• ۱۴۰۳ جمعه ۳۱ فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4627 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۲ ارديبهشت

يادي از زنده‌ياد «قيصر امين‌پور» به بهانه زادروزش

ادب و شرم تو را خسرو مه‌رويان كرد

بهمن فاطمي

 امروز شصت‌ويكمين زادروز قيصر امين‌پور است. شاعر فقيدي كه بيماري‌هاي مختلف پس از تصادف سال 78 او را 8 آبان 86 به خواب ابدي برد. او در گتوند، منطقه بختياري خوزستان به دنيا آمد. زمان انقلاب تنها 19 سال داشت و بعد از انقلاب جذب جريان شعري شد كه توسط شاعران جوان و متعهد و آرمان‌گراي دهه 60 در حوزه هنري پا گرفته بود. به گواه دوستان و شاعران همراهش در آن سال‌ها، امين‌پور بين آن شاعران جلوه و جلاي خاصي داشت. چرا كه هم از يك طرف قريحه و غريزه اعتنابرانگيز شاعري‌اش جايگاهي در‌خور توجه به او مي‌داد و هم دانشش در قياس با سايرين. دانشي كه طبعا از وجه آكادميك شخصيت او مي‌آمد. او مطالعات زيادي در زمينه شعر داشت و دوستان و شاعران همنشينش همواره از اين دانش او بهره‌مند بودند.

از ديگر نكاتي كه در مورد اين شاعر فقيد مي‌توان گفت، يكي اين است كه تجربه تدريس در دانشگاه هم داشت. او كار تدريس را در ۱۳۶۷ در دانشگاه الزهرا آغاز كرد و دو سال بعد از آن در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدريس شد. امين‌پور در سال ۱۳۶۸ جايزه نيما يوشيج را از آن خود كرد؛ جايزه‌اي كه به مرغ آمين بلورين معروف بود. عضويت پيوسته در فرهنگستان زبان و ادب فارسي از سمت‌هاي او بود. او كتاب‌هاي متعددي داشت كه از آنها مي‌توان به «آينه‌هاي ناگهان، به قول پرستو، گزينه اشعار، گل‌ها همه آفتابگردانند، ... و دستور زبان عشق» اشاره كرد.

به مناسبت زادروز قيصر امين‎پور سه تن از شاعران و دوستانش در قالب‌ گفتارهايي، نظرشان را درباره او به «اعتماد» گفته‌اند.

 

فاجعه جعل اثر به نام قيصر

سید ضیاءالدین شفيعي

 

وضوعي كه به نظرم در مورد قيصر كمتر مورد توجه قرار گرفته، نشر جعلياتي است كه به نام او در فضاي مجازي منتشر و دست به دست مي‌شود. متاسفانه گاهي آثار بسيار مبتذلي به او نسبت داده و به نام او در سطحي گسترده نقل مي‌شود؛ آثاري كه او هرگز روحش از آنها خبر نداشته است.

وقتي اتفاقي براي تنديس قيصر امين‌پور افتاد، رسانه‌ها آن‌طور قاطعانه نسبت به آن واكنش نشان دادند در حالي كه اين هم جعل و با نام او صورت مي‌گيرد و رسانه‌اي را برنمي‌انگيزد تا در نكوهش اين عمل كاري بكند. گوينده مشهور ما به خودش زحمت نمي‌دهد تا قبل از خواندن اثري به نام شاعر فقيد، دقايقي وقت بگذارد و ببيند كه اساسا آيا اين اثر متعلق به آن شاعر هست يا نه. نتيجه اين مي‌شود كه همان اثر مجعول را بخواند و يكي هم بيايد روي آن آهنگ بسازد و بهترين انيماتور ما با آن انيميشن بسازد و سايت‌ها و فضاهاي مجازي ما آن را منتشر كنند و... اين همه جعل و اشتباه فاحش رخ مي‌دهد به كسي برنمي‌خورد. اين فاجعه است.

متاسفانه غالب كساني هم كه در بزنگاه‌هايي مانند مناسبت‌هاي تقويمي در مورد قيصر نظر مي‌دهند، حرف‌هايي مي‌زنند كه بارها تكرار شده. من با آن نوع نظر دادن‌ها هيچ موافقتي ندارم. بايد سكوت را در برابر چنين فجايعي بشكنيم. اين سكوت تنها به قيصر امين‌پور مربوط نمي‌شود و بسياري را در بر مي‌گيرد. سكوت در برابر جعل سخن به نام نويسندگان، شاعران و اهالي فكر و قلم غم‌انگيز است و طبعا در مورد كساني چون قيصر امين‌پور كه كارنامه درخشاني از خود بر جاي گذاشته‌اند، ستمي دوچندان است.

متاسفانه ژورناليسم ما هم به جاي آنكه كمك كند تا آدم‌ها بتوانند در شرايطي آسان‌تر حرف‌شان را بزنند، به نوع مبتذلي از اطلاع‌رساني تن داده است. اين وضعيت در رسانه‌هاي مكتوب به علت خويشتنداري آنها قدري بهتر است اما در رسانه‌هاي مجازي دقيقا به دليل نبود اين خويشتنداري، اوضاع اسفناكي را شاهد هستيم. چه چيز اسفبارتر از اينكه شما نام قيصر امين‌پور را در اينترنت جست‌وجو مي‌كنيد و مي‌بينيد اولين پست‌هايي كه پيدا مي‌شود، همان جعلياتي است كه كوچك‌ترين ربطي به او ندارند. به نظرم رسانه‌ها بايد اين چيزها را ببينند. اينها موضوعات مهمي هستند؛ مهم‌تر از اتفاقي كه براي تنديس قيصر امين‌پور افتاد.

 

ماجراي خروج قيصر از حوزه هنري

عبدالجبار كاكايي

 

يصر امين‌پور در ميان شاعراني كه در اوايل دهه 60 در حوزه هنري بودند يك ويژگي برجسته داشت و آن وجه آكادميك او بود. مطالعات آكادميك او همواره در حرف زدن‌ها و نظر دادن‌هايش مشهود بود. يعني ذوقي حرفي نمي‌زد و علمي بود. يكي از پايه‌هاي ثابت جلسات ما نقد شعر بود و به عقيده من نقد شعر در شرايط انقلابي خودش يك عمل انقلابي است. نقدهاي آن دوره بيشتر بر مبناي نوعي جهان‌شناسي بود كه شخص به آن رسيده بود؛ يعني سليقه‌اي بود. از بين همه آنها قيصر امين‌پور شرايط ويژه‌اي داشت؛ دليل آن، اين بود كه تدريس دانشگاهي مي‌كرد. بر مبناي دانشي كه داشت جزييات شعر را تفكيك مي‌كرد و ما هميشه منتظر بوديم كه جمع را از نگاه نقادانه خود بهره‌مند كند.

قيصر در مقطعي از حوزه هنري بيرون آمد. يادم هست آخرين جلسه‌اي كه كنار هم نشستيم سيدحسن حسيني به شوخي و كنايه گفت «حجه‌الوداع» است. مي‌دانستيم آخرين جلسه است. اختلاف‌ها اين را به ما نشان داده بود. به خصوص كه در آن زمان شعر در حوزه هنري پيشتازتر از ساير رشته‌هاي هنري بود. مشكل نگاهي بود كه سازمان تبليغات به حوزه هنري داشت. بچه‌هاي حوزه مثل بچه‌هاي كف خيابان در سال 57 فكر مي‌كردند. زماني كه كسي فكر نمي‌كرد براي گرفتن يك سري امكانات مختصر دولتي مجبور شود ذيل قيموميت يك نهاد رسمي قرار بگيرد. فشارها از سوي سازمان تبليغات زياد شد و ما اين فشارها را به معناي عدول از اصول انقلاب سال 57 مي‌دانستيم.

نگاهي كه در اول انقلاب در فضاي حوزه هنري بود، نگاه 99درصد جامعه بود. نگاهي كه مساله‌اش فاصله گرفتن از نظام شاهنشاهي و سلطه طاغوت بود. رفته ‌رفته انقلاب به شكل يك نهاد درآمد و در قالب اين نهاد است كه قرائت رسمي از انقلاب، كم‌كم خودش را به زيرمجموعه‌هاي خود تحميل مي‌كند. شاعران احساس كردند اجازه زدن حرف‌ها و طرح عقايدشان را ندارند و اين وضع دقيقا مصادف بود با طرح مباحثي چون «خط يك» و «خط دو» در فضاي سياسي كشور كه بعدها به «روحانيون» و «روحانيت» موسوم شد. خط يكي‌ها گرايش‌شان به امام و شاگردانش بود و اينها اتفاقا نسبت به مسائل روز نوتر مي‌انديشدند. خط دومي‌ها سنتي‌تر و ارتجاعي‌تر بودند. سازمان تبليغات در مقطعي كه فشارها را بر حوزه هنري زياد كرد، دقيقا متاثر از نگاه خط دومي‌ها بود. نگاهي كه همان نگاه راست سياسي در مقابل جناح «خط اولي» يا همان نگاه چپ بود.

شاعران و از جمله قيصر از حوزه بيرون آمدند و مدتي جلسات‌شان را در كتابفروشي يساولي و بعدها در انبار كتابخانه‌اي در خيابان ظهيرالاسلام برگزار مي‌كردند. بعد هم ديگر آن جلسات ادامه پيدا نكرد و اين شاعران پراكنده شدند و هر كدام‌شان يك‌جايي رفتند. قيصر به مجله سروش رفت. همان طور كه سيدحسن حسيني به مجله كيان و ديگران هم هر كدام جايي ديگر و من و آقاي قزوه هم به روزنامه جمهوري اسلامي رفتيم. اين بود ماجراي بيرون رفتن قيصر امين‌پور در نيمه دهه 60 از حوزه هنري. در حالي كه حفظ آن جمع مي‌توانست منشأ كارهاي فرهنگي مهمي شود و ثمرات آن تا سال‌ها و دهه‌ها و مدت‌هاي بسيار طولاني ادامه پيدا كند.

 

اصيل و صادق بود، نه انحرافي و دولتي

فاطمه راكعي

قيصر امين‌پور بسيار به حافظ علاقه‌مند بود و به نظرم يك ويژگي او را به حافظ شبيه مي‌كرد و آن، ‌اين بود كه مثل حافظ در اوج شاعرانگي، شعرهايي مي‌نوشت كه براي همه قابل فهم بود. اين سهل و ممتنع بودن، ويژگي شعرهاي قيصر بود.

قيصر از جوان‌هاي پرشوري بود كه از متن جامعه جوشيدند و به انقلاب پيوستند. او به عنوان يك جوان مستعد در زمينه هنر درخشيد. گرچه شاعري، هنر اصلي او بود اما خط بسيار خوشي هم داشت و نقاشي را هم خوب مي‌كشيد. او به حلقه‌هايي از هنر پيوست كه در همان سال‌هاي اوليه بعد از انقلاب در حوزه هنري آن روز شكل گرفتند. حوزه هنري در آن روزها كانون مهم شعر، نقاشي، فيلم و... بود.

نام قيصر را همواره با زنده‌ياد سيدحسن حسيني به ياد مي‌آورم. آن دو در جلسات شعر حوزه هنري بسيار تاثيرگذار بودند.

شعرهاي شاعران جوان انقلابي آن سال‌ها، شعرهاي اجتماعي بود. شعرهايي بود براي انقلاب. اولين شعرهايي كه من از قيصر امين‌پور خواندم، غزل‌ها و غزل‌-رباعي‌هاي او بود. تا زماني كه جنگ تحملي پيش آمد. جنگ تحميلي و شهدايي كه جانشان را تقديم انقلاب كردند، مساله شعر شاعران انقلابي آن سال‌ها بود. خصوصا قيصر كه اهل جنوب كشور بود و از گتوند دزفول آمده بود. او خاطرات و مخاطرات جنگ را بسيار نزديك‌تر و عميق‌تر از خيلي‌ها درك كرده بود. به همين دليل مساله جنگ و دفاع از كشور و انقلاب به يكي از مسائل مهم و اصلي شعر او در آن دوره تبديل شده بود. شعرهاي قيصر در زمينه دفاع مقدس، شعرهاي بسيار تاثيرگذار و ماندگاري است. به طوري كه بعضي‌ها ايشان را «شاعر جنگ» يا به بياني «شاعر دفاع مقدس» مي‌شناسند.

بعد از آن سال‌ها و در جريان تحولات سياسي قيصر و تعدادي ديگر از شاعران از جمله حسن حسيني احساس كردند، گرايش‌هايي براي دور شدن از آن اصالت و آن اهداف اصلي انقلابي به وجود آمده است، اين بود كه جنبه‌هاي انتقادي شعر آنها فعال شد و شعرهايي در نقد اين انحراف نوشتند. در اين بين كساني كه قيصر را خوب نمي‌شناختند و با روحيات او آشنا نبودند، اين انتقادها را حمل بر مسائلي ديگر مي‌كردند. در حالي كه شعر قيصر همواره و در همه دوره‌هاي شاعري او در زمره اصيل‌ترين و صادقانه‌ترين شعرهاي انقلاب بود.

نمونه‌هاي فراواني از همه دوره‌هاي شاعري قيصر وجود دارد كه اين ادعا را اثبات مي‌كند.

امين‌پور همواره در مقام شاعري كه آرمان‌ها و اهداف اوليه انقلاب برايش ملاك و مبنا بوده، شعر نوشته است و از اين نظر بايد او را شاعري انقلابي به معناي واقعي كلمه دانست.

تعريف قيصر امين‌پور از انقلاب و آرمان‌هاي آن متاثر از منويات شخصي نبود بلكه برآمده از دريافت‌هاي خالص و صادقانه‌اي بود كه از انقلاب داشت و حاضر نبود آنچه را كه تشخيص مي‌داد با چيز ديگري كه به آن اعتقاد نداشت، عوض كند. قيصر در شعرهاي جنگ خود حماسي‌ترين و ماندگار‌ترين آثار اين عرصه را سروده. شعرهايي كه همواره در حافظه تاريخ ادبيات ايران خواهد ماند. اين شعرها گاهي براي دفاع مقدس سروده مي‌شد، گاهي براي شهدا و جانبازان، گاهي براي بنيانگذار جمهوري اسلامي و... بخش ديگري از زندگي شاعرانه قيصر كه ناظر بر بعضي از تحريف‌ها و انحرافات از اصالت‌هاي انقلاب بود، شعرهاي را شامل مي‌شود كه از جنبه‌هاي متفاوت از آثار قبلي او بود. قيصر امين‌پور در اين شعر نگاهي متفاوت از خود نشان مي‌دهد. او نه‌ تنها ديگر جنگ را به عنوان يك مفهوم تكريم نمي‌كند بلكه نگاه صلح‌طلبانه‌اي از خود ارايه مي‌دهد. چيزي كه باعث بروز سوءتفاهم در مورد او نزد كساني شد كه او را نمي‌شناختند. آنها مي‌خواستند، برچسب‌هايي به قيصر و هم‌انديشان او بزنند كه به هيچ‌وجه به آنها نمي‌چسبيد.

از سوي ديگر قيصر و ديگر شاعراني كه گفتم مورد انتقاد روشنفكران هم بودند. گروه اول اين شاعران را به عدول از باورهاي انقلابي متهم مي‌كردند و گروه دوم آنها را شاعران دولتي مي‌خواندند در حالي كه هيچ‌كدام از اين دو تعبير به عقيده من درست نبود. آنها را بايد طيف معتدلي از شاعران دانست كه همواره دنبال آرمان‌ها و عقايد خود بودند كه در واقع همان اهداف اصلي انقلاب بود.

من حتي معتقدم چه آنها كه اتهام انحراف و عدول از اصل انقلاب را به قيصر و ديگران مي‌زدند و چه آنها كه به القابي چون شاعران دولتي متصف‌شان مي‌كردند، خود به عدم صداقتي كه در اين زمينه به خرج مي‌دادند، واقف بودند. شعرهاي اينها هم انقلابي اصيل بود و متكي و پايبند به آرمان‌هايي كه قبول داشتند و هم به تمامي از دل برآمده و مستقل. يعني نمي‌توان شعر آنها را به هيچ دولتي وابسته دانست. شعر آنها مال خودشان بود. برآمده از وجود خودشان. از درون خودشان. آنها اين شعرها را عاشقانه تقديم انقلاب مي‌كردند؛ نه اينكه سفارش پذيرفته باشند.

از سوي ديگر انتقادهايشان به روند انقلاب هم برآمده از انقلابي اصيل بودن آنها بود و نه آن‌ طور كه بعضي‌ها اصرار داشتند بگويند، محصول انحراف از جريان انقلاب.

قيصر امين‌پور نمونه بارز شاعري بود كه كاملا طبيعي با جريان انقلاب پيش‌ آمده بود. اين جريان طبيعي انقلاب بود كه آنها را به زدودن انحرافات و تحريفات وامي‌داشت و به يادآوري جريان اصلي انقلاب 57.

آخرين كتاب شعر قيصر امين‌پور يعني «دستور زبان عشق» به نظر من تجربه بسيار متفاوت قيصر بود. در اين كتاب ما شاهد نگاه متفاوت و در عين حال تازه‌اي به هستي، جامعه، انسان و... هستيم. نگاهي كه از قيصر در اين كتاب جريان دارد، حاوي تاملات تازه‌اي است در باب هستي و از نگاه بديع او به مساله عرفان هم نشانه‌هاي مهمي دارد. در واقع «دستور زبان عشق» از تاملات جدي قيصر امين‌پور به عرفان و فلسفه پرده برمي‌دارد و روايت او را از عشق، مرگ و زندگي به ما ارايه مي‌كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون