صراحت و مسووليت
حسن نمكدوست تهراني
صراحت در بيان واقعيت، حتي بيمقدمه و تلخ، از منظر ارتباطات بحران، بهتر از دوپهلو و در پرده گفتن است. تازهترين مثال، توييت مشاور رييسجمهور، آقاي دكتر آشناست كه رُك و راست به سراغ مساله رفتهاند: «كساني كه شعار ميدهند كشور را بايد تعطيل كرد لابد نفسشان از جاي گرم بلند ميشود و خيالشان از درآمد خود و نزديكانشان راحت است.» قصد اين نوشته تاييد يا رد مضمون نوشته يا لحن ايشان نيست، توجه به ضرورت صراحت بيان در وضعيتهاي بحراني است. همانقدركه بحران، اهل ابهام و زبانبازي با ما و زندگي ما نيست، ما هم نبايد گنگ و مبهم درباره بحران سخن بگوييم. اين، همان اصل قابل دفاع و توصيه ارتباطات بحران است. صريحبودن گوينده، يكي از فايدههايش، برداشت و نتيجهگيري صريح مخاطب است.
براي مثال، استنباط آدمي چون من از متن آقاي دكتر آشنا اين است: «دولت تلاش ميكند وضع را بالنسبه تحتكنترل نشان دهد. در عين حال – فارغ از اينكه نفسش از جاي گرم بلند ميشود يا نه – ميداند كه اوضاع خوب نيست. در واقع، خاطرش از وضعيت اقتصادي مملكت بسيار نگران و ناراحت است ميخواهد مردم فعاليت اقتصادي را از سر بگيرند.» پس اميد را به امكان حمايت اقتصادي حكومت موكول نميكنم و احتمالا به دوستان و آشنايان با قدري صراحت توصيه ميكنم اگر بضاعت مالي دارند در خانه بمانند و اگر ندارند دل به تقدير بسپرند و با رعايت حداكثر جوانب ممكن بهداشت فردي، كار و جستوجوي معيشتشان را از سر بگيرند. اما چرا «قدري صراحت»؟ قرارمان براساس ارتباطات بحران صراحت كامل است. بايد رودربايستي را كنار بگذارم و به خود و اطرافيانم بيمجامله بگويم: اولا اوضاع اقتصادي خوب نيست و ثانيا با توجه به عملكرد ويروس كرونا و سرعت و فراگيري شيوع آن، حتي در خانه ماندن هم به معناي مصونيت كامل نيست. مادام كه دارو و واكسني براي اين بيماري پيدا نشده، احتمال ابتلاي هر كداممان بيشتر از بيمار نشدن است. همانطوركه توان اقتصادي مملكت بسيار محدود است، امكانات فني، بهداشتي و مراقبتي نيز محدود است و قطعا جوابگوي شمار فراوان مبتلايان در آن واحد نيست. بنابراين، اگر قرار است - كه گويا قرار است - تعداد زياديمان مبتلا شويم، لازم است همه، تا آنجا كه سهم ماست، بكوشيم اين ابتلا تدريجي صورت بگيرد. هر قدر اين تلاش بيشتر باشد، احتمال جانباختن خود و هموطنانمان كمتر ميشود. اين يك واقعيت تلخ است و مانند هر تلخي ديگر، بيان آن از سوي گوينده و پذيرش آن از سوي مردم به هيچوجه آسان نيست. حُسن بزرگ آن، اما اين است كه راه را براي راستگويي و گفتن واقعيتهاي ديگر هموار ميكند و بهخصوص متوليان امر را از پنهانكاري يا دادن اطلاعات غلط نجات ميدهد. ضمن اينكه به ميزان قابلملاحظهاي از دامنه شايعه و خبرهاي دروغ كم ميكند. يك قلم، ميتوان آمار دقيق تعداد مبتلايان و شمار واقعي هموطناني كه متاسفانه جان خود را بر اثر كرونا از دست دادهاند اعلام كرد. آن وقت سازمان نظام پزشكي هم نگران «فاصله قابل توجه گزارش رسمي آمار مبتلايان با واقعيت ميداني» نخواهد بود. يا دولت راحتتر ميتواند توضيح دهد كه مشكلات اقتصادي، چرا و چگونه، حتي اجازه پرداخت دو، سه ماهه 300 هزار توماني به پنج دهك جامعه را نميدهد، چه رسد به دادن كمكمعيشت به دستكم نيمي از جامعه تا زمان يافتن دارو و واكسن و سپريشدن بحران. البته صراحت يكسويه صراحت نيست، تحكم است. حكومت هم بايد گوش شنوا و تحمل صراحت جامعه و پرسشهاي بجا، هر چند تلخ را داشته باشد. مهمترينشان اينكه تمهيدات واقعي و پاي كار پزشكي، اقتصادي، اجتماعي و سياسي براي حفاظت از جان شهروندان چيست و تا چه حد كافي است؟ و مكررترينشان اينكه چرا سالهاست شعارهاي پيشرفت و دستاورد در همه عرصهها و زمينهها عرش و فرش را به لرزه درميآورد، اما اقتصاد و اجتماع، حتي در كوتاهمدت هم تاب تحمل بحران را ندارند؟ و بسياري پرسشهاي تكراري و غيرتكراري بحق ديگر. سخن كوتاه. خوشبيني گاه يك بيماري مهلك است. احتمالا متن حاضر هم گرفتار چنين بيماري مهلكي است. به سياق همه اين سالها بعيد به نظر ميرسد كه حكومت شكيبايي لازم را براي انجام گفت و شنودي صريح و واقعبينانه داشته باشد. اما آدمي به اميد زنده است و حال كه قرار است چرخ جامعه از شنبه تندتر به حركت درآيد بايد آرزو كرد همه شنبهها روزهاي خوبي براي همه باشد؛ روزهايي كه پرداختن به واقعيتها، صريح و بيلكنت و به دور از مجامله يا پردهپوشي، وجه اصلي مناسبات ارتباطي جامعه است.