خليجفارس؛ ميراث جهاني و هويت بشري
رضا مختاري اصفهاني
خليجفارس تنها نام يك معبر بينالمللي يا نام يك مكان جغرافيايي نيست، بلكه ميراثي جهاني و هويت بشري است. اين ميراث تنها منحصر به يك قوم و ملت نيست. تمامي ابناي بشر و تمدنهايي كه در شرق و غرب جهان سر بر آوردهاند، از اين ميراث حصّهاي دارند. انسانهايي كه از اين گذرگاه عبور كردهاند يا در كرانههاي آن زيسته و از نعمات اين آبراه بهره بردهاند، در اين ميراث اشتراك دارند. بخشي از علوم و فنون بشري در رابطه با اين ميراث هستند. دانشهايي چون تاريخ و جغرافيا و فنوني چون دريانوردي با نام خليجفارس گره خوردهاند. نسلهاي متمادي در اين بخش از زمين زيسته يا با جهان تعامل فرهنگي و تجاري داشتهاند. در اين تعامل وجوه و نامهايي مشترك در حافظه جمعيشان باقي مانده است. نامهايي كه تنها محدود به فرهنگ و ميراث شفاهي اقوام و ملل نمانده و به متون و ميراث مكتوب آنان نيز راه يافته است. از استرابون، جغرافيدان يوناني، تا ابنحوقل عرب بر اين نام صحه نهادهاند. چه بسيار مسافران غربي در سفرنامههايشان از اين نام گفتهاند. از همين رو خليجفارس همچون شناسنامهاي از پيشينه مشترك ملل گوناگون در اقصي نقاط جهان است؛ مردماني از ملل گوناگون كه يا اين گذرگاه را درنورديدهاند يا چشم به راه مسافرانشان در مسير آن داشتهاند. جهان بشري يا سهمي از زندگي در اين نقطه از جهان داشته يا از خلال متون گوناگون با اين نام زيسته است. اين پيشينه مشترك هويتي مشترك به انسان در طول اعصار بخشيده و آن را به خانواده جهاني پيوند داده است. از همين رو تحريف اين پيشينه نزاع با قوم و ملتي خاص نيست. خصومت با جهان بشري است. بيجهت نبود همانگونه كه پس از جنگ دوم جهاني براي احتراز از تكرار جنگي ديگر به ابعاد آن، سازمان ملل متحد بنيان گذاشته، سازمان فرهنگي يونسكو نيز ايجاد شد. چه نخبگان جهان دريافته بودند تحريف و تخريب فرهنگي خود ميتواند مقدمهاي براي جنگهايي چون جنگ جهاني شود. فرهنگ و آثار تمدني اگرچه به نام ملتي خاص رقم خوردهاند، اما ميراثي همگاني هستند. در اين ميان آثاري كه جهانداري ملتها را نمايندگي ميكنند، از اهميت خاصي برخوردارند. خليج فارس نمود و نمادي از جهانداري ايرانيان است؛ جهانداراني كه صلح و امنيت را به جهانيان عرضه ميداشتند. كرانههاي آبراهي كه در تسلط و حاكميت آنان بود، نمونههايي اعلا از تساهل و تسامح مذهبي و فرهنگي بود. مسجد، كليسا، كنيسه و معابد بتپرستي در اين كرانهها بنا شده بودند كه تجارت و جهانداري با تسامح شدني است. خليجفارس يادآور چنين فرهنگ و دوراني است. چنين وضعيتي را ميتوان با دوران تسلط پرتغاليها و بريتانياييها بر خليج فارس مقايسه كرد كه خشونت و غارت وجه شاخصه آن است. آنان كه به جعل و تحريف روي ميآورند، به مقابله با جهاني رفتهاند كه چنين ميراثهايي را پاس ميدارد. چه از دل چنين جعل و تحريفي جز تفرقه و نزاع برنميخيزد. چنين معنايي را ميتوان در سخن ذوالفقارعلي بوتو، نخستوزير فقيد پاكستان، دريافت كه در انتقاد از كاربرد نام مجعول خليج عربي، خطاب به جمالعبدالناصر، رهبر مصر، گفت: «من با همه اختلافي كه با هند دارم، هيچگاه دليل نميشود نام اقيانوس هند را با نام ديگري ببرم كه اين نام تنها متعلق به يك كشور نيست.»