كرونا، چه موقع فراگير نميشود؟
احتياط در اقتصاد
حسين رجبپور
با گسترده شدن بحران ويروس كرونا در ايران، برخي اقتصاددانان نيز به تبيين مساله و تلاش براي مشاركت در ارايه راهكار پرداختهاند. از اين ميان، حامد قدوسي (اقتصاددان مقيم نيوجرسي) كه به تحليلهاي اقتصاد خرد علاقهمند است، در كانال تلگرامي خود، بر مبناي تخمينهايي از ميزان ابتلا و تلفات احتمالي اين ويروس كه تخمين سناريوهاي خوشبينانه و بدبينانه در آن دچار واگرايي بسيار شديدي است، نتيجهگيري كرده كه فروض بدبينانه هنگامي محقق نميشوند كه الگوي رفتاري جامعه و حاكميت تغيير كند، بر اين اساس او تاكيد ميكند كه «كرونا فقط وقتي فراگير نميشود كه از آن بترسيم!». البته در چارچوب مدلهاي اقتصادي مبتني بر فرد، اينكه ترس موجب احتياط بيشتر شده و در نتيجه امكان سرايت ويروس را كاهش خواهد داد، نتيجهگيري دور از انتظاري نيست، اما بايد گفت كه اين نتيجهگيري اگرچه غلط نيست اما ناقص است! چرا؟ به دلايل زير:
اول اينكه ترس از كرونا لزوما و مستقيما به عدم سرايت بيماري منجر نخواهد شد، چراكه فرد ممكن است بهرغم «تمايل» به احتياط، دقيقا نداند كه براي محافظت از خود چه بايد بكند. محافظت از خود در برابر اين بيماري نيازمند اطلاعات كاملي از روشهاي سرايت بيماري و نيز انجام اقدامات احتياطي متعددي است كه ذهني هوشيار طلبيده و تمركز حواس فرد را در تمام زمانها طلب ميكند. فرد ممكن است اطلاعات كافي درباره نوع احتياط مورد نظر يا هوشياري لازم را نداشته باشد. بهطور مثال چند ماه گذشته بانك مركزي براي جلوگيري از سوءاستفاده از كارتهاي بانكي، استفاده از رمز دوم پويا را براي دارندگان كارت بانكي الزامي كرد، اما همين تغيير رمز، چندماهي است كه با مشكلات متعدد اجرايي از جمله عدم آگاهي و دانش درست دارندگان كارت، مواجه شده و حتي خود زمينهساز سوءاستفاده برخي سودجويان (به بهانه ارايه خدمات پوياسازي رمز) نيز شده است. در پيوند با اين مساله، در مورد كرونا، اينكه حتي برخي كادرهاي بيمارستاني هم با وجود تخصص پزشكي به اين ويروس آلوده شدهاند، نشان ميدهد كه احتياط لزوما سرايت را كاهش نميدهد. بهطور خلاصه دست بالا گرفتن توانايي ذهني افراد يعني عدم تحقق فرض بدبينانه به صرف جدي گرفته شدن تهديد توسط افراد (صرفنظر از دانش و توانايي ذهني آنها) ميتواند به عنوان يكي از فروض سادهسازي شده و غلط آن نتيجهگيري محسوب شود.
دوم، برخي افراد ممكن است اصلا مساله را طور ديگري ببينند، مخالفان تعطيلي اماكن مذهبي كه در اين روزها تصويري از حضور خود در اين اماكن منتشر كردهاند، عملا قصد ندارند در اين احتياط با اقتصاددانان شريك باشند. مساله اينجاست كه آنها احتمالا احتياط را در همه جا جز اماكن مذهبي رعايت كرده و اصلا معتقدند كه براي گريز از ابتلا به بيماري (رهايي از ترس) بايد به همين اماكن پناه برد. «ترس» در ظرف ذهني آنها با نوع خاصي از عقيده (نظام باورها) آميخته كه حوزه جغرافيايي ابتلا به ويروس را متفاوت ترسيم ميكند به عبارت ديگر مفهوم «ترس» ميان آنها و اقتصاددانان، منجر به دستور كارهاي متفاوتي خواهد شد.
سوم، ترس ميتواند پيامدهاي متفاوتي داشته باشد. اصطلاحا ترس ميتواند به احتياط انفعالي (دوري گزيدن فرد از تماس با ساير افراد) يا آنچه ميتوان احتياط تهاجمي ناميد (برخورد خشونت بار با افرادي كه احتمالا مبتلا باشند) منجر شود. خبر آتش زدن بيمارستاني در استان هرمزگان توسط افرادي كه تصور ميكردهاند بيماران كرونايي در اين بيمارستان حضور داشتهاند يا برخوردهاي برخي ساكنان تالش با خبر اسكان بيماران كرونا در بيمارستان آن منطقه، يا تجمعات در شهر بازرگان نشان ميدهد كه بالا گرفتن ترس ميتواند عواقب گستردهاي داشته باشد كه خشونت و جنايت و قتل بيگناهان را هم در برگيرد. خشونتهاي مبتني بر بالا گرفتن ترس در تاريخ اپيدميها، يكي از پديدههاي رايج تاريخ جهان است. بنابراين تاكيد بر ترس و دامن زدن به آن، صرفنظر از تاثيرگذاري آن بر ميزان سرايت، ميتواند عواقب فاجعهباري در بر داشته باشد.
و چهارم، ترس تنها انگيزه حاكم بر رفتار انسانها نيست. همان اقتصاد به ما ميآموزد كه انسانها در جهان مادي و در ميان جبر معيشتها زندگي ميكنند. از منظر اقتصادي، لزوم تامين معيشت موجب ميشود كه افراد مجبور به حضور در اماكني شوند كه تماس با سايرين و احتمال سرايت را بالا ميبرد. درواقع شايد اگر تنها «انگيزه» ترس از بيماري بر افراد حاكم بود، ماندن در خانه بهترين اقدام احتياطي تلقي ميشد اما هنگامي كه مثلا كارمندان مجبور به حضور در محيط كار هستند (ترس از اخراج شدن و از دست دادن كار)، ترس از بيماري در مواجهه با ساير ترسها لزوما نميتواند به بهترين عمل منجر شود.
با اين توصيفات، براي جلوگيري از فراگيري ويروس، چه راهكار بديلي ميتوان توصيه كرد؟ واقعيت آن است كه تحليلهاي شبيهسازي خرد كه مساله را به امري بين فردي تقليل ميدهند و تلاش دارند تا از سازوكار تغيير «انگيزش» راهكار مساله را استخراج كنند، بخش مهمي از مساله كه مربوط به «تعاملات» و ماهيت شبكههاي اجتماعي است را نديده ميگيرند. در چنين موقعيتهايي، صرفنظر از انگيزش فردي، دولتها بايد از اختيارات خود به نمايندگي از عموم استفاده كرده و شرايط را مديريت كنند. توصيه آن اقتصاددان براي دولت اين بود كه «اولين وظيفه حكومت اين ميشود كه واقعيتها را در مورد كرونا كتمان نكند يا آنها را كوچك جلوه ندهد. هر قدر كه رفتارهاي پنهانكارانه بيشتر اتفاق بيفتد، احتمال وقوع سناريوي بدبينانه بيشتر ميشود»، اين توصيه باز اگرچه اشتباه نيست اما ناقص است. در چارچوب طرح مساله بالا، دولتها در مقابل چهار مساله پيش گفته، چهار وظيفه دارند:
اول اينكه دولتها بايد از طريق رسانهها، دستگاهها و ... (امكانات اداري و رسانهاي خود) به آحاد جامعه در مورد مخاطرات مساله و به خصوص روشهاي پيشگيري آموزش دهند. اين آموزشها به افراد كمك ميكند تا «روش درست» احتياط را «ياد بگيرند» و احتياط بيشتري به خرج بدهند.
دوم، دولت بعضا مجبور است در موارد اختلافي، تصميماتي را به نمايندگي از جامعه اتخاذ كند، در اينجا، مواردي مانند تعطيلي مراكز مذهبي و قرنطينه شهرها مخالفاني داشته و دارد، اينجا دولت به نمايندگي از كليت جامعه بايد تصميم بگيرد. تصميم درست دولت ميتواند تاثير زيادي در كنترل بحران داشته باشد. بهطور مثال شايد اگر شهر قم در زمان مناسب قرنطينه ميشد، تاثير بسيار زيادي در نتايج مربوط به ميزان فراگيري ويروس در ايران ميگذاشت.
سوم، دولتها بايد جلوي فراگير شدن ترس را بگيرند، هم از طريق برخورد با متجاوزان به حقوق عمومي، هم با ارايه اطلاعات قابل اعتماد درباره ميزان خطر، مسالهاي كه البته شديدا به سرمايه اجتماعي دولت وابسته است.
و چهارم اينكه، دولتها گاه به جاي جامعه بايد هزينههاي مخاطرات را بپردازند. بهطور مثال تعطيلي ادارات، درخواست از كارمندان براي ماندن در منزل و در عين حال پرداخت حقوق، هزينههايي را براي دولتها در پي دارد، اما دولتها براي اينكه جبر معيشت، شهروندان را به عدم رعايت ملاحظات ايمني وادار نكند، هزينه معيشت آنها را به دوش ميكشند تا سرمايه انساني خود را حفظ كنند.
باتوجه به اين ملاحظات، توصيه درباره مبارزه با كرونا چه خواهد بود؟ آيا جلوگيري از فراگيري كرونا ممكن است؟ پاسخ كوتاه اين است كه بله، اگر نهادهاي مسوول در كنار شهروندان به وظيفه خود عمل كنند و اگر دولتها و شهروندان «ياد بگيرند» كه چگونه اقدامات احتياطي و ايمنساز را در مواجهه با بيماري به كار گيرند. آموزشهايي كه در هفتههاي اخير در رسانهها و شبكههاي اجتماعي درباره كرونا داده شده، بخشي از يادگيري را براي جامعه به دنبال داشته است. امروز حداقل اكثر ما «ياد گرفتهايم» كه طريقه درست شستن دست كدام است و چقدر بايد در نزديك كردن دست به صورت مراقب بود.
اما از آن مهمتر، دولتها نيز در فرآيند سياستگذاري ياد ميگيرند و اصلا بايد ياد بگيرند. اين روزها در تمام ادارات، وسايلي براي استفاده ايمن از آسانسورها تعبيه شده است، خدماتيها در تميز كردن سطوح ملاحظات ايمني را رعايت ميكنند، برخي ادارات آبدارخانهها را تعطيل كردهاند، برخي مسوولان از شهروندان خواستهاند كه براي دو هفته در منزل بمانند. نمازهاي جماعت ادارات و نمازهاي جمعه در بسياري استانها تعطيل شدهاند. اگرچه قرنطينه استفاده نشده اما در مبادي شهرها، كنترل و غربال افراد مشكوك به داشتن بيماري صورت ميگيرد و ... اگر روز اول بحران، قرار بر سياستگذاري بود، دولت فاقد بسياري از اين تمهيدات بود. آيا اين تمهيدات كافي است؟ مشخصا دولت، مساله را جدي گرفته اما در مورد بهترين رويه مواجهه با بحران نيازمند يادگيري است. به همين منوال، بيمارستانها كمكم ميآموزند كه مراحل چكآپ و مواجهه با بيماران كرونايي چگونه بايد باشد، چه ملاحظاتي را بايد انجام دهند، بيماران حاد و بيماران معمولي را چگونه تقسيم كنند و... به تعبير ديگر آنها عمدتا به صورت نانوشته، فرآيندهايي را ياد ميگيرند كه ميتوان پروتكلهاي نانوشته درمان بيماران كرونايي ناميد.
اگرچه اقتصاددانان، عموما تمايل دارند كه مسائل را با نگاه به ساختار انگيزشي و الگوي رفتاري افراد ترسيم كنند، اما راهحلهاي مساله لزوما با جزيي و خرد كردن مساله به واحد فرد قابل تبيين نيست، جامعه از كارگزاراني با ظرفيت ذهني و ادراكي و الگوهاي تفسير داده متفاوت و نيز شبكههاي روابط آنها تشكيل شده است، بنابراين مساله اولا در نگاه كلگرا به گونهاي عميقتر قابل فهم و تفسير است، ثانيا راهكارها بايد به جاي نگاه ايستا (تاكيد بر مساله انگيزه)، پوياييها و به خصوص ظرفيت يادگيري (آزمون و خطاها) را در نظر گيرد. تجربه مواجهه با اپيدمي در سال جاري، شايد مبدع سطوح مختلف يادگيري از ستادهاي مديريتي تا واحدهاي بيمارستاني و فرآيندهاي رعايت بهداشت در ادارات و نهادها و دستگاهها بود. كليد كنترل كرونا در جدي گرفتن درسهاي اين تجربه تلخ است. در فرآيند مبارزه با بيماري، بسياري نقاط ضعف شناسايي شدهاند كه با برطرف كردن آنها، كرونا كنترل خواهد شد.
در پايان بايد اين نكته را اضافه كرد كه يكي از مهمترين مشكلات ايران براي عبور از توسعه نيافتگي، ظرفيت پايين سازمان دولت براي يادگيري است، در سال جاري چندين بليه طبيعي و حادثه پيشبيني نشده رخ داد، از سيل در ابتداي سال تا اپيدمي در انتهاي سال، آيا كسي يا نهادي در دولت، درسهاي اين حوادث را ثبت و ضبط كرده و فرآيندهاي يادگيري را از يادگيري در حين عمل، تبديل به رويهها و پروتكلهاي جديد مواجهه با شرايط غيرمترقبه ساخته است؟ اين مسالهاي است كه فراتر از كرونا، نيازمند تامل جدي بوده و البته در كارهاي اقتصاددانان كمتر به اهميت آن پرداخته شده است.