• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4598 -
  • ۱۳۹۸ شنبه ۱۰ اسفند

اروپا بيش از پيش در فكر جدايي از امريكا

ترجمه: هديه عابدي

امسال كنفرانس امنيتي مونيخ تحت عنوان «بي‌غربي» برگزار شد. هدف از انتخاب چنين نامي نيز مشخص بود؛ اينكه نه تنها امريكا و اروپا در حال جدايي از يكديگر هستند و بر سر هر موضوعي از مخابرات گرفته تا انرژي مواضعي متفاوت اتخاذ مي‌كنند، بلكه در مورد ساختار اساسي روابط خارجي و اينكه سيستم بين‌المللي بايد به چه صورت باشد نيز اختلافات شديدي دارند. امانوئل مكرون، رييس‌جمهور فرانسه ضمن تاكيد بر اهميت افزايش ميزان بازدارندگي هسته‌اي اروپا به رهبري كشورش خواستار ايجاد
«يك روش اروپايي» شده است، مساله‌اي كه پيش شرطي براي استقلال كامل و جدايي از امريكاست.

وب‌سايت خبري تحليلي «فارن پاليسي» در گزارشي نوشت: اينكه دموكراسي‌ها با يكديگر جنگ نمي‌كنند، اصل مهمي در روابط بين‌الملل است. با اين حال آنچه كمتر به آن توجه مي‌شود، شرايطي است كه آنها مي‌توانند بر اساس آن از يكديگر جدا شده و به بلوك‌هاي استراتژيك رقيب تبديل شوند. تاريخ مملو از نمونه‌هايي از دموكراسي است كه به اتحادهاي استراتژيك پيوسته‌‌اند، اما نمونه‌هاي معدودي از اين كشورها وجود داشته‌اند كه در حال جدايي بوده و به رقباي سياسي تبديل شده‌اند. آيا ايالات متحده و نزديك‌ترين متحدين آن در اروپا نيز در مسير يك جدايي تاريخي قرار دارند؟

مي‌توان گفت اگر نظرسنجي‌ها را در نظر نگيريم، همين الان هم از يكديگر جدا هستند. اين مساله در هيچ كجاي جهان بيش از آلمان، يعني مهم‌ترين كشور اروپا احساس نمي‌شود. تحقيقات ماه ژانويه انديشكده پيو نشان مي‌داد 57 درصد از آلماني‌ها ديدگاه كاملا نامطلوبي نسبت به امريكا دارند. چند ماه پيش از آن در سپتامبر سال 2019 شوراي روابط بين‌الملل اروپا گزارش داد كه 70 درصد از مردم آلمان خواهان اين هستند كه كشورشان در هر گونه درگيري ميان مسكو و واشنگتن موضعي بي‌طرف داشته باشد. ديدگاه‌هاي ضدامريكايي آلمان‌ها پديده‌اي چند بعدي‌ است كه ريشه در زندگي اجتماعي و سياسي آنها دارد. براي برخي از آلماني‌ها، نظام سرمايه‌داري آنگلوساكسون بسيار بي‌رحمانه و بي‌ريشه تلقي مي‌شود و نظم اجتماعي را قرباني حرص و طمع فردي مي‌كند. برخي ديگر نيز از سلطه امريكا بر غرب ناراحت هستند، به ويژه در عصر جهاني شدن، حتي وقتي كوچك‌ترين شوكي از كشورهاي آن‌سوي اقيانوس اطلس به داشته‌هاي آلمان آسيب مي‌زند يا ديپلماسي آن را خدشه‌دار مي‌كند.

با اين وجود آلمان بيش از باقي كشورهاي اروپايي نگران اين است كه امريكا به خصوص دولت دونالد ترامپ، رييس‌جمهور فعلي آن از هدف اصلي كنفرانس امنيتي مونيخ يعني ديپلماسي چند جانبه پيروي نمي‌كند. در واقع حتي ليبرال‌هاي امريكا نيز نسبت به ايده چندجانبه‌گرايي به سبك اروپا بدبينند. همان طور كه اخيرا توماس رايت، عضو انديشكده بروكينز نوشت: «چپ‌‌هاي امريكا براي حفظ نظم بين‌المللي، رويكردي ارزش محور را به رويكرد همكاري با همه كشورهاي جهان از جمله چين و روسيه ترجيح مي‌دهند.» شايد براي آلمان اين رويكرد نسبت به تمركز دولت ترامپ بر نتيجه فرآيندها، رويكرد بهتري باشد. اما همچنان به ضرر آلمان‌هاست چرا كه دانش فني اين كشور در جهان سرآمد است، اما آلمان در رقابت ژئوپليتيكي حرف چنداني براي گفتن ندارد. در مونيخ مقامات آلمان با افتخار از كنفرانسي كه اخيرا با حمايت شوراي امنيت سازمان ملل براي حل بحران ليبي برگزار كردند، سخن مي‌گفتند، اما در نهايت اعتراف كردند كه تلاش‌هاي‌شان در كاهش تنش در اين كشور افريقايي چندان موثر نبوده است.

در شرايطي كه امريكا ، آلمان را نااميد كرده است و برگزيت توان انگلستان را تحليل برده، فرانسه به فرصتي براي تحقق روياهاي تاريخي خود دست يافته است. پاريس از هر موقعيتي براي تقويت جايگاه اتحاديه اروپا و محدود كردن ناتو استفاده كرده است. آن طور كه يك مقام امريكايي اخيرا گفته است: «فرانسه مي‌خواهد ناتو را تا حد يك سرويس تماس‌هاي اضطراري براي مواقع بحراني پايين بياورد.» اين امر باعث افزايش تنش‌ها ميان فرانسه و امريكايي شده است كه ترجيح مي‌دهد ناتو نقش فعال‌تري داشته باشد.

اما اين تنش‌ها به يك دليل ساده صرفا روي كاغذ باقي مانده است. طبقه سياسي امريكا اطمينان دارد كه اروپا هيچ‌ وقت به ايالات متحده پشت نمي‌كند. در كنفرانس هفته گذشته مونيخ درستي اين گزاره را به سه دليل زير مشاهده كرديم:

اول اينكه كشورهاي اروپايي بين خودشان اختلاف دارند. در جريان كنفرانس مونيخ جوسپ بورل، رييس سياست خارجي اتحاديه اروپا اين نكته را در مشاجره‌اي كه با وزير خارجه لهستان داشت ثابت كرد. اين مقام لهستاني اصرار داشت كه اروپا بايد روابط خود را با امريكا بهبود بخشد. بورل در پاسخ به او گفت: «شايد شما آزادي خود را مديون واتيكان و امريكا باشيد اما من 40 سال به خاطر واتيكان و امريكا در يك نظام ديكتاتوري زندگي كردم. من نمي‌توانم امريكا را آن طور كه شما مي‌بينيد، ببينم.»

حتي آلمان و فرانسه نيز كه قاعدتا بايد متحدان نزديك يكديگر باشند در طول اين كنفرانس اختلافات خود را بروز دادند. ابتكاراتي كه مكرون اخيرا با شور و حرارت بسيار آغاز كرده است در تضاد با رويكرد آهسته و پيوسته و قابل پيش‌بيني است كه برلين دوست دارد. آلمان با مواضع اخير مكرون از جمله همكاري راهبردي او با روسيه به‌شدت مخالف است. اين دو كشور كه مهم‌ترين كشورهاي اروپا محسوب مي‌شوند در مسائل مختلف از غرب بالكان گرفته تا ليبي با يكديگر اختلاف دارند.

اين اختلافات به ساختار سياسي كل اروپا كشيده مي‌شود. سفر مكرون به مونيخ نه فقط براي سخنراني در اين كنفرانس بلكه با هدف مصاحبه با رسانه‌هاي آلماني و ديدار با حزب مخالف مركل انجام شد. او همه اين اقدامات را در راستاي اهداف بلندپروازانه خود براي اروپا انجام داد. يكي از حضار با انتقاد از ديدارهاي مكرون در حاشيه كنفرانس مونيخ گفت: «اگر رهبر آلمان در پاريس چنين رفتاري از خود نشان مي‌داد، خشم فرانسوي‌ها را برمي‌انگيخت.» اما در عوض مركل در واكنش به درخواست مكرون براي اتخاد بيشتر اروپا تنها سكوت كرد. اين مساله براي امريكايي‌ها يك پيام روشن دارد، شكست از امريكا يك چيز است و تشكيل يك نظم اروپايي مستقل در برابر امريكا يك چيز ديگر.

دوم اينكه تقريبا همه شاخص‌ها نشان مي‌دهند كه قدرت اروپا رو به زوال است. اقتصاد سنتي و قديمي اروپا فاقد فرهنگ ريسك‌پذيري لازم براي گسترش نوآوري است و شاخص‌هاي جمعيتي اين قاره نيز هر روز بد و بدتر مي‌شود. توانمندي‌هاي نظامي كشورهاي غرب اروپا سوژه خنده است. پس از برگزاري كنفرانس مونيخ يك كارشناس امريكايي گفت: «فلسفه برگزاري يك كنفرانس امنيتي در كشوري كه ارتشش از ارتش فرانسه كوچك‌تر است، چيست؟» حتي جريان اصلي قابل اطمينان اين قاره نيز در حال فروپاشي است. هيچ كس نمي‌تواند بگويد كه احزاب ميانه‌رو حتما در انتخابات دهه جاري ميلادي پيروز مي‌شوند. حتي مكرون نيز در سال 2022 براي حفظ قدرت كار دشواري پيش رو خواهد داشت. بنابراين وقتي امريكايي‌ها به اروپا نگاه مي‌كنند به جاي اينكه يك اتحاديه اروپايي قدرتمند را ببينند شاهد قاره‌اي رو به زوالند كه محتاج حمايت امريكاست.

سوم اينكه امريكايي‌ها مي‌دانند كه اروپا فاقد قدرت جذب است. امروز هيچ بلوك ديگري در جهان اروپايي‌تر از امريكا نيست. به عبارت ديگر اگر اروپا خود را از امريكا جدا كند سخت بتواند كشورهاي ثالثي را پيدا كند كه آن را به واشنگتن ترجيح دهند. همه شركاي بروكسل، از اسراييل گرفته تا توكيو روابط‌شان با امريكا بهتر از اروپاست. البته شايد اروپا بتواند صرفا براي حفظ رونق در سازمان تجارت جهاني با برخي كشورها ائتلاف تشكيل دهد. اما غالبا مراكز اصلي قدرت در جهان نه با تمايل اروپا به همكاري كشورها در قالب اتحاديه و نه با ديپلماسي چند جانبه به سبك اروپايي‌ها موافق نيست. در نتيجه امريكايي‌ها دريافته‌اند كه اروپا شايد خود را در موضوعات مختلف از امريكا جدا كند اما هيچگاه موضع راهبردي مستقلي اتخاذ نمي‌كند.

با اين وجود جهان پر از خواستگاراني است كه پيشنهادات اغوا كننده‌اي براي همكاري مي‌دهند به ويژه قدرتمند‌ترين كشورهاي غيرليبرال جهان يعني چين و روسيه دارند اروپا را تشويق مي‌كنند تا از امريكا جدا شود. هر دو كشور براي جايگزيني نظم بين‌المللي ليبرال در حوزه‌هاي مخابرات و انرژي گزينه‌هايي با قيمت كمتر را ارايه كرده‌اند. در شاخص‌ترين مورد وابستگي اقتصادي روزافزون آلمان به چين دارد برلين را از امريكا دور مي‌كند و در موضوعات امنيتي اين كشور را به يك بي‌طرفي بالقوه مي‌رساند. انتظار مي‌رود اين روند در سال‌هاي پيش رو سرعت بيشتري به خود بگيرد.

آلمان به جاي اينكه راهبرد روسيه در حوزه انرژي يا سلطه‌گري چين بر فناوري‌هاي امنيت ملي را پس بزند ممكن است تبديل به يك سوييس در ابعاد بزرگ شود. اين امر پوششي را براي كشورهاي اروپايي ديگري كه به دنبال فرصت‌هاي اقتصادي در چين مي‌گردند، ايجاد مي‌كند. براي مثال در جريان كنفرانس مونيخ وزير خارجه ايتاليا به سختي از تصميم كشورش مبني بر پيوستن به ابتكار
«راه ابريشم جديد» چين دفاع كرد.

شايد امريكا در حوزه‌هاي مختلف از تجارت گرفته تا امنيت خواستار توازن بيشتر در روابط با اروپا باشد، اما اين در مقابل مزايايي كه يك نظام بين‌المللي به رهبري امريكا براي اروپا دارد، هزينه اندكي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون