كوتاه درباره رمان «هرس» نوشته نسيم مرعشي به بهانه چاپ مجدد
سويه ديگري از جنگ
محمدجواد محمدي
رمان «هرس» نوشته خانم نسيم مرعشي رماني است در زير ژانر جنگ (جنگ و تبعات آن)، قابل ستايش و در خود تحسين كه تا به حال به چاپ شانزدهم هم رسيده است. خانم مرعشي كه داراي مدرك تحصيلي در رشته مهندسي است همچون معادلات رياضي ساختار روايي خوبي را براي اين رمان مهندسي كرده است. رمان «هرس» در پاييز سال 96 همزمان با اولين چاپ خود مورد نقد و بررسي قرار گرفت و پاسخها به ابهامات و اشكالات آن تا حدودي توسط نگارنده محترم ارايه شد. اما آنچه اين نوشتار قصد دارد تا بيشتر آن را به رخ بكشد، تكيه بر اين است كه جنگ افتخارآميز ما آنقدر شخصيتهاي واقعي و رنگآميزيهاي محوكننده و غرورآفرين دارد كه استفاده از آنها حتي در زير ژانرهاي جنگ ميتواند سحر و جادوي رنگها را در مقابل شخصيتهاي تخيلي و ساخته و پرداخته، به نمايش بگذارد. حتي در زير ژانر تبعات جنگ نيز اگر بتوان از شخصيتهاي واقعي الهام گرفت، در تسخير روح و روان خوانندگان اثربخشتر خواهد بود و رسوب آن در اذهان به راحتي مينشيند. باوجود اين، رمان پركشش «هرس» علاوه بر اينكه حاوي خصوصياتي تحسينبرانگيز و استثنايي است كه نبايد به سادگي از آنها عبور كرد، نكات كمرنگي هم دارد كه لازم است نقاط قوت و خاكستري آن را در يك قاب مورد اشاره قرار داد.
اولين نكته مثبت اين رمان اين است كه داستاني در چارچوب ژانر و آن هم ژانر جنگ نوشته شده است. كاري كه زودتر از اينها بايد صورت ميگرفت. فراموش نكنيم پشت وقايع نگاري جنگ و آنچه در قالب واقعيتها به وقوع پيوسته است، با پرداختن به وقايع جنگ در قالب رمان و داستان و فيلمنامه متفاوت است.
نكته دوم و حائز اهميت در رمان خانم مرعشي استفاده «به اندازه» از لهجه خوزستاني است كه خواننده را بيشتر با شخصيتها و فضاي رمان مأنوس ميكند و باعث آن ميشود كه بر جذابيت داستان افزوده شود.
نكته سوم هم روايت و ساخت داستان است كه به خوبي صورت گرفته است. نويسنده همواره از تكنيك «كاشت» و «برداشت» در سراسر داستان استفاده كرده و از آن بهره جسته است، بهطوري كه خواننده بر اثر همين تكنيك همچنان داستان را تا انتها دنبال ميكند.
اما با وجود اين همه درخشش، هرس نيز همانند ساير آثار هنري، دچار كاستيهايي هم هست؛ كاستيهايي كه بيشتر در پرداخت و تعريف شخصيتها و به كار گرفتن آنها در داستان مربوط است. بايد اذعان داشت جنگ علاوه بر واقعيات والاي انساني و نقاط اوج فراوان، مصايب انساني نيز براي هموطنان ما، بهخصوص مرزنشينان عزيز داشته است. از دست دادن يكباره زندگي، آرزوها و هستيهاي معنوي و مادي چيزي نيست كه آثار آن تا پايان عمر از ذهنها زدوده شود. وقتي در اوج شور و زندگي مجبور ميشوي خانه و داراييهاي خود را همراه با دلهره و وحشت رها كني و در بيابان يا در شهر، در سنگرها، چادرها و يا سالنها سكني آوارگي بكشي، فراموش ناشدني است و طبعا اثر گذار بر روح و روان و شادابي و آينده اين عزيزان.
وقتي بچه، پدر و مادر، برادر و خواهر و اقوام خود را در مقابل ديدگان خود از دست ميدهي، قطعا تبعاتي دارد كه بايد ابعاد وسيع و غمانگيز آن براي همگان روشن شود تا از اين طريق تاريخ جنگ حفظ شود.