ادامه از صفحه اول
مدرسه بايد آماده بحرانباشد
در بحث تجهيزات مدارس كه در وضعيت فعلي مطرح ميشود بايد گفت كه مدرسه هميشه بايد كمكهاي اوليه داشته باشد، هميشه سرايداران بايد از روپوش و دستكش استفاده كنند و كارت سلامت داشته باشند. صابون مايع و محلولهاي گندزدا بايد هميشه در مدارس وجود داشته باشد نه اينكه وقتي با مشكل مواجه شدند. به محض مبارزه با اپيدمي و پاندمي كه همه چيز بايد آماده باشد تازه شروع ميكنيم به رسيدگي به وضعيت زيرساختهاي بهداشتي و درست كردن فرهنگ. در بحران است كه به فكر ميافتيم و نياز به فرهنگ و تجهيزات و همدلي اوليا. نوسازي مدارس بايد مدرسهاي كه ميسازد را با تجهيزات كامل تحويل دهد تا در چنين مواقعي بشود از آنها استفاده كرد. نبايد مثلا در زمان زلزله به اين فكر بيفتيم كه مدرسه آيا راه خروج درست و امن دارد يا درهايش به داخل باز ميشود يا بيرون. مدرسه بايد هميشه آماده بحران باشد. ساعت مدرسهها بايد به افق سلامت كوك شود و اين موضوع هميشگي باشد.
در موقعيتي ايدهآل كه مدرسهها آمادگي مقابله با بحران را داشته و ارتباط ميان بخشي درستي بين آنها و مسوولان باشد، ميتوانيم بگوييم كه از مردم جلوتر هستيم، اما در موقعيت فعلي مردم از ما به عنوان آموزش و پرورش جلوتر هستند. مردم هستند كه در فضاي مجازي اعلام ميكنند: اين ما هستيم كه بچههايمان را مدرسه نميفرستيم، در صورتي كه ما بايد تصميمي ميگرفتيم كه براي مردم ايجاد آرامش ذهني كند و اعتماد آنها به ما بذر اميدي در دلشان بكارد.
همه اينها نشان ميدهد كه در برنامه درسي بچهها حتما بايد هفتهاي دو ساعت زنگ سلامت وجود داشته باشد. حدود 12 سال پيش هيات وزيران مصوب كردند كه دو ساعت در هفته دانشآموزان درس سلامت داشته باشند اما هرگز اجرايي نشد. به واسطه اين مصوبه، ساعت كار مراقبان سلامت مدارس (كه 30 ساعت موظفي در هفته دارند) به سيستم17-12 تغيير ميكرد، يعني بخشي از كارشان آموزشي و بخشي از آن عملي ميشد. اين موضوع هم هيچ وقت محقق نشد و الان مراقبان سلامت از زنگهاي بيكاري بچهها براي آموزش شستن دستها و مراقبتهاي بهداشت فردي و بهداشت بلوغ استفاده ميكنند. الان زنگ خطر خوبي است براي اينكه اين موضوع هم در ساعت درسي بچهها فكر شود و هم جذب مراقبان سلامت. استاندارد جهاني ميگويد كه به ازاي هر 750 نفر يك مراقب سلامت بايد وجود داشته باشد و اين موضوع با اولويت ابتدايي مورد توجه قرار گيرد. ما با اين استاندارد فاصله زيادي داريم و حالا بايد دست به جذب مراقبان سلامت بيشتري بزنيم.
سراغ هر خانوادهاي كه برويد روي كلاسهاي فوقبرنامه درسي تاكيد دارند. اگر موضوع ضرورت سلامت بچهها و اولويت آن براي خانوادهها جا بيفتد، ديگر آنها هستند كه بايد براي تجهيزات و امكانات سلامت مطالبهگر باشند. خانوادهها بايد بخواهند كه فرهنگ سلامت ارتقا پيدا كند. همين حالا بخشي از اين اپيدمي به رفتار خانوادهها بازميگردد. ببينيد وقتي مدرسهها تعطيل ميشوند به دنبالش جاده هراز و چالوس و مسير قشم و بندرعباس شلوغ ميشود، در صورتي كه وقتي باور خانواده اين باشد كه بايد در موضوعات سلامتمحور مشاركت داشته باشد، اعلام لزوم ماندن در خانهها را جدي ميگيرد.
معاون تربيت بدني و سلامت اداره كل آموزش و پرورش شهرستانهاي استان تهران
خطا در داوري طبيعي است
شما را به مجلات قديم ارجاع ميدهم. نگاهي به صفحات آن بيندازيد و ببينيد از اين بحثها زياد ديده ميشود؛ كم و زياد و بالا و پايين دارد اما هميشه اين كشمكشها بوده، كارياش هم نميشود كرد و نميتوان جلوي آن را گرفت. مثل اينكه تلاش كنيم خيسي را از آب بگيريم يا وقتي به حمام ميرويم، بخواهيم خيس نشويم. آنچه اهميت پيدا ميكند اين است كه بايد به نظر داوران جشنواره احترام گذاشت و بعد هم اينكه خود شخص داور قبل از هر داوري، خودش را قضاوت كند تا كارش خروجي درستي داشته باشد.
اين حرفها و حديثهاي اين چند روزه هم 38 ميليون بار تكرار شده است، براي همين هم هست كه اصلا براي من تازگي ندارد و شگفتزده نميشوم. به نظر من داوران جشنواره امسال تمام تلاش خودشان را كردند. من به عنوان منتقد به راي آنها احترام ميگذارم. اصلا هم نميفهمم كه شفافسازي يعني چه؛ مسووليت داور كه شفافسازي نيست. داوري فرمول رياضي و جزمي نيست، بهتر است صلوات بفرستيم و از كنار اين قضيه بگذريم و بدانيم كه فقط خداست كه از هر خطايي مبراست.