرنمايي كنند شهروندان يك نظام اقتصادي-سياسي هستند و كنش هنري آنها درون اين نظام اتفاق ميافتد. سياست و اقتصاد در هم پيچيدهاند و توليد هنري از آنجا كه شكلي از توليد اجتماعي است در هر حال مقولهاي اقتصادي و سياسي است. بازيگران تروپ كار كارگران كارخانه بودهاند و دستمزدشان صرفا براي زنده ماندن كفايت ميكرده و نه براي ساختن تئاتر.
قصه تروپ كار كه ميتواند بيان سرگذشت خيلي از هنرمندان امروز جهان باشد، يادآوري ميكند كه كارگران به خاطر سركوب اقتصادي موجود، نميتوانند با شيوههاي مرسوم هنر مستقل خودشان را و با ارزشهاي طبقاتي خود توليد كنند. اعضاي تروپ كار تصميم گرفتند براي تامين مخارج توليد تئاترشان از ثروتمندان بدزدند. اين انتخاب تاريخي آنها بوده است؛ چيزي كه بهراستي ارزش يادآوري و تامل دارد. اما امروزه نيز زنان، كارگران، سياهان، هموسكشوالها و مطرودينِ ديگر راههاي خلاقانه و مترقي خود را براي بيان خواستهها و ارزشهايشان انتخاب ميكنند. در چنين شرايطي هر هنري، حتي اگر توليدكنندهاش ادعا كند كه «هنر من سياسي نيست» تماما سياسي است، زيرا انتخابي است كه در يك عرصه سياسي اتفاق ميافتد. هنرها يا ميتوانند وضع سياسي را تثبيت و تقويت كنند يا ميتوانند آن را برهم بزنند يا خنثي باشند و با خنثي بودن به حفظ و نگهداري وضعيت كمك كنند. پيشرو يا ارتجاعي بودن اين سياستورزيها را منافع قشري و طبقاتي افراد تعيين ميكند و دليل اصلي سانسور شدن هنرها هم همين است.
هر تركيببندي هنرياي محصول روندي از انتخابهاست
انتخابهايي كه در شرايط و زمانهاي خاص گرفته ميشود و درواقع خواسته يا ناخواسته واكنشي به آن شرايط و بياني در آن وضعيت هستند. از اين رو كار هنري هر فرد يا گروه را ميتوان قبل از هر چيز كنش اجتماعي او در سطح شهروندي و كنش استتيكي او در مقياس نهادي (نهاد هنر) درنظر گرفت و مورد بررسي قرار داد. اين بررسي ميتواند انواع انتخابهاي استتيكي را شامل شود؛ بررسي كنش كلي، بررسي موضوع يا موضوعات، مديوم، مكان، شيوههاي سازماندهي گروه در روند توليد (مثلا دموكراتيك بودن فرآيندهاي تصميمگيري)، لحن، ريتم، ژانر، سبك و... در اينجا سه مورد از انتخابهاي گروه اجرايي دشنه را مورد بررسي قرار ميدهم:
الف- ژانر: نمايش راديوسيتي در زمره نمايشهاي قومنگارانه قرار ميگيرد. شكل كمتر شناخته شدهاي از تئاتر پژوهشبنيان در ايران كه امكانهاي بياني ويژهاي دراختيار مشاركتكنندگان قرار ميدهد. مثلا، تاكيد اين ژانر بر تجربه زيسته سوژهها، نسبت ديالكتيكي ميان هنر و زندگي را برجسته ميكند و تئاتر بيش از هر زماني به بازنگري در شيوههاي زيستن روي ميآورد. تحقيق نيز عنصر اساسي ديگر اين رويكرد است كه با بسط تفكر نقادانه و روحيه پرسشگري ميتواند مناسبات تازهاي ميان اعضاي يك گروه و رابطه تماشاگران و صحنه برقرار كند. بهنظر ميرسد باتوجه به امكانهايي كه اين نوع تئاتر در خود ميپروراند توجه به آن ميتواند در ميانمدت مناسبات سياسي-فرهنگي نهاد تئاتر در ايران را دستخوش تغيير كند.
ب- موضوع: دستمايه قرار دادن ماجراهاي تروپكار در وضعيت كنوني انتخاب معناداري است كه در تامل اول به صورتبندي بخشي از معاني آن پرداختم. معرفي گروههايي مانند تروپ كار، دستكم از منظري آزاديخواهانه، انتخاب جانانهاي است. از اين حيث كه آنها نيز مبلغ شكل ديگري از هنراند و در نوع خود به دفاع از آزادي بيان و تكثر شكلهاي بياني پرداختهاند و در يك كلام هنري را پيش بردهاند كه از زندگي جدا نيست و عليه ارتجاع زمانهاش ايستاده است.
ج- راهبردهاي دراماتيك: در هنر نحوه پرداختن به موضوع از خود موضوع اهميت بيشتري دارد. يدالله رويايي اين اصل را به گوياترين شكل چنين بيان ميكند: «آه اي شاعر! از باران مگو. بباران!» بهنظر ميرسد كه گروه دشنه به خوبي از عهده ابري كردن هوا بر آمده است اما خبري از باران نيست. شايد بيش از هر چيز به اين دليل كه نمايش راديوسيتي تروپ كار را در جايگاه متهم مينشاند و او را مورد بازجويي قرار ميدهد، يعني كنش كلي بازپرسي كردن را انتخاب ميكند و از سوي ديگر تماشاگران را در سمت ناظر بزرگ قرار ميدهد (شايد برمبناي اين پيشفرض ناصحيح كه هر تماشاگر تئاتري بورژواست!) اجراي نفسگير بازيگران و شوخيهايي كه در جاي جاي متن وجود دارد نيز كمك ميكند تا اين ضعف راهبردي (از منظر يك تئاتر بديلانديش) مخفي بماند.
اما چه بازنگريهايي ميتوان درباره اجراي راديوسيتي داشت؟
تمام اطلاعات خطابه كوتاه پايان نمايش را ميتوان روي برگههاي كاغذ و در قالب همان پوشه دراختيار مخاطبان قرار داد تا آنها سر فرصت آن را مطالعه كنند، گروه اجرا همچنين ميتواند توضيحاتي درباره روش تحقيقي كه براي توليد متن پيش گرفته است به اين متن اضافه كند كه البته ميتواند دربر دارنده اطلاعاتي ژانرشناختي نيز باشد. به اين ترتيب، گروه اجرا ميتواند به جاي تكگويي زمينهاي براي گفتوگو و تبادلنظر فراهم كند و چه خوب است كه عمل مناقشهبرانگيز
تروپ كار به بحث گذاشته شود. شايد بدين نحو، با حفظ همان شكل اجرايي، بتوان نقش تماشاگراني كه در مسند ناظر بزرگ قرار گرفته بودند را به هيات منصفهاي شورايي تغيير داد، بدون آنكه الزاما حكمي قطعي صادر شود. به نظر ميرسد چنين كنشي با ذات تئاتر پژوهشبنيان و با تاكيد گروه اجرا مبني بر بررسي حقوقي مساله تروپ كار سازگارتر باشد.