بعد از اخذ حكم برائت استرداد از انگليس به امريكا از دادگاه عالي اقدامات اوليه براي بازگشت به ايران را آغاز كردم. اما وزارت امور خارجه ايران از من خواست كه اجازه دهم اين مرحله يعني فراهم كردن وسيله سفر از لندن به تهران توسط عمانيها صورت گيرد. به دلايل سياسي و از آنجا كه پرونده در دادگاه مختومه شده بود و نميخواستم شائبه حل سياسي آن به وجود آيد، مخالفت كردم و قصد داشتم با خريد بليت از ايراناير به عنوان يك مسافر عادي به ايران برگردم. اما با اصرار مسوولان وقت وزارت امور خارجه بهطور تحليلي متوجه شدم كه ايران و عمان هر يك به دليلي به هم نياز دارند و ايران ميخواهد اين اقدام توسط عمانيها صورت گيرد و لذا من هم همچون گذشته همراهي كردم.
با ورود به پاويون يكي از فرودگاههاي فرعي انگليس نماينده سلطان قابوس كه با هواپيماي 747 نيروي هوايي عمان براي اين كار به لندن آمده بود، گوشي تلفنش را به سمت من دراز كرد! سوال كردم چيه؟ گفت سلطان قابوس پشت خط است! من كه با اصل كار مخالف بودم بعد از احوالپرسي از درايتش در همكاريهاي منطقهاي براي حل مشكلات مردم منطقه تشكر كردم! عمانيها به دليل آزادي زندانيان امريكايي در ايران درصدد ايجاد توازن در افكار عمومي بودند و اينكه قدرت خودشان را در منطقه به رخ سعوديها بكشند! و ايران نيز نياز داشت تا براي حل مشكلاتش مخصوصا با امريكا عمان را در كنار خود داشته باشد. بعضي از اين قرائن تحليلي وقتي به صحت نزديك شد كه هواپيما ظاهرا براي سوختگيري و باطنا براي بهرهبرداري سياسي از اين اقدام در فرودگاه مسقط نشست و متوجه شدم تمام ماجرا از تلويزيون عمان مستقيم پخش ميشود و در پاويون هم مصاحبه مطبوعاتي گذاشته بودند!
سلطان قابوس جداي از مديون بودن سلطنتش به ايران شخصا علاقه خاصي به كشورمان داشت. خودش به يكي از مسوولان وزارت امور خارجه گفته بود كه با علاقه به بخش عربي راديو ايران گوش ميدهد! سياست توازن منطقهاي و فرامنطقهاي با كارت ايران يك سياست عماني بود نه سياست شخصي سلطان. لزوما اين به معناي نفي اثر رويكردهاي شخصي و تواناييهاي فردي سلطان پيشين عمان نيست. در مقام مديريت سياسي نميتوان اثر تمايلات، خواستها، علايق و رويكردهاي سياسي اجتماعي يك شخص را نهتنها بر روند توسعه سياسي بلكه بر تنظيمات و تعاملات سياست خارجي انكار كرد، هر فرد و سياستمداري در چگونگي اتخاذ رويكردها و اجراي سياستها، روش و عملكرد خاص خودش را دارد. اما در عين حال، رويكرد بنيادين و استراتژي سياست خارجي عمانيها نظير همزيستي مسالمتآميز بين كشورهاي منطقه و حسن همجواري و حل مشكلات منطقهاي و بينالمللي از طريق گفتوگو با تغيير سلطان عمان تا حد زيادي دست نخورده باقي خواهد ماند.
عمان و چالشهاي اساسي
سنت و مدرنيته منطقه
اصولا بحرانها، چالشها و مشكلات دروني و بيروني منطقه خليجفارس به عنوان يك زيرمجموعه ژئواستراتژيك از خاورميانهاي كه هم بستر چرخه بيپايان ناپايداري، جنگ، خشونت و فرقهگرايي است و هم به دليل تامين انرژي صنايع جهان امنيتش جنبه حياتي دارد صرفا به مسائل داخلي كشورها همچون رويارويي با ازدياد جمعيت، افزايش و گسترش شهرنشيني، افزايش ارتباطات اجتماعي، جمعيت رو به رشد تحصيلكرده، موضوعات خاص جوانان از جمله اشتغال و نيازهاي معنوي، مطالبات مختص به اقشار گوناگون مانند زنان، مسائل خانواده، فناوري و تبعات مثبت و منفي آن، آزادي بيان و رسانهها، قراردادهاي اجتماعي بومي هر منطقه، مطالبات انباشته شده، اقليتها، گسل بين نسلي، نقش طبقه متوسط در ايجاد رابطه بين شهروندان و حكومت، بحث و گفتوگوهاي سياسي قوي بين مردم و نيز بين آنان و حكومت، مشاركت واقعي و معنادار در روند قانونگذاري، چگونگي و هزينه فرصتهاي شغلي بيشتر و نيز اصلاح سياسي اجتماعي و اقتصادي كه همه مظاهري از چالش اساسي سنت و مدرنيته و چگونگي كاركرد دولت – ملت جديد هستند، صرفا داخلي نبوده بلكه به فراتر از مرزهاي آن جوامع
نيز ميرود.
با اين احوال عمان به عنوان يك بازيگر مهم در صحنه جهاني كه طي 50 سال گذشته توانسته از طريق بينالمللي شدن پايه و اساس يك دولت مدرن را بگذارد نسبت به بسياري از همسايگان خود براي حل بخشي از اين مسائل حداقل در وضعيت بهتري قرار دارد و توانسته براي رفع اين چالشها اقداماتي انجام دهد و همين انتقال قدرت نرم در راس هرم قدرت عماني نشان از اين ادعا دارد، زيرا سلطان قابوس توانست با رعايت اصولي در حكمراني و مديريت سياسي و اجتماعي بعضي از چالشهاي متعدد مذكور و از جمله رودررويي سنت و مدرنيته كه معضل اساسي همه كشورهاي منطقه است را نه با درد زايمان راحتتر بلكه سزارين موفقتري پشت سر بگذارد.
اوضاع سياسي و اجتماعي عمان
قابوس 29 ساله فارغالتحصيل آكادمي نظامي سلطنتي سند هرست انگليس كه محل تحصيل بسياري از رهبران خاورميانه و از جمله
ملك عبدالله پادشاه اردن بوده است، نسل چهاردهم سلسله آلسعيد در 23 جولاي سال 1970 پس از سرنگوني پدرش سلطان سعيد بن تيمور كه سياستهاي انزواطلبانهاش كشور را در زمره فقيرترين و منزويترين كشورها قرار داده بود، به تخت سلطنت نشست. او به منظور تحقق چشمانداز توسعه و پيشرفت آينده عمان كاريزما و عقايد سياسي را در هم آميخت و جناحهاي مختلف و حتي متضاد را در سراسر كشور با هدف مشترك متحد كرد. قابوس در زمان سلطنت طولاني پنجاه ساله خود عمان را به يك كشور مدرن عربي، پايدار و فراگير چند فرهنگي تبديل كرد كه در آن سه سنت اسلامي سني، شيعه و اباضي كه از منظر نژادي بلوچ، فارس و عرب هستند همراه با پيروان ساير اديان با همزيستي مسالمتآميز زندگي كرده و زيست سياسي و اجتماعي
دارند و اين در حالي است كه در كشورهاي عربي عموما خشونتهاي فرقهاي وجود دارد و اديان گوناگون تحت فشار اقناع متقابل هستند، اما قانون اساسي عمان تبعيض را بر اساس دين ممنوع كرده و عملا نيز مردم و حكومت عمان به آن پايبند هستند بهگونهاي كه در گزارش رقابت جهاني 2019 مجمع اقتصاد جهاني (World Economic Forum)، اين كشور در رده كاملا عاري از تروريسم قرار گرفت.
بيشتر درآمد عمان ناشي از صادرات نفت خام است كه حدود 80 درصد از درآمد دولت را تامين ميكند و در مقايسه با همسايگان خود صادرات كمتري دارد. اما سلطان قابوس برنامه توسعه اقتصادي بلند پروازانهاي داشت. در سال 1970، عمان منزوي از جهان به شدت فقير و تقريبا كاملا عاري از زيرساختها و امكانات مدرن بود. هنگامي كه وي بر تخت سلطنت نشست، اميد به زندگي در حدود 50 سال بود، فقط بيش از شش مايل جاده آسفالت شده و سه مدرسه دولتي با حدود 1000 دانشآموز پسر داشت و حداقل مراقبت پزشكي در جامعه رعايت ميشد. هماكنون اميد به زندگي بيش از 77 سال و ميزان سوادآموزي 96 درصد از جمعيت بزرگسال را شامل ميشود و خدمات عمومي و زيرساختها و موسسات آموزشي در حد استاندارد بالايي هستند. اينها حاصل رعايت قانون اساسي، استقرار نظام پارلماني دو سطحي متشكل از يك مجلس سناي منصوب و يك مجلس منتخب مشاوره براي قانونگذاري و استفاده از مشاوراني است كه علاوه بر سفر و اقامت خودش در مناطق گوناگون و وجود ادارات و وزارتخانههاي معمول در كشورها، آنها نيز بهطور دورهاي به مناطق مختلف براي تورهاي سلطنتي سفر ميكردند تا با مردم ديدار كرده و به او در چارچوب اولويتها و پاسخگويي به خواستههاي مردم كمك كنند و اين باعث شد قابوس كه گفته ميشود فقط حدود يكچهارم سال در پايتخت بود و علاوه بر انجام وظايف سلطنت داراي مشاغلي از جمله رييس نيروهاي مسلح، وزير دفاع، وزير امور خارجه و رياست بانك مركزي را نيز بر عهده داشت بتواند به عنوان پدر رنسانس عماني با مشاركت عمومي و استفاده از طيف وسيعي از مردم و نخبگان كشور، همه كمك كرده و جمعيتي مختلط و قبيلهاي متنوع را به شهروندي ملي تبديل كنند. يعني در جدال بين سنت و مدرنيته سلطان قابوس با درك موقعيت خود و استفاده از ابزارهايي كه در اختيار گرفته بود و فهم شرايط بينالمللي سنتها را به نفع مدرنيته اما با آهنگي نهچندان تند تغيير داد. قابوس در سال 2002 با معرفي حق راي جهاني، انتصاب زنان به سمتهاي دولتي را شروع و در پرتو ايجاد فرصتهاي شغلي براي همه از جمله حقوق برابر براي كار برابر در بخش خصوصي و دولتي، برابري جنسيتي بيشتري در جامعه به وجود آورد. وي در سال 2004، نخستين زن عماني را به عنوان وزير آموزش عالي كابينه منصوب كرد. البته زناني ديگر نه تنها در كابينه و پستهاي مختلف و از جمله نمايندگيهاي ديپلماتيك عمان در خارج از كشور كه توسط رييس دولت منصوب ميشوند، بلكه در مجلس سناي عمان نيز حضور دارند. عمان در شروع بهار عربي در سال 2011 كه تظاهرات در اين سلطاننشين عمدتا در دو منطقه از كشور بهطور محدود شروع و اعتراضات شهروندان در مورد فساد، حقوق كم و نابرابر و كمبود اشتغال تمركز داشت، عمدتا از مخالفتهاي گسترده نجات يافت. در پاسخ، قابوس كابينه خود را بركنار كرد، دستمزدها را افزايش داد و قول داد 50000 شغل در بخش دولتي ايجاد كند كه اعتراضات رو به خاموشي رفت!
سياست خارجي عمان
فراتر از همه اينها، ماندگارترين ميراث سلطان قابوس احتمالا سياست خارجي وي خواهد بود كه مبتني بر اصل استقلال، عملگرايي و عدم تعهد است. عمان كه از سال 1650 مستقل شد با توجه به تاريخ و واقعيت سياسي بومي خويش و نيز راهبرد دوست با همه و دشمن با هيچ كس سياست اعتدال و گفتوگو در سياست خارجي، روابط دوجانبه و امور بينالملل را اتخاذ كرده است. تحولات جامعه اردني باعث شد سلطان قابوس در صحنه جهاني به عنوان فردي قابل اعتماد براي همكاري منطقهاي و بينالمللي معرفي شده و عمان با عضويت در سازمان ملل، اتحاديه عرب و ميزباني بعضي از كنفرانسهاي منطقهاي و بينالمللي از انزواي دهه هفتاد ميلادي خارج شده و به جامعه جهاني پيوند بخورد و خود را به عصر مدرن برساند.
تعاملات منطقهاي و بينالمللي عمان
عمان اولين كشور عربي بود كه در سال 1840 فرستاده ديپلماتيك براي شروع روابط دوستانه در دوران رياستجمهوري جورج واشنگتن را به امريكا اعزام كرد و سلطان قابوس تلاش كرد تا اين دوستي را حفظ و تقويت كند و اولين سفير زن عرب را به امريكا اعزام كرد. عمان با امريكا داراي توافقنامه دسترسي به امكانات است كه در سال 1980 به امضا رسيد و به صورت دورهاي تجديد شده و به عنوان پايه و اساس همكاري نظامي مداوم بين دو كشور بوده است. در زمينه اقتصادي نيز توافقنامه تجارت آزاد 2009 با امريكا فرصتهاي همكاري اقتصادي دوجانبه را افزايش داده است. در سال 1979، در پي توافقنامه كمپ ديويد، عمان جزو معدود اعضاي اتحاديه عرب بود كه روابط ديپلماتيكش را با مصر قطع نكرد و پس از پيمان صلح مصر با رژيم صهيونيستي كشور عمان و اين رژيم در ابتدا دفاتر تجاري در مسقط و تلآويو افتتاح كردند. عمان ميزبان نخستوزير اسراييل شيمون پرز، اسحاق رابين و بنيامين نتانياهو بوده و ضمن حفظ روابط دوستانه خود با دولتهاي تحريمكننده مصر با دولت خودگردان فلسطين نيز همكاري داشته است. در طول دوره ادامه جنگ در سوريه، سفارت عمان در دمشق بر خلاف اكثر كشورهاي عربي باز بود و از سال 2017، عمان در تحريم عليه همسايه خود قطر كه توسط عربستان سعودي، امارات متحده عربي، بحرين و مصر تحميل شده، مسير بيطرفي را دنبال كرده است. اخباري از كمكهاي گوناگون عمان به مبارزان يمني در مقابل عربستان و نيز فراهم كردن زمينه گفتوگو بين دو طرف وجود دارد و نقش عمان به دليل موقعيت جغرافيايي و داشتن مرزهاي كوهستاني با يمن در زمينه تسليحاتي قابل كتمان نيست، اما نياز به تحقيقات بيشتري دارد.
رابطه عمان و ايران
عمانيها به دلايل فرهنگي، سياسي، اجتماعي و موقعيت جغرافيايي در شرايطي قرار گرفتهاند كه باعث ميشود از لحاظ فرهنگي، مذهبي و سياسي با كشورهاي پيرامون دچار معضلاتي باشند كه اتخاذ سياست توازن از سوي آنها را ضروري ميكند. رويكرد عمان در ميان كشورهاي عرب حاشيه جنوبي خليجفارس نسبت به ايران، در مقابل سعوديها قرار ميگيرد. زيرا علاوه بر اينكه عمانيها فارغ از نوع حكومتي كه در ايران حاكم باشد، استقلال و حاكميت سرزميني خود را مديون ايران ميدانند، ساختار ژئوپليتيكي منطقه باعث ميشود كه امنيت و ثبات در ايران، بر امنيت و حاكميت ملي عمان، تاثير عميقي بر جاي بگذارد. مذهب اباضي در عمان و آثار فرهنگي آن در ميان عمانيها كه در تقابل با حاكميت وهابيت در عربستان و كشورهاي همسايه عمان قرار ميگيرد و نيز لزوم ايجاد نوعي توازن ميان قدرت منطقهاي ايران با عربستان سعودي به دليل ژئوپليتيكي و باز توليد نوعي توازن بينالمللي بين قدرتهاي منطقهاي و فرامنطقهاي براي مهار زيادهطلبي همسايگان از ويژگيهاي سياست عماني است. در واقع عمانيها تلاش كردهاند وجود تضادهاي فرهنگي و مذهبي با عربستان سعودي را از طريق روابط مسالمتآميز و ديپلماتيك با اين كشور حل و فصل كنند و از سوي ديگر با ايجاد توازن قوا در رابطه با ايران، تلاش براي سلطه سياسي يا سرزميني سعوديها بر عمان را خنثي كنند. در چنين اوضاعي منهاي نفوذ، وزن و كاريزماي سلطان قابوس در چند دههاي كه در عمان حكومت داشت، سياست عماني به همان شكل گذشته ادامه پيدا خواهد كرد. اگرچه عوامل دروني و بيروني رابطه و تعامل نزديكي ايران و عمان متعدد است كه بعضا در بالا اشاره شد و اين خود نياز به يادداشتي جداگانه دارد، اما سلطان قابوس همواره روابطي صميمانه با ايران داشت و ضمن آنكه توانسته بود بهطور مكرر به عنوان واسطه بين دو ايران و مخالفانش از جمله امريكا و عربستان عمل كند، واسطه آزادي گروگانهاي امريكايي از ايران و ايجاد آرامش در مواقع بحران و ميزباني از مباحث پنهاني منتهي به توافق هستهاي ايران 2015 شود، ولي اگر امريكاييها نيز از روابط خوب عمان و ايران خرده ميگرفتند آنگونه كه بن علوي گفته بود رعايت مقتضيات همسايگي را به امريكاييها يادآوري ميكردند كه چگونه آنها تلاش ميكردند همواره كانالهاي ارتباطي خود با كوباي كمونيست را حفظ كنند!
جمعبندي
در پايان و براي جمعبندي در ابتدا ذكر يك تكمله انتقادي نسبت به سياست خارجي ايران در اين زمينه نيز بيضرر و شايد براي دستاندركاران سياست خارجي كشور هم مفيد باشد.
1- متاسفانه يكي از ضعفهايي كه ما در سياست خارجي داريم اين است كه توفيق پيدا نكرديم در زماني كه مشكلات منطقه كمتر، هنوز گسل بين نسلي تشديد نشده بود، دخالت خارجي كمتر و بستر نزديكي كشورها به يكديگر فراهم بود اينگونه تعلقات خاطر افراد را با اجراي مگاپروژههاي توسعه همكاريهاي منطقهاي نهادينه كنيم تا هر يك از كشورها ضمن حفظ الگوي توسعه بومي خويش كه به حل معضلات و چالشهاي سياسي و اجتماعي و از بين بردن تضاد سنت و مدرنيته و به نفع دومي بينجامد، نقش سازندهاي بر اساس مزيتهاي نسبيشان در اين پروژهها داشته باشند.
2- ما هم با وزني كه از نظر داخلي و خارجي داريم در روند حل چالشهاي سنت و مدرنيته كه در كشورهاي منطقه وجود دارد، غايب بودهايم و هم كمتر موفق شدهايم در فقدان ايجاد يك گفتمان غالب منطقهاي، نقش فرد را به نقش سازمان سياست و حكومت تبديل كنيم. غيبت ما در زندگي همسايگانمان ابتدا در زمينه اقتصادي و سپس سياسي و الان فرهنگي و فكري اتفاق افتاده است! اين نقيصه در مورد عربستان نيز وجود دارد و خود را نهتنها به صورت بارز نشان ميدهد، بلكه روابط ما با ساير كشورهاي منطقه را نيز تحت تاثير قرار ميدهد به گونهاي كه ميتوان از آن به غيبت ايران از منطقه تعبير كرد!
3- غيبت رويكرد نهادينهسازي تعاملات بين كشورها و نيز عدم ترويج نهادسازي در منطقه به صورتي كه بتواند شرايط تحقق گفتمان غالب بر اساس مولفههاي سياسي كه مصالحه هسته اصلي آن است، را به وجود آورد بايد معالجه شود.
4- در طراحي سياست همسايگي جمهوري اسلامي ايران توجه به جريانهاي فكري در جوامع گوناگون ضرورتي انكارناپدير است و اميدوارم براي ايجاد تحركي در آن مورد توجه نخبگان، تصميمسازان، رسانهها و تصميمگيران سياست خارجي كشور قرار گيرد!
5- اما قبل از هرگونه طراحي سياسي و پناه بردن به الگوهاي سنتي امنيت فردي و دستهجمعي كه عموما نظامي و سختافزاري نيز هستند در قدم اول لازم است شرايطي فراهم آوريم كه مجددا جريان انديشهپردازي و فكري بين ايران و همسايگانش در حوزه تمدنياش در غرب آسيا و آسياي مركزي برقرار شود.
6- طراحي چنين سياستي و نيل به نتيجه ميسور نيست الا اينكه موسسات دانشگاهي و مطالعاتي ايران و كشورهاي منطقه به دور از فضاي سياسي و رقابت كشورها در محيطي علمي و دانشگاهي به تبادل انديشه در موضوعات مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي و آنچه در زير پوست جوامع ميگذرد، بپردازند.
7- در چارچوب چنين اقداماتي است كه ميتوان اميدوار بود بحرانها، چالشها و مشكلاتي كه فراروي جدال سنت و مدرنيته در اين جوامع است، راحتتر حل ميشود! خودبزرگبيني و تافته جدا بافته دانستن خود دردي دوا نميكند و با توجه به ظرفيت تمدني خويش بايد با جريانات فكري منطقه و جهان پيوند بخوريم و دستهجمعي مشكلاتمان را حل كنيم! راه توسعه ما در اين منطقه ژئوپليتيك كه امنيت جهاني به آن وابسته است از مصالحه سياسي ميگذرد. در غير اين صورت هيچ بعيد نيست در درازمدت از تشديد تنشها در منطقه گريزي نباشد!
ديپلمات و سفير پيشين ايران در اردن
در واقع عمانيها تلاش كردهاند وجود تضادهاي فرهنگي و مذهبي با عربستان سعودي را از طريق روابط مسالمتآميز و ديپلماتيك با اين كشور حل و فصل كنند و از سوي ديگر با ايجاد توازن قوا در رابطه با ايران، تلاش براي سلطه سياسي يا سرزميني سعوديها بر عمان را خنثي كنند.
در چنين اوضاعي منهاي نفوذ، وزن و كاريزماي سلطان قابوس در چند دههاي كه در عمان حكومت داشت، سياست عماني به همان شكل گذشته ادامه پيدا خواهد كرد.