به بهانه 73 سالگي هرمز عليپور
نيمقرن شاعري و بيترسي از قضاوت
اسماعيل ساغري
هرمز عليپور ديروز 73 ساله شد. او از شاعران منسوب به جريان شعر ناب و - بيراه نيست اگر بگوييم- از شاخصترينهايشان است. گر چه امروز مصرانه از عبور خود از چارچوبهاي جريان شعر ناب ميگويد و معتقد است شعر نهايتي ندارد و محدود كردنش به هر مانيفستي به معناي از بين بردن ظرفيتهاي لايتناهي آن است. هرمز كار شعر را با طبعآزمايي همزمان در قالبهاي كلاسيك و آزاد آغاز كرد و همواره جريانها و رويدادهاي شعري را دنبال كرده است. بر خلاف تصوري كه شاعران جريانهاي مدرن شعر فارسي را منتزع از امر اجتماعي ميداند و بر اين باور است كه مثلا شاعر شعر ناب- همانطور كه در مورد شاعران شعر حجم، شعر ديگر و شعر زبان اين تصور رايج است- از جامعه پيرامون خود جداست و جور ديگري فكر ميكند و به اصطلاح «دِگر» ميانديشد، هرمز نمونه آشكاري است از شاعراني كه همواره دغدغه اجتماعي داشتهاند. چه در سطح اظهارنظرها و گفتارها و چه در بعضي از شعرهايش. مثل آنجا كه مينويسد: «شكوفههايي را به خاطر بياوريد/ كه در خواب ميوه ديوانه ميشوند/ و هيچ كاري هم از ما ساخته نيست/ و ژوليدگاني كه خصلت كوهي خويش ميبازند/ كه در امتداد گريههايشان/ به جاي آنكه سبكتر شوند/ سراغ مرگ را بگيرند و خورشيدها».
يا در نمونهاي آشكارتر از حضور امر اجتماعي در شعر:
«.../ رودهاي دنيا هم كه برخيزند به احترام نام كوچكم هرمز/ پسرم سينا كه نميتواند مشقهايش را روي آنها بنويسد/ كه هيچ كس مثل خودم نميداند تمام شعرهايم/ يك نان و يك دفتر براي مشق كودك نميشوند اما/ مگر كه دست من بود اين سرنوشت رازآلود/ خداي من چه كردهاي با من و/ اين جا دگر كجاي دنياست و/ اينان دگر كيستند و چه نام دارند».
خصلت ديگري كه در نهاد و شخصيت عليپور همچون جهان شعرش جريان دارد، صداقت اوست. او به عنوان شاعري موردپسند مخاطب خاص موهبتي كه ميتواند اتوپياي هر شاعر جدي باشد؛ چنانكه با به دست آوردن چنين جايگاهي ممكن است شأن خود را اجل از هر گونه توجه به مخاطب عام بداند. هرمز عليپور اما روايتي ديگرگون از تلقي خود از مخاطب شعر دارد. او اقبال عمومي در كنار برانگيختن توجه اهالي فن شعر را سعادت شاعر جدي ميداند. چنانكه در نيمه سال جاري در گفتوگويي با «اعتماد» به صراحت گفته: «اگر چه در آغاز دوست داشتم شاعر مخاطبان خاص باشم، طي فرآيندي دريافتم كه مطالعه شعر محدود به گروه و دسته خاصي نيست. از آنجايي كه با هيچگونه ايستايي، ركود و اقناع سر سازگاري نداشتهام، دوست داشتم از خواندههايم و آنچه دروني ميكردهام به نفع شعرم استفاده كنم، بيآنكه از قضاوتها هراسي داشته باشم. آنقدر كار كردم تا شعرم به مرحلهاي رسيد كه هم اقبال عمومي يافت و هم اهل فنِ بيغرض متوجه نوع كار من شدند.» از هرمز كتابهاي متعددي در دهههاي گذشته منتشر شده كه از آن ميان ميتوان به «نرگس فردا، لواح شفاهي كسي به نام كوچك هرمز، علف يونان به لغت عذرا، به لامكان به نرگسها، نيمرخ آهو» و... اشاره كرد.