• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4621 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲۶ فروردين

بررسي ابعاد خودكشي دختر ايلامي در گفت‌وگو با عاليه شكربيگي، جامعه‌شناس:

وقتي آنها ناديده گرفته شدند

گروه اجتماعي

مرگ‌ خودخواسته دختري 12 ساله، چند روزي است كه به خط اول رسانه‌ها راه يافته است. زينب، همان دختر 12 ساله‌اي كه وقتي زنده بود جايي در ميان اخبار نداشت. به گفته علي‌اكبر بسطامي، نماينده مردم ايلام در مجلس شوراي اسلامي «لباس‌هاي اين دختر چنان مندرس و غير‌قابل استفاده بوده‌اند كه ايشان قبل از مرگش اقدام به سوزندان لباس‌هاي مندرس و غيرقابل استفاده خود مي‌كند تا بعد از مرگش بچه‌هاي ديگر اين لباس‌ها را نبينند.» بسطامي در واكنش به وضعيت خانواده اين دختر گفته است كه اين خانواده هيچ امكانات رفاهي و معيشتي اوليه ندارند و اين دختر بارها از فقر مطلق خانواده خود گلايه‌مند بوده است. علاوه بر آن، منطقه‌اي كه اين خانواده در آن زندگي مي‌كند، نه تلفن ثابت و همراه، نه آنتن تلويزيون و نه خانه بهداشت و نه راه مناسبي دارد. پس از رسانه‌اي شدن مرگ دردناك اين دختر نوجوان، بهزيستي استان ايلام در جوابيه‌اي تلاش كرد تا بگويد اين خانواده مستمري و يارانه دريافت مي‌كرده و اين مبلغ، بالاي 10 ميليون ريال بوده است. بهزيستي تا آخرين رقم دريافتي اين خانواده عزاديده را منتشر كرده و حتي نوشته است كه اعضاي اين خانواده صاحب چند راس گاو بوده و آنها را پرورش مي‌دادند. در انتهاي اين متن نيز بهزيستي تاكيد كرده است كه با كمك‌هاي دريافتي، «تامين حداقل نيازهاي خانواده دور از انتظار نيست.» در ادامه اين اطلاعيه، علت خودكشي دختر نوجوان، «فقر فرهنگي خانواده و عدم آشنايي آنان با روحيه حساس فرزندان» عنوان شده كه اين فقر فرهنگي، «خواسته‌هاي اوليه كودكان را ناديده گرفته كه در نهايت با توجه به زمينه افسردگي اين عضو خانواده متاسفانه اقدام به خودكشي كرده است.» بهزيستي در ادمه تيغ انتقاد را به خانواده اين دختر گرفته و نوشته است كه «از ديگر مشكلات خانواده مي‌توان به عدم آشنايي والدين با مهارت‌هاي فردي و برقراري ارتباط موثر با فرزندان و در نتيجه عدم اقدام مناسب جهت دريافت خدمات درماني اشاره كرد.» با اين حال «عاليه شكر‌بيگي»، جامعه‌شناس، مدرس دانشگاه كه از ميان سوابق اجرايي متعدد او مي‌توان به مديريت كارگروه زنان و مناسبات خانواده در انجمن جامعه‌شناسي ايران اشاره كرد، برخلاف ادعاي بهزيستي عامل خودكشي دختر نوجوان را «فقر و محروميت مي‌داند» نه افسردگي؛ زيرا افسردگي خود علت دارد و آن علت هم، دوباره فقر و محروميت است. در فقر حاد، نمي‌توان به نتايج «آشنايي والدين با مهارت‌هاي ارتباطي با كودكان» اميدوار بود. عاليه‌ شكربيگي به «اعتماد» مي‌گويد: «ما در كشور ثروتمندي زندگي مي‌كنيم، مردم ما روي ثروت‌هاي كلاني زندگي مي‌كنند اما اين ثروت‌ها توزيع متوازني ندارند. بخشي از شهر‌ها و جوامع ما در رفاه زندگي مي‌كنند و روز‌ به ‌روز فربه‌تر مي‌شوند، بخشي ديگر نيز از  اين ثروت محروم مي‌مانند و حتي به ساده‌ترين امكانات يك زندگي دسترسي ندارند.» گسترش عمق فقر در جامعه، به ‌همراه جامعه‌پذيري خودكشي در اين مناطق، زنگ هشداري است كه براي بار چندم نشان مي‌دهد صداي ساكنان فقر هنوز هم شنيده نمي‌شود. اين جامعه‌شناس شيوع كرونا را نيز عاملي جديد مي‌خواند كه در آينده بار ديگري را بر فقر و محروميت مردم اين نواحي خواهد افزود.

  مرگ خودخواسته يك دختر 12 ساله چگونه قابل‌ تحليل است؟ در حالي كه مرگ براي عده‌اي از هم‌سن ‌و ‌سال‌هاي اين دختر مي‌تواند همچنان موضوعي غيرقابل درك باشد، چطور مي‌شود كه دختري با اين سن‌و‌سال با مقوله مرگ همچون بزرگسالان برخورد كند و براي رهايي از وضعيت ناگوارش به زندگي خود خاتمه بدهد؟
ما در ايلام و كرمانشاه با جوامعي روبه‌رو هستيم كه در آنها استعداد و زمينه براي خودكشي وجود دارد. در واقع در اين مناطق خودكشي به جامعه‌پذيري رسيده و زنان وكودكان خودكشي را به چشم مي‌بينند. به همين دليل است كه در اين جوامع، خودكشي به عنوان يك گزينه مطرح است و در ذهن زنان و نوجوانان اين منطقه، فكر مرگ و خودكشي چندان دور از ذهن نيست و تجسم يافته است. اما عامل اصلي خودكشي، محروميت است. در بسياري از مواردي مثل اين داستان، فقر عامل رويش خودكشي است. فقر و محروميت از ابتدايي‌ترين مواهب زندگي و استمرار اين وضعيت، تاثير رواني ناگواري بر ساكنان اين مناطق مي‌گذارد. از طرفي ديگر، يك دختر 12 ساله در اوج بحران دوران نوجواني به سر مي‌برد. در چنين شرايطي هر گونه فشار و هرگونه ناديده ‌گرفته ‌شدن مي‌تواند به بحران منجر شود. براي يك دختر نوجوان، نداشتن لباس شب عيد به منزله ناديده ‌گرفته ‌شدن است، اينكه صداي او به گوش نمي‌رسد و نيازها و خواسته‌هايش بي‌پاسخ مي‌مانند. در اينجا فقر همراه با جامعه‌پذيري خودكشي منجر به اين مساله مي‌شود. علاوه بر آن در خرده‌فرهنگ‌هاي روستايي، چشم‌و‌هم‌چشمي نيز مزيد بر علت مي‌شود و در اوج فقر، بار اين چشم‌و‌هم‌چشمي‌ها حتي بيش از پيش فشار رواني بر ساكنان وارد مي‌كند. خودكشي در چنين شرايطي ناشي از افسردگي نيست چون خود افسردگي نيز علت دارد و علت آن فقر است.
  آيا اين گزاره درست است كه تاثير فقر و محروميت بيشتر در زنان نمود دارد و اگر صحيح است، چرا بار اصلي اين مشكلات در زنان بيشتر منجر به خودكشي مي‌شود؟
بله صحيح است؛ هر قدر فاصله از پايتخت در كشور ما بيشتر مي‌شود، محروميت خرده‌فرهنگ‌ها افزايش مي‌يابد و فقر و محروميت بيشتر مي‌شود. در اين خرده‌فرهنگ‌ها از زنان انتظار مي‌رود كه تمام مسائل خانواده را به دوش بكشند، زنان در چنين خانواده‌هايي مسوول اصلي سامان ‌دادن به وضعيت زندگي هستند و بايد با شرايطي كه دارند، وضعيت خانواده را مديريت كنند و بار اصلي فقر به دوش آنهاست. به همين دليل است كه آسيب اصلي بيشتر به زنان وارد مي‌شود و در مواردي اين‌ بار چنان بر شانه آنها سنگيني مي‌كند كه زنان خودكشي و خودسوزي مي‌كنند. زنان در چنين شرايطي بيشتر احساس بي‌پناهي مي‌كنند و فشار مضاعف زندگي بر دوش آنها، نمود بيشتري پيدا مي‌كند. از طرفي ديگر اشاره كردم كه خودكشي و خودسوزي زنان در اين استان‌ها جامعه‌پذيري دارد و اين زنان در ميان دوستان و آشنايان خود شاهد خودكشي زنان ديگر بوده‌اند. البته اطلاعاتي كه رسانه‌ها در اختيار دارند، نشانگر تصوير كامل وضعيت نيست، زيرا در اين مناطق ما شاهد تعداد بيشتري از آسيب‌هاي اجتماعي ناشي از فقر هستيم اما تمام آنها ثبت و رسانه‌اي نمي‌شوند. آنچه ما در عمل شاهد آن هستيم، تصوير مطلوبي را نشان نمي‌دهد و متاسفانه كمك‌هاي كميته امداد يا بهزيستي نيز در اين شرايط تاثير چشمگيري ندارد. زيرا اگر چنين بود، مي‌توانستيم برگشت حداقل رفاه و آسايش را در اين خانواده‌ها ببينيم كه نمي‌بينيم.
  چه راهي بايد پيموده مي‌شد كه به قول شما ريشه‌هاي فقر را درمان كند؟ گزارش بهزيستي در مورد مرگ اين دختر نوجوان نشان مي‌دهد كه اين خانواده از كمك‌هاي دولت محروم نبود، اما اعداد ارايه ‌شده براي پوشش هزينه‌هاي زندگي خانواده پنج ‌نفري بسيار اندك و نارساست. آيا در اين مدتي كه شاهد چنين نمودهايي از فقر و محروميت بوده‌ايم، كمك‌هاي بهزيستي و كميته امداد توانسته دردي دوا كند؟ يا براي حل اين مساله صدقه ‌دادن دوا نيست؟
ما در كشور ثروتمندي زندگي مي‌كنيم، مردم ما روي ثروت‌هاي كلاني زندگي مي‌كنند اما اين ثروت‌ها توزيع متوازني ندارند. بخشي از شهر‌ها و جوامع ما در رفاه زندگي مي‌كنند و روز‌به‌روز فربه‌تر مي‌شوند، بخشي ديگر نيز از اين ثروت محروم مي‌مانند و حتي به ساده‌ترين امكانات يك زندگي دسترسي ندارند. علاوه بر آن توجه داشته باشيد كه فقر تنها در مناطق محروم نمود ندارد، ما در تهران نيز شاهد فقر و محروميت هستيم. وقتي در جامعه‌اي، گروهي فربه‌تر مي‌شوند، گروه ديگري ضعيف ‌و‌ ضعيف‌تر مي‌شوند. افرادي كه به قول خودشان، آينده هفت نسل بعدشان را هم تامين كرده‌اند و از سفره ديگر افراد مي‌برند. افزوده ‌شدن ثروت اين افراد به معناي كاهش ثروت و دارايي عده ديگر است. وقتي تعادل به هم مي‌ريزد، در جامعه شاهد همين وضعيت فعلي هستيم، وضعيتي كه 10 درصد مردم روي ثروت خوابيده‌اند و ديگران در فقر به سر مي‌برند. وضعيت كرونا نيز به اين مساله در آينده افزوده خواهد شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون