• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4633 -
  • ۱۳۹۹ سه شنبه ۹ ارديبهشت

ببينيم روزنامه‌ها چي نوشتن

مسعود شهامي‌پور

نفس راحت را خبرنگاران از نيمه دهه هفتاد با باز شدن پاي اينترنت به مطبوعات كشيدند. مي‌شد پاي كامپيوتر و سايت‌هاي خبرگزاري‌ها به مانيتور كردن خبرها نشست و از دشواري ترك تحريريه و دنبال خبر و مصاحبه و گزارش دويدن خلاص شد. آن روزها اينترنت و تمام منابع و عناصر خبري فضاي سايبري به ‌عنوان ياوران و عصاي دست مطبوعات قلمداد مي‌شدند. اين توصيف «عصاي دست» را از آن‌رو نوشتم كه معتقدم همان خبرگزاري‌ها و اينترنت مسبب فلجي بخشي از پيكره خبررسانان مطبوعات هستند. اما آن روزها (و هنوز هم) خبرگزاري‌ها در عرصه اينترنت و بالطبع جامعه، هيبت رقيب به خود نگرفته‌ بودند. هر چه بود اينترنت عرصه‌اي جهاني براي مطبوعات و مخاطبانش مي‌گشود كه رقيب را در خود نمي‌پروراند، بلكه موهبتي نيز شمرده مي‌شد كه خواننده مطبوعات را چشمي جهاني مي‌بخشيد تا به ديدار دوردست‌ها نايل شود. حتي وب‌نوشت‌ها، بلاگرها و در پي آن «فيس‌بوك» هم با ظهورشان در دهه هشتاد چندان تكاني به مطبوعات ندادند كه از مقوله‌اي ديگر بودند و صفحه‌هايي براي سرريز دلنوشته و بال و پر دادن به نياز ايراني به شاعر شدن و... تلقي مي‌شدند و در واقعيت هم كاركردي جز اين نيافتند. اما در نيمه دهه هفتاد توفان توقيف فله‌اي روزنامه‌ها در عرصه مطبوعات وزيد و بازماندگان براي بقا به شيوه‌اي متوسل شدند كه حاصلش شمايل و محتوا و پيام يكسان همه روزنامه‌ها بود كه هر صبح روي دكه‌ها مي‌نشست و آنچه كاغذ روزنامه‌ها را از يكديگر متمايز مي‌كرد تفاوت لوگوشان بود. بديهي است كه گسترش خبرگزاري‌ها در فضاي اينترنتي كه فلجي تحريريه‌ها را هم باعث شده بود، رويه روزنامه‌ها را به ‌گونه‌اي رقم زد كه گويي در جامعه به اصطلاح مدني ايراني اين تنها روزنامه‌ها بودند كه به ضرب و مدد نظارت مافوق، شعار ناممكن «وحدت» را تحقق عيني بخشيدند. گويي زمزمه اوايل انقلاب كه براي كشور يك روزنامه و يك خبرگزاري و خلاصه رسانه واحد كافي است به شكلي پيچيده‌تر عملي شده بود. شك نيست كه مميزي‌هاي چنين فضايي كه كتاب را نيز گرفتار كرده بود براي مطبوعات زيانبارتر بود، چراكه مميزي حتي سلاخ‌گونه يك رمان هم قادر به تغيير دادن ادبيات و سبك و سياق نويسنده نيست، اما مميزي در روزنامه عنصر «آگاهي‌بخشي» را حذف مي‌كند كه جوهر ذاتي پيام و محتواي رسانه را شكل مي‌دهد كه در غياب آن روزنامه تنها كاغذ آغشته به مركب مي‌شود. افت تيراژ نتيجه چنين وضعيتي بود اما در اين ميان ‌«عادت» مخاطب به عنوان عاملي قديمي و هميشگي را نبايد فراموش كرد كه حتي در روزگار فقر محتوا مخاطب را وامي‌دارد پاي دكه رود و روزنامه مالوفش را بردارد و كاغذش را لمس كند و چشم به حروف آشنايش بدوزد. همين عادت كه بهتر است وفاداري بناميمش تاكنون در اين روزگار عسروحرج مطبوعات چراغ روزنامه‌ها را حتي به كورسويي روشن نگه‌ داشته است. بگذاريد اما از حريفي قدر گفته شود كه پيش از سپري شدن نخستين دهه قرن ۲۱ سروكله‌اش ابتدا در آن سوي آب‌ها پيدا شد اما سرعت همه‌گيري‌اش چيزي در حد همين كروناي امروز بود. به زودي ميليون‌ها نفر از ساكنان كره ارض را در برگرفت و قدرت سرايتش به‌گونه‌اي بود كه امروز به ميلياردها رسيده است. با حيات يافتن شبكه‌هاي اجتماعي در فضاي اينترنتي مردم كه گويي گمشده خود را يافته‌ بودند، ميلياردها پيام و تصوير و خبر را از گوشه كنار جهان با يكديگر مبادله كردند. شبكه‌هاي اجتماعي همدم و مونس مردم شده بودند از لحظه‌اي كه چشم مي‌گشودند تا دم به خواب رفتن‌شان. اين شبكه‌ها پديده‌اي جديد بودند اما بيگانه نبودند خود مردم بودند. شبكه‌ها با سرعتي غيرقابل رقابت خبر را در كوتاه‌ترين زمان از يك‌سوي زمين به سوي ديگر مي‌فرستادند و مخابره هزاران خبر جعلي و دروغ لابه‌لاي ميليون‌ها مطلب هم دور از انتظار نبود كه پرداختن به اين مقوله مجالي ديگر مي‌طلبد. هراس از اين پديده زودتر از سياستمداران، گريبانگير مطبوعات شد و اتفاقا نخستين واكنش‌ها از سوي هفته‌نامه‌هايي با تيراژ ميليوني شكل گرفت. بسياري‌شان انتشار كاغذي را متوقف كردند و به فضايي كه حالا مجازي نام گرفته بود، پيوستند. هرچند كه بار ديگر انتشار نسخه كاغذي را از سر گرفتند. نفوذ شبكه‌ها در ذهن و زندگي مردم چنان بود كه تقريبا تمامي‌شان ضرورت «باخبر!» شدن از روزگار را به عنوان نياز حس كردند؛ حسي كه غالبا ابتدا نزد روزنامه‌خوان‌ها بروز مي‌كند. در كشورمان اما واكنش مطبوعات جز پيوستن آهسته و محتاطانه به فضاي مجازي، رفتاري توام با انفعال بود. ظاهر و محتواي نشريات در عصر ظهور شبكه‌هاي اجتماعي با پيش از آن تفاوتي نداشت. هر صبح مردم بر صفحه اول روزنامه‌ها اثري نمي‌ديدند از خبري كه نيمه شب قبل يا همان صبح زود از فضاي مجازي مطلع شده بودند. ديگر حتي تجديد چاپ و انتشار فوق‌العاده در كمتر از يك ساعت هم جوابگوي تاخير روزنامه‌هاي كاغذي نبود. اعتراف كنيم كه از همان ابتدا هراس و سردرگمي بر مطبوعات چيره شد. اما با همه اين مصايب، مطبوعات كاغذي هنوز سپر نينداخته‌اند. روزنامه‌ها در سرعت انتشار خبر قادر به رقابت با فضاي مجازي نيستند، اما عرصه‌هاي تحليل و تفسير رويدادها زمينه‌اي است كه هنوز حتي به تمامي به قلمرو بهره‌گيري انحصاري روزنامه‌ها تبديل نشده است مگر آنكه مقاله وارده‌اي تصادفا به موضوع روز آني پرداخته باشد. در اين زمينه‌ها هيچ شبكه‌اي در فضاي مجازي قادر به رقابت با نشريات كاغذي نيست و به اين فقره حس لمس كاغذ، عادت مخاطب و جلوه‌هاي عكس و گرافيك صفحه را هم بيفزاييد. اما مطبوعات در تصرف قلمروهاي اختصاصي خودشان غفلت مي‌كنند. نمونه اين غفلت را در استعفاي چندي پيش يك مقام حكومتي شاهد بوديم كه با وجود انتشار خبر اين استعفا در سطح جامعه و حتي جهان تيتر همه روزنامه‌ها نشان از تلاش دبيران براي كرشمه بخشيدن به تيتر يك خبر كهنه داشت بي‌آنكه نكته و خبر تازه‌اي به اين اتفاق افزوده باشند. در حالي كه خبرنگاران از بدو انتشار خبر ‌بايد گريبان مقام‌هاي حكومتي را تا دستيابي به علل، عوامل يا تحليلي پيرامون اين اتفاق رها نكنند. اين نقيصه يكي از ده‌ها نارسايي ديگر در كار روزنامه‌هاست كه اين رسانه را از مرجعيت خبري خود دور و منفك كرده است. به ياد داشته باشيم روزنامه‌ها همواره مرجع خبري جامعه بوده‌اند به‌گونه‌اي كه هر خبري و هر رويدادي جامعه را كنجكاو يا ملتهب يا پرسشگر مي‌كرد جامعه چشم به روزنامه‌ها مي‌دوخت كه درباره‌اش چه مي‌نويسند، با همين ادبيات؛ «ببينيم روزنامه‌ها چي نوشتن».

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون