به بهانه در گذشت سيامك شايقي
مرد آرام سينماي ايران
احمد طالبينژاد
آغاز همكاري من با مجله فيلم همزمان شده بود با اواخر همكاري زندهياد سيامك شايقي با اين ماهنامه. يعني آن روزهايي كه پايم به مجله فيلم باز شد شايقي ديگر كمتر به مجله فيلم ميآمد . ما هر از گاهي با هم سلام و عليك و گفتوگوهاي كوتاهي داشتيم ولي در طول 38 سال گذشته رابطه ما مثل دو همكار؛ او در مقام فيلمساز و من در جايگاه منتقد رابطه دوستانه و با فاصلهاي بود. با هم عياق نبوديم اما مشكل هم نداشتيم.
علت چنين رابطهاي هم به خصلت خود شايقي مربوط ميشد كه آدم بسيار محجوب، متين و كمحرفي بود. شايقي در برخوردهايش هيچوقت سخت نميگرفت و آدمها را قضاوت نميكرد . پيش از آغاز همكاري، من نقدهايش را در مجله فيلم ميخواندم. جزو معدود منتقدان منصف آن دوره بود كه در نوشتههايش هيچوقت تندروي ديده نميشد. او از نظر اخلاقي هم بسيار آدم ميانهرويي بود و ناشايستگي و بدرفتاري در كارها و عملكردش ديده نميشد و همين خود باعث شده بود كه نزد همگان شخصيت احترامبرانگيزي داشته باشد. نزديك به چهار دهه فعاليتي كه در سينما داشت هيچوقت كسي پشت سر او حرفي نزد كه حس و حال منفي منتقل كند. شايد كساني بودند كه فيلمهايش را دوست نداشتند اما كسي نبود كه بگويد او آدم بد و دوستنداشتني است. هميشه با احترام از او ياد ميشد. از نظر من اولين فيلمش «جهيزيهاي براي رباب» بهترين فيلم او بود كه داستان و موضوع اجتماعي ناتوراليستي داشت. خاطرم هست اين فيلم طي نمايشي كه در خارج از كشور داشت توجه فرخ غفاري را هم جلب كرده بود. همچنين بعضي قسمتهاي فيلم «مادرم گيسو» را هم دوست داشتم.فيلم «باغ فردوس پنج بعدازظهر» هم عاشقانه عجيبغريبي براي نسل ما به شمارميرفت.نميخواهم بگويم حديث نفس شايقي بود اما نوع عاشق شدنهاي شخصيت اصلي با يكي از بهترين بازيهاي رضا كيانيان به ما و همنسلان ما نزديك بود.