نقد برنامه «لذت فوتبال» كه اين روزها از شبكه ورزش پخش ميشود
فوتبال فستفود نيست
اهورا جهانيان
اين روزها كه همه كم و بيش در قرنطينهايم، شبكه ورزش در اقدامي جالب اقدام به پخش مسابقات تاريخي فوتبال كرده است. در واقع مدتي است كه اين برنامه با عنوان «لذت فوتبال»، شبها كمي قبل از ساعت 23 از شبكه ورزش پخش ميشود. يك شب يك بازي ملي، يك شب هم يك بازي باشگاهي. بازيهايي كه در تاريخ فوتبال اهميت ويژهاي پيدا كردهاند و تماشاي دوبارهشان براي اكثر فوتبالدوستان كشورمان لذتبخش و گاهي هم حسرتبرانگيز است. اينكه دوباره شاهد جدال آرژانتين و آلمان در فينال 1986 باشيم يا مصاف ايتاليا و برزيل در فينال 1994 را تماشا كنيم، در اين روزها و شبهاي غمبار يا كسالتبار كرونايي، آب لطفي است بر اوقات فوتبالدوستان پرشمار ايران. اما برنامه لذت فوتبال چند مشكل اساسي هم دارد كه نبايد ناگفته بماند؛ اول اينكه مجريان اين برنامه سررشته چنداني از فوتبال ندارند. آنها بيش از آنكه كارشناس يا مجري تخصصي برنامههاي فوتبال باشند، صرفا مجري صدا و سيما هستند؛ مجرياني كه از بد حادثه يا از بخت خوش، به شبكه ورزش فرستاده شدهاند و هر شب راجع به ورزش بايد حرف بزنند. اين مجريان در برنامه «لذت فوتبال» هم طبيعتا بايد درباره تاريخ فوتبال حرف بزنند ولي سياق و محتواي كلامشان به خوبي نشان ميدهد آشنايي بسيار اندكي با تاريخ فوتبال دارند. يكي از اين دو مجري، در حالي هر شب راجع به تاريخ فوتبال حرف ميزند كه ظاهرا متخصص گزارش مسابقات اتومبيلراني است! ديگري هم راجع به فوتبال حرف نزند، بهتر است. كارشناسان برنامه البته اوضاعشان بهتر از مجريان است ولي آنها تسلطي به تاريخ فوتبال ندارند. مثلا قبل از پخش بازي فينال آلمان و آرژانتين در فينال 1986، كارشناس برنامه مدعي شد كه آلمان در آن جام جهاني به سختي از گروهش صعود كرد. او كه معلوم است سنش به اين حرفها قد نميدهد كه در جريان بازيهاي جام جهاني 1986، صفحات كيهان ورزشي و دنياي ورزش را با دقت خوانده باشد و در جريان چند و چون عملكرد آلمان قرار گرفته باشد، طبيعتا حق داشت كه نداند آلمان بعد از مساوي با اروگوئه و برد خفيف مقابل اسكاتلند، صعودش از گروه قطعي شد و در بازي سوم مقابل دانمارك، براي بردن به ميدان نيامده بود. آلمان در آن بازي حداكثر براي كسب مساوي به زمين رفت، چراكه اگر آلمان دانمارك را ميبرد، تيم اول گروه ميشد و بايد در يكهشتم نهايي به مصاف اسپانيا ميرفت ولي اگر دوم ميشد، به مصاف مراكش ميرفت. برخي گفتهاند آلمانيها در آن بازي از قصد باختند. ولي اين طور نبود. فرانس بكن بائر، سرمربي آلمان، در آن بازي فقط ميخواست تيمش برنده از زمين خارج نشود و سرگروه نشود. همين. آلمان حتي اگر ميخواست دانمارك را ببرد، كار دشواري پيش رويش بود. دانمارك 1986 لبريز از ستاره بود. تيمي كه در جام ملتهاي 1984 خوش درخشيده بود و در ضربات پنالتي مغلوب اسپانيا شده بود و از رسيدن به فينال بازمانده بود، در جام جهاني 1986 با رهبري الكائر لارسن درشتاندام، اروگوئه را 6 بر يك برد و اسكاتلند را يك بر صفر شكست داد. آلمان با 3 امتياز مقابل اروگوئه 4 امتيازي قرار گرفت و در صورت پيروزي صدرنشين گروه ميشد. اگرچه بعيد بود كه آلمان بتواند دانمارك را ببرد، ولي مساله اصلي اين بود كه آلمانيها اصلا نميخواستند دانمارك را ببرند. آنها احتمالا براي تساوي وارد زمين شده بودند ولي 2 بر صفر به دانمارك باختند. دانماركيهاي بيتجربه، مثل اكثر تيمهايي كه در جام جهاني شروعي توفاني دارند، خيلي زود طعم واقعيت تلخ حذف را چشيدند. آنها فكر ميكردند اسپانيا را هم به راحتي از پيشرو برميدارند و در بازي مقابل ماتادورها، بيش از آنكه به بردن فكر كنند، به چگونه بردن و هنرنمايي شخصي فكر كردند. اما وقتي داور سوت پايان بازي را زد، اسپانيا 5 بر يك دانمارك را شكست داده بود. در آن جام، شوروي هم در گروهش مجارستان را 6 بر صفر برد و كانادا را نيز در هم كوبيد و فقط با فرانسه پلاتيني مساوي كرد ولي در يكهشتم نهايي كارش مقابل بلژيك گره خورد و نهايتا با اشتباهات داوري، مغلوب بلژيك شد. خلاصه اينكه كارشناسان برنامهاي مثل «لذت فوتبال» بايد اطلاعات تاريخي عميقي درباره جام جهاني داشته باشند. نه فقط اطلاعات تاريخي، بلكه درك فضاي جامهاي جهاني هم امتيازي است براي كارشناس چنين برنامهاي. سن و سال كارشناسان اين برنامه چنان است كه اگر درباره جام جهاني 2006 يا 1994 حرف بزنند، فضاي اين جامها را كم و بيش درك كردهاند ولي وقتي درباره دورههاي قبل از جام جهاني 1990 حرف ميزنند، نه فضا را درك كردهاند و نه اطلاعاتشان در حد لازم است. جدا از اشتباه مربوط به نحوه صعود آلمان از گروه خودش در جام 1986، برنامه «لذت فوتبال» قبل از پخش بازي فينال 1986، حتي نتوانست تركيب دو تيم را درست بچيند. آندرياس برمه در آن فينال تاريخي مدافع راست آلمان بود ولي در برنامه «لذت فوتبال» به عنوان مدافع چپ معرفي شد. جالب اينكه در جريان بازي كاملا مشخص بود كه برمه مدافع راست آلمان است ولي ظاهرا مجريان و كارشناسان برنامه، به خودشان زحمت نداده بودند ابتدا يك بار بازي يا قسمتهايي از بازي را ببينند و بعد تركيب دو تيم را پيش روي ما بچينند. هم از اينرو برمه را در دفاع چپ آلمان قرار دادند. اما چرا دفاع چپ؟ چون برمه در جام جهاني 1990 مدافع چپ آلمان بود و اين دوستان هم فكر كرده بودند برمه هميشه در سمت چپ خط دفاعي ژرمنها بازي ميكرد! در حالي كه برمه دو پا بود و نه فقط گاهي در جام 1986 بلكه در بعضي بازيهاي جام ملتهاي 1988 هم در دفاع راست توپ ميزد. اين چيزها را البته خورههاي فوتبال از دل بازي استخراج ميكنند. كارشناس فوتبال بايد با كارشناس فستفود فرق داشته باشد. نگاه فستفودي به فوتبال باعث ميشود برمه را فيالفور و بيتحقيق، از دفاع راست به دفاع چپ ببريم. چنين اشتباهي درباره جاي توماس برتولد در تركيب آلمان و نيز جاي خورخه بورچاگا در تركيب آرژانتين هم رخ داد. برتولد را دفاع راست آلمان معرفي كردند در حالي كه برتولد هافبك راست بود. بوروچاگا را هم هافبك وسط معرفي كردند در حالي كه بوروچاگا و والدانو مهاجمان آرژانتين بودند. اما از اينها بدتر، سيستم بازي آلمان بود كه از سوي گردانندگان برنامه «لذت فوتبال» 2-5-3 معرفي شد. يعني برتولد و برمه پيستونهاي چپ و راست، فورستر و ياكوبس و بريگل سه مدافع وسط، ماگات و ماتيوس و ادر هافبكها و رومنيگه و كلاس آلوفس مهاجمان تيم بودند. اما واقعيت اين بود كه آلمان در جام جهاني 1990 با سيستم 2-5-3 بازي ميكرد نه در جام جهاني 1986. در جام 1986 بكن بائر تيمش را 2-4-4 ميچيد و اصلا در آن مقطع زماني سيستم 2-5-3 هنوز در فوتبال دنيا چندان رايج نشده بود. آلمان در بازي فينال 2-4-4 به ميدان رفت و برمه و بريگل مدافعان چپ و راست اين تيم بودند. ياكوبس و فورستر مدافعان وسط، برتولد هافبك راست، ماتيوس و ماگات هافبك وسط، نوربرت ادر هافبك چپ، رومنيگه و آلوفس نيز مهاجم. در واقع در چنين برنامهاي، جاي خالي كارشناسي مثل حميدرضا صدر كاملا احساس ميشود؛ كارشناسي كه به تاريخ فوتبال تسلط عميقي داشت و بر اثر پارهاي دلخوريها ارتباطش با شبكه 3 و شبكه ورزش قطع شد و اكنون هم در امريكا زندگي ميكند. فقر اشراف مجريان و كارشناسان «لذت فوتبال» به چم و خم تاريخ فوتبال، قطعا يكي از نقاط ضعف اين برنامه است. اما نقطه ضعف اساسي ديگر اين برنامه، گزارشهاي نچسب اين بازيهاي تاريخي باشكوه است. گزارشگران، عليرضا دهقاني و فرشاد محمديمرام، جوري گزارش ميكنند كه فينال 1986 يا فينال 1994 آشكارا كلاسشان پايين ميآيد! هيجان مصنوعي گزارشگر، فقدان آشنايي عميقش با بازيهاي مذكور، در كنار قطع بودن صداي اصلي ورزشگاه و پخش همهمهاي كاذب به عنوان صداي تماشاگران حاضر در ورزشگاه، عواملي هستند كه لذت تماشاي مسابقات تاريخي فوتبال را از بين ميبرند. وقتي كه گزارش يك بازي بعد از 34 يا 26 سال به هيچوجه جذاب از آب درنميآيد، چرا اين مسابقات با گزارش اصليشان پخش نميشوند؟ آيا شنيدن گزارش بهرام شفيع از فينال 1986، بعد از اين همه سال، به ويژه كه الان بهرام شفيع از دنيا رفته است، شنيدني نيست؟ يا شنيدن گزارش شفيع و جهانگير كوثري از فينال جام جهاني 1994. اين چيزها كه ديگر در آرشيو تلويزيون موجودند. حتي اگر به هر دليلي قرار نيست اين بازيها با صداي گزارشگران اصلي پخش شوند، چرا شبكه ورزش در يك اقدام بديع، اين مسابقات را با صداي گزارشگران خارجي پخش نميكند؟ در جريان برگزاري جام جهاني 2014، گاهي بعضي مسابقات عصر، بدون صداي گزارشگر پخش ميشد و اتفاقا بازي ديدنيتر هم ميشد! فقط صداي تماشاگران بود و بازي بازيكنان. كسي هم مجبور نبود حرفهاي نه چندان جذاب گزارشگر را بشنود. بد نيست برنامه «لذت فوتبال» اين شيوههاي تازه يا كمتر استفاده شده را هم بيازمايد. وانگهي اگر قرار است بازيهاي تاريخي با گزارش مجدد پخش شوند، گزارشگر جديد بايد چيزي بيش از گزارشگر قديمي در چنته داشته باشد. مثل خوانندهاي كه سراغ يك ترانه قديمي ميرود و آن را بازخواني ميكند. اين خواننده در صورتي موفق است كه ترانه را بهتر از خواننده قديمي بخواند يا دستكم چيزي به كار او بيفزايد. گزارشگر جديد هم بايد افزودهاي با خودش بياورد. اگر سرشت تاريخي اين مسابقات مانع چنين آوردهاي است، بهتر نيست به گزارشهاي قديمي اكتفا كنيم يا بازي را با صداي اصلي ورزشگاه و بدون گزارشگر پخش كنيم؟ و بهتر از همه، مسابقاتي چنين تاريخي را با صداي گزارشگراني پخش كنيم كه در تاريخ گزارشگري فوتبال شهرهاند و شنيدن صدا و لحن و همه چيز گزارششان براي فوتبالدوستان ايراني جذاب است؟