در اهميت سفرهداري
نيوشا طبيبي
مهمانداري و سفرهاندازي و اطعام و ضيافت بين ما ايرانيان اهميتي حياتي دارد. ما اعتقاد داريم كه بركت خانه به آمدن مهمان است. مهمان، با خود بركت و شادي و گشايش روزي ميآورد و غم و ناراحتي و تنگي را با خود ميبرد. ما در مهمانداري و ضيافت كردن، شيوه مخصوص به خود را داريم. ممكن نيست كه دوست و رفيق و آشنايي پا به در خانه ما بگذارد و با اصرار به داخل دعوتش نكنيم. اگر پا به اندرون بگذارد لاجرم بايد سر سفره هم بنشيند و براي ناهار و شام هم بماند. در بسياري از كشورها به خصوص در غرب اين رسم و عادت جاري نيست. (اسپانياييها و لاتينها را مستثني كنيد.)
قديم، خانههاي ما براي چنين رسم و عادتي ساخته شده بودند، ما هميشه جايي براي پذيرايي از مهمانان، حاضر و آماده داشتيم. اتاقهاي بيروني در اصل با همين منظور و مقصود مهيا شده بودند تا مهمانان به فضايي وارد شوند كه براي آنها با دقت و وسواس آماده شده. رعايت شأن و مقام مهمان از اوجب واجبات بود. خانههايي كوچك در بسياري از محلات شهرهايمان بودند كه فقط دو اتاق و يك حياط كوچك داشتند. از همين دو اتاق يكي را به مهمان اختصاص ميدادند. به آنجا رفتوآمد نميكردند، تميز و نظيفش ميكردند و آماده پذيرايي. حتي در دورههاي جديدتر ما فضايي داشتيم به نام نشيمن، خانواده در اين فضا مينشست و بلند ميشد و زندگي ميكرد. فضاي ديگري هم اختصاص به مهمان داشت. روي صندلي و اثاثش پارچه ميانداختند. روي ميزهايش ظرفهاي آب نبات و آجيل و زيردستيها را آماده ميگذاشتند. همهچيز آماده و منتظر قدوم مبارك مهمان بود. رفتوآمد بچهها به اتاق مهمانخانه با محدوديت و حتي ممنوعيت مواجه بود. چون بچهها ممكن بود مهمانخانه را كثيف كنند و به خوراكيهاي روي ميز ناخنك بزنند.
در غرب مهمانداري به اين روش، كمتر جاري است. با سلطه فرهنگ امريكايي، رسم و سنت مهمانداري و ضيافت كردن هم آداب خودش را پيدا كرد. شيوه و رسمي كه از منظر ما ايرانيان، فاقد ظرافت و زيبايي و لطافت و حتي گاه به دور از ادب است. حتي ممكن است زمخت و توهينآميز به نظر برسد. شيوه معماري آنها هم بر همين مبنا رشد پيدا كرد. آنجا قرار نيست كسي كه به در خانه ميآيد و كاري دارد، حتما به داخل دعوت شود. نشستن بر سر سفره ديگري خرق عادت است. معمول اين است كه در كافه و رستوران با هم خوراكي بخورند و غالبا هم هر كس مهمان خودش است و قرار فقط بر همنشيني و همسفرگي است نه ضيافت و ميزباني و مهماني كردن. آنها بر همين شيوه و بر مبناي فرهنگ و تاريخ و اوضاع اجتماعي و رواني خودشان اين راه و روش را برگزيدهاند و لابد براي ايشان هم خوب است. در چند دهه گذشته كه حرص بسازوبفروشي به جان ما افتاد، با حذف فضاهاي مهمانداري و كوچك كردن خانهها، عملا امكان مهمانداري از خانههاي ايراني گرفته شد. خانههاي كوچك و خلاصه شده و آشپزخانههاي باز، مثل نمونههاي غربي، فضايي براي مهمان ندارند. همهچيز فقط براي خود فرد است. براي آدم تنهايي كه صبح ميرود و به سرمايهداري خدمت ميكند و دير وقت ميآيد خانه براي خوابيدن. همين.
اما آداب مهمانداري و سفرهداري ايراني جزيي از حيات ماست. ما اعتقاد داريم خانهاي كه در آن مهمان نيايد، بركتش زايل ميشود. حتي سلامت ساكنانش به خطر ميافتد. اين عقيدهاي درست است، كسي كه در خانهاش را ببندد، از معاشرت و همنشيني و بده و بستان معمول و در نتيجه از سلامت روان به دور ميافتد.
دوران قرنطينه كرونايي به اجبار درِ خانههاي ايرانيان را روي مهمان بست. لذت سفرهداري و سفرهاندازي و آشپزي كردن و اطعام را از ما گرفت. اين روزگار خواهد گذشت. حالا علماي جامعهشناسي از تغييرات عظيم دوره پساكرونايي در عادات بشري ميگويند. ميگويند مهماني رفتن و ميزباني كردن موقوف ميشود و خلايق از ترس ابتلا به امراض مسري از هم سفره شدن با يكديگر احتراز ميكنند. شايد اين موضوع در بعضي جوامع اهميتي نداشته باشد و چندان تغييري در سبك زندگي آنها ايجاد نكند، اما براي ما ايرانيان به مثابه زهر است. نبايد به اين شيوه و سبك زندگي خو بگيريم. نبايد روز به روز و به هر بهانهاي تسليم فردمحوري و فردگرايي غربي شويم. ما زنده به اين خلق و خوي انساني خودمان هستيم. بايد راههايي بجوييم تا ضمن حفظ سلامتي و جلوگيري از شيوع بيماريها و ايجاد زنجيره ابتلا، بتوانيم بر سر سفره هم بنشينيم، با هم آمد و رفت كنيم، ضيافت كنيم.