ما متهميم
محمد خيرآبادي
ما متهميم به سوءاستفاده از داستان خلقت. انسان به بهانه «اشرف مخلوقات» بودن، خود را ارباب طبيعت تلقي كرده و كارش شده هر چه بيشتر بهرهكشي كردن از ساير موجودات. شواهد اين اتهام كم نيست و الي ماشاءالله در دست است. به گونهاي كه حتي اگر اعتراف هم نميكرديم، ميشد گفت جرم ما مسجل است. اما مهم است كه بدانيم اين اتهام را كسي به بشر وارد نكرده است و مدعي و متهم يكي است. كتاب «دادخواهي حيوانات نزد پادشاه پريان از ستم آدميان»٭ ترجمه يكي از رسائل اخوانالصفا (رساله بيست و دوم)، يكي از نمونههاي «خود حسابرسي» انسان در اين زمينه است. اخوان الصفا گروهي مخفي و حلقهاي سري بودند كه حدود 10 قرن پيش توسط گروهي از ايرانيان مسلمان تشكيل شد.
آنها معتقد بودند كه ميتوان علم و فلسفه را با شريعت پيوند زد و در زندگي به كار برد. به همين منظور و براي تعليم و تربيت اعضاي خود رسالههايي درباره رياضيات، موسيقي، نجوم، فلسفه، حكمت و الهيات، بدون مشخص بودن نام نويسنده آنها، مينوشتند. در اين كتاب هم كه در واقع رساله جانورشناسي آنهاست با فرمي داستاني سعي كردهاند آموزههاي خود را تبليغ و بيان كنند.
«اخوانالصفا به كتاب كليله و دمنه از جهت احتواي آن بر داستانهاي حكمتآميز و شرح معاني صداقت و صفا و نيز اسلوب رمزي كه در پروردن داستانها به كار داشته اهميت بسيار ميدادند» (ص.10) داستان اين كتاب، شرح شكايت حيوانات از دام و طيور و حشرات و آبزيان و درندگان است كه از ظلم و ستم آدميان جانشان به لب رسيده و پيش پادشاه پريان رفتهاند.
آدمياني كه به قلمروي پادشاه پريان (جزيرهاي در درياي اخضر) وارد و در آنجا ساكن شده و متعرض حيوانات شده بودند تا آنها را به خدمت خود بگيرند.
آنها هم در محكمهاي كه پادشاه پريان ترتيب داده حاضر ميشوند و از خود دفاع ميكنند و براي كارهاي خود دليل ميآورند. داستان هم طنز دارد و هم عمق. هم موقعيتسازيهاي بانمك دارد و هم بخشهاي جالب و تفكر برانگيز.
تمام كتاب شرح پاسخ نمايندگانِ هر دسته از جانوران است كه به برتري طلبيهاي انسان داده ميشود. نمايندگان آدميان زيبايي چهره، راست قامت بودن، تناسب اندام، داشتن حواس كامل، برتري عقل و تدبير، سخنوري، تسلط بر علوم و بسياري از امتيازات ديگر را پيش ميكشند. اما در جواب، نمايندگان حيوانات، بسياري از آن افتخارات را مخدوش ميكنند، نقايص، ضعفها و زشتيهاي انسان را يادآوري ميكنند از خصوصيات و امتيازات ويژه جانوران مختلف ميگويند و به آنها نشان ميدهند كجاي كارند. اخوانالصفا 10 قرن قبل ميخواستند بگويند نسبت ما با جهان طبيعت به اين سادگيها كه براي خود استدلال كردهايم، نيست. اينگونه نيست كه ما بتوانيم بر جهان پيرامون بهطور مطلق تسلط يابيم. حتي در قبال آن دسته از موجودات كه تحت امر خود قراردادهايم مثل گاو و گوسفند و اسب و...، هم مجاز به هر كاري نيستيم. امروز انسان به تجربه دريافته كه دخالتِ بيحد و مرز او در طبيعت و جهان پيرامون آثار زيان بار و جبرانناپذيري دارد و براي جلوگيري از آن نتايجِ مضر - كه روز به روز بيشتر هم ميشود - بايد تسلط خود را بر طبيعت محدود كند. امروز وضعيت وخيم محيط زيست در جهان اظهر من الشمس است. هر جنبندهاي را كشتن و خوردن آخرش ميشود همين كه اين روزها به آن دچاريم. در واقع از اين بابت، اتهام ما امروز نسبت به 10 قرن پيش مضاعف هم هست.
ما متهميم به اينكه در اصلاح نگاه انسان به طبيعت كمكاري كردهايم. اينكه عقلاي بشر، فارغ از مناسبات قدرت و سرمايه، اجماع دارند كه دخل و تصرف كمتر در طبيعت به منافع و مصالح بيشتر براي انسان ميانجامد، يك بحث است و اينكه ما روز به روز بيشتر از قبل به ريشه خود تيشه ميزنيم بحثي ديگر و اين اتهام بزرگتري است كه متوجه ما است. ما حتي حرفهاي خودمان را هم جدي نگرفتهايم و اين يعني آيندهاي تيره و تار در انتظار ماست اگر همين امروز دست از ارباب طبيعت بودن بر نداريم.
٭ «دادخواهي حيوانات، نزد پادشاه پريان، از ستم آدميان»، از رسائل اخوانالصفا، ترجمه عبدالمحمد آيتي، نشر ني، چاپ دوم 1393