توطئه قتل سزار
مرتضي ميرحسيني
ژوليوس سزار تابستان سال 100 قبل از ميلاد در رُم متولد شد. به يكي از خانوادههاي مهم رُم پيوند ميخورد. او سال 60 قبل از ميلاد با دو سردار بزرگ ديگر، پومپه و كراسوس تباني كرد و مثلثي براي حكومت بر روم شكل داد. ميل به ديكتاتوري در او شديد بود و در دوره حكومت سهنفره هم اين ميل بسيار بيشتر از گذشته خود را نشان داد. براي گسترش مرزهاي غربي دولت روم به گُل لشكر كشيد و كموبيش حدود هشت سال در آن سرزمين جنگيد. مثل سربازان و همراه آنان زندگي ميكرد و در سرما و گرما و خطرات در كنارشان بود. آنان نيز آنقدر او را دوست داشتند كه براي تحقق نقشههاي جاهطلبانهاش سختيها را به جان بخرند و زندگي خودشان را به خطر بيندازند. حكومت سهنفره چند سالي دوام يافت و تعادلي كه شكل گرفته بود، جاهطلبيها و خصومتهاي پيدا و پنهان هر سه را مهار كرد. تا اينكه كراسوس به آسيا رفت و در جنگ با اشكانيان مغلوب و كشته شد. با حذف يكي از سه نفر، رقابت ميان دو نفر باقيمانده شدت گرفت و رفتهرفته به تضاد و دشمني انجاميد. شرح آن به كنار، سزار به هر زحمتي كه بود پومپه را شكست داد و به مرد بيمنازع روم تبديل شد. چون مصمم به ايجاد تغييرات اساسي در شكل و شيوه كشورداري بود و انجام اين تغييرات را جز با در اختيار داشتن قدرت مطلق ممكن نميديد، سعي كرد همه جريانها و نهادها و افراد موثر در قدرت را يا كنار بزند يا مطيع كند. اما مخالفان او كه جمهوريخواهان رومي ناميده ميشدند، اتحادي براي مهار او شكل دادند. همينها بودند كه سال 44 قبل از ميلاد در چنين روزي، سزار را كشتند. توطئه قتل او نقشه پيچيده و پنهاني نبود، اما خودش با بياعتنايي، خطر را ناديده گرفت و به هشدارها توجهي نكرد. حتي هنگام هجوم مهاجمان، بعد از اينكه چند چهره آشنا ميانشان ديد ديگر مقاومتي هم از خود نشان نداد و براي فرار از مهلكه كوششي نكرد. فقط گويا به يكي از آنان گفت: «فرزندم، تو هم؟»