پيرو استعفاي ناگهانيِ مديركل هنرهاي نمايشي
مدير بعدي با سيل مطالبات ميرود
بابك احمدي
اتفاقي كه نبايد ميافتاد. شهرامي كرمي، مديركل هنرهاي نمايشي در واپسين روزهاي سال از سمت خود استعفا كرد تا نشانهاي باشد از وضعيت دشوار پيش روي هنرمندان اين عرصه در سال 99. اتفاق رخ داده شايد در نظر بعضي مديران وزارت ارشاد امري ساده تلقي شود، مسالهاي كه در نظر اول مانند تمام 12 ماه يا 24 ماه گذشته ميتوانند با معرفي يك مدير ديگر به سادگي از كنارش عبور كنند؛ ولي واقعيت زمين تا آسمان با چنين تصوري فاصله دارد. افزايش فشار اقتصادي در سال 98، بحرانهاي پيدرپيِ ماههاي پاياني سال كه به تعطيليِ متوالي سالنهاي تئاتري و فعاليت گروههاي نمايشي انجاميد شرايط را پيچيده كرده است. اين روند پس از ترور سردار سليماني شيب تندتر به خود گرفت، سپس به آبان ماه رسيد و حالا در اسفند چهره كريه ويروسياش را به همه ما نشان داده و همهچيز را به تعطيلي كشانده، مواردي كه تازه نمونههاي دم دستِ ماجراهاي پيش پاي كرمي محسوب ميشوند. ورود نهادهاي موازي و غيرمرتبط با زمينه فرهنگ و هنر در بحث لغو اجرا و احضار هنرمندان، رشد تقاضاها و تورم مطالبات جامعه هنري در كنار مهمترين نكته، يعني عدم حمايت وزارت ارشاد از جريان تئاتر در برابر تمام بحرانهاي ريز و درشت مالي و غيره تازه به بخش پنهان زمين ناهموار زير پاي شخص مديركل هنرهاي نمايشي شكل ميدهد. ماهها پيش از تمام اين اتفاقها در قالب يادداشتي نوشتم كه وزارت ارشاد و خاصه حوزه هنرهاي نمايشي، در دوراني به سر ميبرند كه بايد از حضور مديران دوران بحران بهره بگيرند. بهطور طبيعي گوش شنوا وجود نداشت و نتيجه حضور يك هنرمند شناخته شده و محبوب بين هنرمندان تئاتر هم فقط بحران را به درون خانه و پشت درهاي بسته هدايت كرد. همه ميدانستيم اداره كل هنرهاي نمايشي حتي پيش از ورود به اين بحرانها در وضعيت هشداردهنده قرار دارد، فقط با يك تفاوت كه گروهها و سالنها، شكسته بسته مشغول بودند و چراغي سوسو ميزد. حضور كرمي در اداره كل از همان ابتدا با بحراني همراه شد، هنرمندان بسياري خواستار فراهم شدن شرايط ادامه فعاليت مديركل سابق بودند، بدهيهاي مانده از قبل روي شانه مدير تازه سنگيني ميكرد و هنوز چيزي نگذشته ماجراي بازداشت يك كارگردان و يك مدير هنري نيز به كلكسيون مشكلات اضافه شد. هرچه بود و هست، كرمي حالا ديگر متوجه شده هيچكس براي كمك به كاهش بحرانهاي تئاتر عزم راسخ ندارد و به اصرار ميخواهد مديران بالادستي با استعفايش موافقت كنند. بياييد درنظر بگيريم كه وزير ارشاد همين حالا گزينه بعدي را در آستين دارد؛ خيلي هم از ذهن دور نيست، جسته و گريخته يك نام بيش از ديگر اسامي به گوش ميرسد. علاوه براينكه بار ديگر پيشنهاد سابقم مبني بر معرفي يك متخصص مديريت در بحران را كنار گوش وزير تكرار ميكنم، در نااميدانهترين شكل ممكن نيز ميخواهم كه به منظور تامين منابع مالي و جبران خسارتهاي متعدد هنرمندان (مردم) با دستاندركاران دولت و مشاوران مالي و اقتصادي رييسجمهور گفتوگو كند. هر مديري بيايد، سيل مطالبات او را با خود خواهد برد.