مصطفي ايزدي
كودكي و نوجواني در نجفآباد؛ دوستي با حسينعلي منتظري
نعمتالله صالحي فرزند حسينعلي در تير 1302 خورشيدي در شهر نجفآباد پا به عرصه وجود گذاشت. منزل پدرياش محل رفت و آمد همگان و به تعبيري قبله حاجات مردم بود. پدر او اگرچه كه يك كشاورز ساده بود، اما بزرگ فاميل و خيرخواه و كارگشاي مشكلات مردم از همه طبقات بود. نعمتالله در خانوادهاي پرجمعيت رشد و نمو كرد. او دوازدهمين فرزند از 14 فرزند حسينعلي صالحي بوده كه در محله پنججوبه نجفآباد زندگي ميكردند. 10 ساله بود كه پدرش را از دست داد و مادرش خورشيد خانم از راه بافتن كرباس هزينه زندگي فرزندان كوچك را تامين ميكرد. وي در سن 6 سالگي، در مدرسه ملي حاج شيخ حسينعلي مسجدي معروف به مدير، تحصيل را آغاز كرد. در سال سوم ابتدايي با حسينعلي منتظري كه در بدو ورود به اين مدرسه - در كلاس سوم به درس خواندن پرداخته - آشنا ميشود. اين آشنايي به يك دوستي عميق تبديل شد و تا 75 سال ادامه يافت.
صالحي نجفآبادي پس از چهار سال تحصيل، به منظور كمك به اقتصاد خانواده تحصيل را رها كرد و به كار زراعت و چراندن گوسفند پرداخت. اما عشق به فراگيري، كه تا روزهاي پاياني عمر همچنان در دلش شعلهور بود، وي را روانه كلاس شبانهاي كرد كه در منزل مرحوم حاج علي منتظري، پدر آيتالله منتظري تشكيل ميشد كه در آن عربي آموزش ميدادند. نعمتالله، صرف مير و مقداري هم تصريف و روخواني و مقابله قرآن را نزد حاج علي منتظري خواند و تا 15 سالگي بعضي از دروس حوزوي را در مدرسه علميه رياضي نجفآباد فراگرفت و چون به تحصيل شايق بود، تصميم گرفت به اصفهان برود.
تحصيل در اصفهان؛ هممباحثه با سيدمحمد حسيني بهشتي
صالحي نجفآبادي در سال 1318 به اصفهان رفت و در مدارس علميه مهم اصفهان چون مدرسه جده بزرگ، مدرسه نيمآورد و مدرسه صدر، پاي درس دايياش حاج شيخ محمدحسن عالم نجفآبادي همچنين مرحوم محمدعلي حبيبآبادي، مرحوم سيدمحمدرضا هرندي، مرحوم فقيه ايماني، مرحوم حاج رحيم ارباب، مرحوم شيخ احمد فياض اصفهاني، مرحوم حاج ميرزاعلي شيرازي و مرحوم شيخ اسدالله نوراللهي نشست و دروس مختلف حوزوي و اسلامي را با علاقه و پشتكار زياد خواند. استاد صالحي همزمان با استفاده از درس علماي بزرگ اصفهان، به پيشنهاد مرحوم حاج شيخمحمدباقر زندكرماني، سرپرست مدرسه ذوالفقار، تدريس مغني را در اين مدرسه شروع كرد و به عنوان يك استاد مسلم شاگردان زيادي تربيت كرد. مرحوم صالحي در اين باره ميگويد: «از مدرسه جده بزرگ براي تدريس مغني به مدرسه ذوالفقار رفتم. كلاسهايم حسابي شلوغ بود، به طوري كه مدرسه آنقدر پر بود كه ديگر جاي خالي نداشت. طلاب حتي از محلههاي دوردست اصفهان از كلاسهايم استقبال كردند و خلاصه تدريس مغني من در اصفهان سر و صدايي بهپا كرد.» از شاگردان آن دوره استاد صالحي، آيتالله شيخمحمد يزدي، حاج سيداحمد روضاتي، سيدعلياكبر موسوييزدي و سيدمحمد روضاتي را ميتوان نام برد. وي در مدرسه ذوالفقار با سيدمحمدحسيني بهشتي (شهيد مظلوم) آشنا ميشود. شرح آشنايي اين دو بزرگوار در خاطرات استاد صالحي اين گونه بيان شده است: «آن موقع دكتر بهشتي معمم نبود، ولي هميشه پالتوي بلندي به تن داشت. ما در درس معالم در حجره حاج ابوالقاسم قهدريجاني هممباحثه شديم. مرحوم بهشتي فردي بسيار باهوش و سريعالانتقال با دركي بالا بود. مباحثه با او زحمتي نداشته و همصحبتياش لذتبخش بود.
مهاجرت به قم؛ شاگردي آيتالله بروجردي
صالحي نجفآبادي در سال 1326، براي بهرهمندي از محيط علمي فراتر از حوزه اصفهان، به قم مهاجرت كرد. به محض ورود به قم در مدرسه حاج ملاصادق ساكن شد و پاي درس رسمي و پرجمعيت خارج آيتاللهالعظمي بروجردي حضور يافت. صبحها در درس فقه و بعدازظهرها در درس اصول آن مرحوم شركت ميكرد. تلمذ در حضور آيتالله بروجردي تاثير عميق و پايداري در شخصيت علمي استاد صالحي گذاشت؛ به گونهاي كه وي در هر فرصت از اين تاثير براي شاگردانش سخن ميگفت. يكي از شاگردان مانوس آيتالله صالحي كه نزديك به 30 سال در محضر اين استاد عاليقدر به فراگيري دروس فقه، تفسير، علمالرجال و نهجالبلاغه پرداخته است پيرامون تاثير آيتالله بروجردي بر آيتالله صالحي نجفآبادي مينويسد: «تاثيرگذاري شيوه تدريس آيتالله بروجردي بر ذهن و زبان شاگردانش كم و بيش از جمله تحولات بديع و پربركت علمي در حوزه علميه قم در نيم قرن اخير به حساب ميآيد كه امروزه هيچ دانشور فقهپژوه محققي آن را انكار نميكند و شايد در ميان شاگردان آن فقيه بزرگ، هيچ كدام مانند آيتالله منتظري و آيتالله صالحي نجفآبادي در گفتار و نوشتار، آن سبك و شيوه را ادامه نداده باشند. اين دو بزرگوار در مسائل و مباحث مربوط به فقه و اصول و حديث، شيوه پرارج و ماندگار آيتالله بروجردي را به خوبي منعكس كردند و به نحوي آن «منهج استوار» را زنده نگه داشتند و به شاگردان خويش منتقل كردند.»
در محضر علامه طباطبايي و امام خميني(ره)
استاد صالحي پا به پاي مباحث فقه و اصول، در دروس فلسفه مرحوم علامه طباطبايي نيز شركت كردند و «منظومه سبزواري» و «اسفار ملاصدرا» را از محضر آن حكيم نامي آموختند و بعدا خود نيز دو دوره به تدريس «منظومه» پرداختند. ايشان به موازات تحصيل علوم عاليه حوزوي در قم به تدريس ادبيات عرب، شرح لمعه، رسايل و مكاسب و كفايهالاصول پرداختند و تا سال 1352 شمسي (يعني سال تبعيد شدنش از قم) از مدرسان برجسته دروس مذكور محسوب ميشدند و پس از آن نيز به تدريس «خارج فقه»، «علمالرجال» و «تفسير» پرداختند. بيان رسا و تفهيم گوياي او، حلقه درسش را گرمتر و باشكوهتر و پرجاذبهتر كرده بود. به گونهاي كه بيشتر فضلاي نامدار حوزه از شاگردان درس او بودند. آقايان مهدويكني، طاهري اصفهاني، محمدي گيلاني، احمد جنتي، هاشميرفسنجاني، رباني املشي، حسن صانعي، محمد يزدي، رضا استادي، موسوي يزدي و ناطقنوري از آن جملهاند.
صالحي نجفآبادي غير از حضور در درس مرحوم آيتالله بروجردي، در درس اخلاق حضرت امام كه روزهاي پنجشنبه هر هفته زير كتابخانه مدرسه فيضيه تشكيل ميشد، شركت ميكرد. همچنين از محضر آيتالله سيدمحمدرضا گلپايگاني و مرحوم داماد استفادههاي زيادي برد.
بر كرسي تدريس و تفسير
همزمان با حضور در جلسات درس علماي بزرگ، تدريس درس مطول را به جمعي از طلاب قم در مدرسه خان شروع كرد و سپس در مقام معلمي درس معالم بر كرسي تدريس نشست. از شاگردان اين دوره آيتالله صالحي، نام آقايان محمد محمديگيلاني، شيخ مهدي هستهاي، عباس محفوظي، محمدرضا مهدويكني، اكبر هاشميرفسنجاني، حسن صانعي، محمدمهدي ربانياملشي و شيخ حسن لاهوتي اشكوري در ذهن ايشان مانده است. بعد از مطول و معالم، شرح لمعه را در مسجد محمديه سه راه موزه شروع كرد كه شاگردان خوبي داشت. از جمله مرحوم حاجآقا مصطفي خميني، هادي باريكبين امام جمعه فقيد قزوين، شيخ حسين انصاريان (واعظ مشهور تهران)، بزرگ بنيادي از علماي كازرون، شيخ نادعلي صالحي، محمدعلي كوشا، كاظم صديقي (امام جمعه موقت تهران)، محمدرضا زمانيان نجفآبادي، سيدمحمد موسويخويينيها، شيخ مجتبي لطفي، خسروشاهي كرمانشاهي، شيخ علي ديانت، محمدرضا فاكر، دكتر سيدحسين مدرسيطباطبايي (ساكن امريكا)، سيدباقر موسوي، شيخ غلامحسين قيصري، موسوي يزدي، سيفالدين محمدي، سيدمحمود دعايي و علماي ديگر دروس مختلف را نزد استاد صالحي خواندهاند.
آيتالله صالحي، بعد از تربيت شاگرد در اين كلاسها، به سمت تفسير قرآن رفت و در مسجد امام قم، تفسير سوره يوسف را تدريس ميكرد. كتاب جمال انسانيت، خلاصه درسهايي است كه او در مسجد امام گفته است. پس از آن درس كفايه را براي شاگردان خود ميگفت. شاگردان اين دوره درس صالحي، آقايان شيخ اسدالله ايماني امام جمعه فقيد شيراز، رضا استادي، شيخ حسين ايراني و جمعي ديگر از علما بودند كه امروز در شهرهاي گوناگون امام جمعه يا حاكم شرع هستند. آيتالله صالحي از شخصيتهاي علمي حوزه قم بود كه آيتاللهالعظمي بروجردي به ايشان محبت داشت و بعضي از ماموريتهاي تبليغي را به عهده ايشان ميگذاشت.
تدريس نهج البلاغه
پس از پيروزي انقلاب، آقاي صالحي درس نهجالبلاغه را در مسجد امام شروع كرد كه خيلي از فضلا و طلاب از اين درس استقبال كردند. پس از نهجالبلاغه، درس استدلالي ولايت فقيه را كه بعدا تحت عنوان «ولايت فقيه، حكومت صالحان» منتشر شد، براي طلاب و علاقهمندان فراواني كه داشت گفت. با آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران، موضوع جهاد، موضوع روز شد و آيتالله صالحي علاقهمند بود كه مسائل جنگ را از راه مباني فقهي بررسي كند كه ريشه فقهي آن چيست و اسلام در اين باب چه گفته است. لذا از همان موقع براي شاگردان فراوانش، بحث جهاد در اسلام را تدريس كرد. خلاصه مباحث جهاد كه آن روزها مورد نياز مراكز علمي بود، در كتابي به نام «جهاد اسلامي» منتشر شد.
در خلال تدريس جهاد، آيتالله صالحي، نامه مفصلي در تاريخ اسفند 1359 خطاب به آقاي هاشميرفسنجاني رييس مجلس شوراي اسلامي نوشت و در آن با توجه به قرآن و سنت، استدلال كرده بود كه ايران بايد در كنفرانس طائف كه براي برقرار كردن صلح بين ايران و عراق تشكيل شده بود، شركت كند. تصويري از اين نامه را به همه مقامات موثر جمهوري اسلامي فرستاد. متن اين نامه بعد از فوت مرحوم صالحي به صورت يك كتاب 80 صفحهاي منتشر شد.
در مقام پژوهشگر
آيتالله صالحي نجفآبادي از همان سالهاي اوليه كه به قم آمد در خلال درسهاي متعددي كه ميداد، در موضوعات مورد علاقهاش دست به تحقيق و پژوهش ميزد و اين كار بسيار پرزحمت و طولاني در ساختن شخصيت علمي او تأثير فراواني داشت، به گونهاي كه امروزه بيش از آنكه او را يك مدرس حوزه علميه بشناسند، يك محقق و پژوهشگر سترگ ميشناسند. او به تحقيق در عمق مسائل بسيار اهميت ميداد و هيچگاه حرفي را نه سرسري ميزد و نه سرسري ميپذيرفت. يكي از دين پژوهان معاصر به نام رضا بابايي كه متاسفانه در فروردين امسال (1399) فوت كرد درباره مرحوم آيتالله صالحي اين گونه اظهارنظر كرده است: «آيتالله نعمتالله صالحي نجفآبادي، دانشي مردي وارسته بود كه بسيار ميانديشيد و كمتر به دام مشهورات و مسلمات فرقهاي ميافتاد... او چيزي ننوشت، مگر نتيجه تحقيقات و تاملات خويش را. مهار قلمش در دست انديشهاش بود. درباره هر چه نوشت، روزها و سالها خواند و انديشيد. اگر به او ميگفتي تو را محققي بزرگ ميدانم، بايد همان دم براي او ثابت ميكردي كه تحقيق چيست و محقق كيست و چرا او را بزرگ ميشماري؟ وگرنه اين تمجيد نابهنگام را كم از ناسزا نميدانست.» و «صالحي، مرد كتاب بود و قلم و همه عمر را صرف خواندن و باور نكردن بود. هر باوري را به قلعه ذهنش راه نبود، اگر چه آن باور بر هزاران و ميليونها ذهن و انديشه، حكومت ميكرد. جنگجويي بود كه خون صدها خرافه را ريخت و شايد تيغ آختهاش، گاه سر و روي حقيقتي را هم خراشيده باشد، اما تعهدي شگفت به حقيقت و پژوهشگريهاي عالمانه داشت تا آنجا كه نميگفت، مگر آنچه را كه خود به آن رسيده بود و نمينوشت مگر دانستههاي تحقيقي خويش را.» (كانال تلگرامي بزم قدسيان)
استاد صالحي، اما هر آنچه را از راه تحقيق به دست ميآورد، قبل از انتشار در منزل خود براي تعداد بسيار اندكي از شاگردان خوبش به بحث ميگذاشت تا نتيجهاي بهتر به دست بيايد. در اين زمينه آيتالله صالحي ميگويد: «در 122 جلسه، روي آن كتاب [الحجه اصول كافي] بحث كردم و آن بحثها خيلي موثر است كه ما چگونه بايد امام را بشناسيم و آيا اين رواياتي كه در اصول كافي هست، براي اينكه امام را به ما بشناساند، كافي است يا نه؟ احتياجي به مسائل ديگر هم هست؟ لذا بايد بيشتر تحقيق شود، بيش از آنچه كه در متون روايات هست و بررسي كرد كه آيا روايت با قرآن موافق هست يا نيست؟» چكيدهاي از اين 132 نوار در كتابي تحت عنوان «عصاي موسي» چاپ و منتشر شده است. اگر چه اين كتاب قبل از انقلاب براي چاپ آماده شده بود اما ساواك از انتشار آن جلوگيري كرد و بعد از انقلاب به دفعات منتشر شد.
پديده «شهيد جاويد» مهمترين اثر استاد صالحي
شناختهشدهترين اثر پژوهشي آيتالله صالحي نجفآبادي، كتاب «شهيد جاويد» است كه در موضوع قيام امام حسين(ع) تاليف شده است. اين كتاب، از آثار تحقيقي حوزههاي علميه است كه پس از انتشار آن با واكنشي وسيع رو به رو شد، آن هم در زمان بسيار حساس مبارزه روحانيون شجاع و انقلابي با رژيم پهلوي كه مولف شهيد جاويد نيز از چهرههاي شاخص آن مبارزه بود،
گزارش انتشار كتاب شهيد جاويد و بحثها و جدالهايي كه بر سر آن در حوزههاي علميه، در ميان وعاظ، در ميان مردم كوچه و بازار و در ميان انقلابيون سالهاي 49 تا 52 پيش آورد، بسيار مفصل و خواندني است، اما ارايه آن گزارش - كه خود كتاب مفصلي خواهد شد - در اين مقاله ميسر نيست و وسع اندك اين نوشته اجازه چنين كاري را نميدهد. اما از استاد صالحي گفتن و از شهيد جاويد نگفتن، اقدامي نارواست كه نبايد روي دهد لذا به طور اختصار نكاتي درباره آن ميآورم.
در مورد انگيزه كار تحقيق در موضوع امام حسين(ع) و شهيد جاويد، استاد صالحي گفته است: يك روز دعوت شدم براي سخنراني در انجمن مهندسين تهران. قرار بود در جلسه انجمن مهندسين تهران در ايام عاشورا پيرامون نهضت امام حسين (ع) صحبت كنم. طبيعي است در يك چنين جلسهاي تحصيلكردههاي دانشگاه، روشنفكرها و اساتيد حضور دارند. بايد مطالبي ارايه شود كه مورد قبول واقع شود و تكرار مكررات نباشد. براي اين جلسه، خودم تحقيق جديدي كردم. تمام منابع را بايد زير و رو كنم، از قديم و جديد و مقايسه كنم و ببينم علماي ما از قديم چه گفتهاند و علماي جديد ما چه گفتهاند و روايات در اين باب چيست و حق در مساله كدام است. بناي شهيد جاويد شد.» (شوكران اصلاح، خاطرات مرحوم صالحي نجفآبادي، تدوين: مجتبي لطفي، انتشارات كوير)
چرا شهيد جاويد جنجالي شد؟
در مورد اينكه چرا شهيد جاويد اينقدر چالش برانگيز شد، بايد گفت كه نويسنده كتاب شهيد جاويد پس از چندين سال تحقيق و تلاش علمي و با بهرهگيري از منابع مهم و اوليه تاريخ اسلام، به اين نتيجه رسيد كه حضرت سيدالشهدا(ع) عليه خلافت و سلطنت يزيد بن معاويه و براي جايگزيني حكومت اسلامي قيام كرد اما در ميان راه به دست سپاهيان يزيد در سرزمين كربلا به همراه جمعي از يارانش شهيد شد.
چنين نظري در مورد علل قيام حسينبنعلي(ع) اين ذهنيت را براي خواننده شهيد جاويد ايجاد ميكند كه امام حسين(ع) وقتي كه مطلع شد فرستادهاش، مسلم بن عقيل در كوفه به شهادت رسيده و مردم كوفه از دعوت آن حضرت براي قيام عليه حكومت اموي سر باز زدهاند، قصد بازگشت به مدينه كرد، اما در سرزمين كربلا با ماموران يزيد مواجه شد و آنجا بود كه به شهادت خود آگاه شد. پس در كتاب شهيد جاويد دو بحث تاريخي و اعتقادي مطرح شده بود كه همين دو بحث كافي بود كه دو جناح قدرتمند به مخالفت آن برخيزند. يكي بحث كلي مربوط به هدف قيام كه براندازي ستمگران زمان و تشكيل حكومت اسلامي است. اين نتيجه تحقيقات مطرح شده در شهيد جاويد، رژيم شاه را كه از هفت، هشت سال قبل از آن درگير علما و روحانيوني بود كه در پي براندازي نظام شاهنشاهي و تشكيل حكومت اسلامي به جاي آن بودند، به تكاپو براي مخالفت با شهيد جاويد، نويسنده و تقريظنويسهاي بر آن، كه هر سه از عناصر اصلي نهضت امام خميني بودند، برانگيخت. بحث ديگر منتج در شهيد جاويد خدشهدار شدن علم امامت بود. اين بحث بخش وسيعي از علما، روحانيون و وعاظ و روضهخوانها و مداحان را براي مخالفت با شهيد جاويد و حاميان آن هماهنگ كرد. نقطه اوج ناشي از همراهي همه مخالفان اعم از حوزوي و حكومتي، كار را براي نويسنده و حاميان شهيد جاويد بسيار مشكل كرد و فضاي پر سر و صداي سالهاي 49 تا 52 عليه شهيد جاويد و نويسندهاش را به وجود آورد و كتاب شهيد جاويد در رديف كتابهاي مشهور پيرامون امام حسين(ع) قرار گرفت.
صالحي نجفآبادي و سياست
شهرت استاد صالحي اگر چه از مقام علمي و انديشمندي او برخاسته و او را بيش از آنكه يك چهره سياسي بشناسند، يك پژوهشگر ژرفانديش و فقيه نوانديش ميشناسند، اما روح حقيقتطلب او از نارواييهاي تحميلشده بر جامعه، عميقا متاثر ميشد و چون در مقابل نارواها و ستمها سكوت و بيتفاوتي را شايسته يك مسلمان واقعي نميدانست هميشه خود را متعهد ميديد كه به مبارزه با بديها و پليديها برخيزد و دست خويش را در دست كساني قرار دهد كه راه مبارزه و قيام را بر نشستن و سكوت ترجيح دادهاند، همانهايي كه خداوند به مدلول آيه «فضلالله المجاهدين عليالقاعدين اجراً عظيماً» پاداش بزرگي برايشان تدارك ديده است. لذا مرحوم آيتالله صالحي نجفآبادي همواره در راه مبارزه گام برميداشت. مبارزه با حاكميت استبداد سلطنتي از دوران جواني جزو دلمشغوليهاي اصلي او بود.
استاد صالحي سالها پيش از نهضت امام خميني(ره) با مسائل سياسي آشنا شده بود و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت با حضور در مراسم و ميتينگهاي سياسي به جرگه روحانيون فعال در عرصههاي اجتماعي و سياسي پيوسته بود. او ميگويد: « خاطرم هست يكبار به اتفاق آقاي مطهري به نجفآباد رفته بوديم كه به باغ آقاي منتظري يا خودمان برويم. پياده در خيابان قدمزنان راجع به سياست و بحث داغ ملي شدن صنعت نفت و امور مملكتي و مساله آقاي مصدق و آيتالله كاشاني صحبت به ميان آمد. خب آيتالله كاشاني كه براي ما يك شخصيت محرز و تراز اول به حساب آمده و نيازي به بحث در مورد ايشان نبود اما شناخت كافي از نوع شخصيت و طرز تفكر آقاي مصدق نداشتم. براي همين راجع به او از آقاي مطهري پرسيدم: «نظر شما نسبت به دكتر مصدق چيست؟ او چطور آدمي است؟ قابل اعتماد است يا خير؟ از صحبتهاي آقاي مطهري چنين نتيجه گرفتم كه نظر ايشان هم نسبت به دكتر مصدق مساعد است، چون آقاي مطهري گفت: دكتر مصدق تقواي سياسي دارد، يعني شخصي است كه قصد خدمت كردن به ملت دارد نه نوكري اجانب. در حقيقت نوكر بيگانه نيست و يك رجل ملي و دلسوز ملت است»
با آغاز نهضت امام خميني(ره) آيتالله صالحي با توجه به آشنايي ديرينهاي كه از استاد خود داشت. بدون هيچ ترس و ترديدي دوباره پاي در ركاب مبارزه گذاشت و با همه وجود در كنار فعاليتهاي علمي و تحقيقاتي به دنياي سياست وارد شد و از ابتداي نهضت روحانيون در صحنه مبارزه حاضر شد. يكي از مهمترين اقدامات ايشان همراهي با 12 نفر از علماي حوزه قم بود كه بعد از فوت آيتالله سيدمحسن حكيم نامههايي در تاييد دوباره مرجعيت آيتالله خميني نوشته بودند. ايشان هم نامهاي در اين باره نوشتند كه در كتابهاي تاريخ انقلاب اسلامي آمده است.
اين گونه موضعگيريهاي مذهبي سياسي كه دقيقا هدفگيري چشم فتنه بود، براي امثال آيتالله صالحي بسيار پرهزينه بود. از طرفي ساواك شاه بر شدت فشارهاي رواني خود از طريق تحريك احساسات مذهبي عوام عليه افكار و انديشهها و آثار قلمي استاد صالحي افزود و از طرف ديگر اين عالم صبور و پرهيزگار و شجاع را در زادگاه خود شهر نجفآباد، به همراه دوست و همرزم ديرينهاش، حضرت آيتالله منتظري دستگير كرده و به قم آوردند سپس آنها را به اتفاق 23 نفر ديگر از روحانيون مجاهد و انقلابي روانه تبعيدگاههاي خود كردند. اين اتفاق ناميمون در تاريخ 30 مرداد ماه 1352 بود. آيتالله صالحي نجفآبادي در اين تاريخ به ابهر زنجان فرستاده شد. پس از يك سال سكونت سخت در تبعيدگاه ابهر، رژيم شاه به منظور جلوگيري از محبوبيت بيشتر ايشان در ميان مردم ابهر و منطقه زنجان، او را از ابهر به تبعيدگاه ديگري به نام تويسركان فرستاد. در شهر تويسركان عوامل سادهلوح و متعصب، به تحريك ساواك و بعضي از افراد وابسته يا بياطلاع از اوضاع كشور، به آقاي صالحي بيحرمتيها كردند كه بيان آن رنجنامهاي بلند خواهد شد. استاد صالحي يك سال پردرد را در تويسركان گذراند، سپس او را به مهاباد، در ميان برادران اهل سنت تبعيد كردند. اين جابهجاييهاي مكرر او را تسليم نكرد؛ زيرا پيش از آن نيز زحمات ناشي از آزار و اذيت ساواك را ديده و خم به ابرو نياورده بود تا اينكه پس از 3 سال دوران تبعيد او به پايان رسيد و به قم بازگشت.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي
آيتالله صالحي نجفآبادي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، بهرغم درخواستهاي مكرري كه از ايشان شد، هيچ مسووليتي را نپذيرفت و آماده شد در فضاي آزاد فراهم آمده از مبارزات ملت مسلمان ايران، به نشر آموزههاي اسلامي بپردازد. صالحي از چهرههاي شاخص مبارزات حوزويان عليه دستگاه ستمشاهي بود، اما به دليل تواضع و فروتني خاصي كه داشت، ذرهاي خود را طلبكار نميدانست و روح سالم و بيپيرايه او، با ترك زي طلبگي سازگار نبود و دوست داشت به همان سادگي كه در 55 سال پيش از آن گذرانده، بقيه عمر را بگذراند. او به عهد نانوشته خويش وفادار ماند و تا آخر عمر پربركتش - با كوچكترين تغيير در زندگي روزانهاش - روي تشك مطالعه و تحقيق و پژوهش نشست و آثار ماندني و ارزشمندي را تقديم اهل علم كرد.
آيتالله صالحي از ناملايماتي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي در جامعه پديدار شد، بسيار رنج ميبرد و هر فرصتي را كه به دست ميآورد، با قلم و زبان انتقادي خود به نصايح اولياي امور و آگاه كردن نسل جوان ميپرداخت. او كه در طلوع نظام اسلامي به ياري دوستان خود كه مناصب حكومتي را گرفته بودند ميانديشيد، اما به مرور و پس از اينكه متوجه شد ادامه جنگ تحميلي به حال اسلام و ايران مضر است، خود را از دايره دوستان و شاگردان به قدرت رسيدهاش بيرون آورد و چون منتقدي دلسوز در انديشه اصلاح امور بود. اتخاذ چنين روشي، روشنفكران ديني را متوجه او كرد بهگونهاي كه منزل ساده و آرام او مركز مراجعاتي شد كه اهل تحقيق و دوستداران واقعي اسلام خرافهستيز، هميشه از نور فروزان اين شمع دلافروز بهرهمند شوند. استاد صالحي در اين 7 سالي كه از قم به تهران آمده بود، جز دو، سه ماه آخر عمر شريفش، بدون وقفه مينوشت و در محافل عمومي و خصوصي، بهويژه در جلسات خصوصي به علمآموزي مشغول بود. او به هر جا كه روشنفكران ديني و نوآوران عرصه علوم اسلامي ميطلبيدند، ميرفت و براي آنان سخن ميگفت و به پرسشهاي فراوان آنها پاسخ ميداد. او آزادمردي بود كه مخالفانش را به بحث دعوت ميكرد و از كوچك و بزرگ، به آنها محبت مينمود، اما چه بايد گفت كه مخالفين به قدرت رسيده او از گسترش دامنه تاثيرگذاري او جلوگيري ميكردند. استاد صالحي در زندگي شخصي بسيار ساده زيست بود و با حقالتاليف ناچيز كتابهايش زندگي را سپري ميكرد و همچنان به تحقيق و تاليف ادامه ميداد.
آثار پژوهشي استاد صالحي
در مورد اهميت كتاب هايي كه آيتالله صالحي تاليف كرده، حرفهاي گفتني فراواني وجود دارد اما در اين نوشته كوتاه جاي پرداختن به آنها نيست و صرفا به ذكر نام آنها بسنده ميشود:
1– جمال انسانيت، 2– شهيد جاويد، 3- ولايت فقيه، حكومت صالحان، 4– غلو، درآمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين، 5– پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي، 6– جاهد در اسلام، 7– قضاوت زن در فقه اسلامي و چند مقاله ديگر، 8– نامه سرگشاده درباره كنفرانس طائف و مسائل جنگ، 9– عصاي موسي يا نقدي بر نقدها، 10- مجموعه مقالات حقوقي، تاريخي، اجتماعي، 11– نگاهي به حماسه حسيني استاد مطهري، 12– پژوهشهاي تاريخي و حديثي، 13– پژوهشهاي قرآني، 14– پژوهشهاي فقهي، 15– نقد و نظر، 16– تاثير روايات در تفسير و فهم قرآن، (5 عنوان كتاب اخير از كارهاي تحقيقي استاد صالحي است كه در زمان حيات خود موفق به چاپ آنها نشده بود. پس از آن توسط آقاي محمدعلي كوشا جمعآوري، تنظيم و منتشر شد.) 17– توطئه شاه بر ضد امام خميني، 18– حديثهاي خيالي در تفسير مجمعالبيان، 19– شوكران اصلاح؛ خاطرات آيتالله صالحي كه توسط آقاي مجتبي لطفي تدوين و منتشر شده است.
به سوي لقاءالله
علامه مجاهد آيتالله شيخ نعمتالله صالحي نجفآبادي پس از يك عمر پر تلاش و سرشار از عشق به خدمت علمي، اما پر رنج، در سن 83 سالگي، در تاريخ 16 ارديبهشت 1386 در تهران به رحمت حق پيوست. آن مرحوم علاقهمند بود كه در حرم حضرت عبدالعظيم حسني دفن شود، اما با مخالفت توليت حرم مواجه شد، لذا در گلزار شهداي نجفآباد به خاك سپرده شد. رحمتالله عليه.
علامه مجاهد حاج شيخ نعمتالله صالحي نجفآبادي از شخصيتهاي پر آوازه حوزه علميه قم است كه خارج از مراكز ديني به دليل نوآوريهاي پژوهشياش در انديشه اسلامي و تاريخ تشيع، به اندازه كافي شناخته شده است. او صاحب كتاب تحقيقي و جنجالآفرين «شهيد جاويد، حسين بن علي عليهالسلام» است كه در اواخر دهه 50 شمسي منتشر شد و سالهايي چند مورد بحث و بررسي علماي دين و اساتيد تاريخ در سطوح مختلف اجتماعي و علاقهمندان به مباحث مربوط به قيام حضرت سيدالشهدا(ع) و واقعه دردناك عاشورا قرار گرفت. اكنون كه نيم قرن از تاريخ انتشار آن كتاب ميگذرد، همچنان ديده و شنيده ميشود كه مخالفان و موافقان استاد صالحي آن را در دستور نقد و بررسي خود دارند. پيش از آنكه به صالحي نجفآبادي پرداخته شود، اشاره به چالشهاي فكري و سياسي علماي شيعه در سدههاي اخير بيمناسبت نيست، تا برسيم به اينكه چرا گاهي اوقات بر سر موضوعات تاريخي يا سياسي، فضاسازي ميشود؟
«تاثيرگذاري شيوه تدريس آيتالله بروجردي بر ذهن و زبان شاگردانش كم و بيش از جمله تحولات بديع و پربركت علمي در حوزه علميه قم در نيم قرن اخير به حساب ميآيد كه امروزه هيچ دانشور فقهپژوه محققي آن را انكار نميكند و شايد در ميان شاگردان آن فقيه بزرگ، هيچ كدام مانند آيتالله منتظري و آيتالله صالحي نجفآبادي در گفتار و نوشتار آن سبك و شيوه را ادامه نداده باشند. اين دو بزرگوار در مسائل و مباحث مربوط به فقه و اصول و حديث، شيوه پرارج و ماندگار آيتالله بروجردي را به خوبي منعكس كردند.»
او در مدرسه ذوالفقار با سيد محمدحسيني بهشتي (شهيد مظلوم) آشنا ميشود. شرح آشنايي اين دو بزرگوار در خاطرات استاد صالحي اين گونه بيان شده است: «آن موقع دكتر بهشتي معمم نبود، ولي هميشه پالتوي بلندي به تن داشت. ما در درس معالم در حجره حاج ابوالقاسم قهدريجاني هممباحثه شديم. مرحوم بهشتي فردي بسيار باهوش و سريعالانتقال با دركي بالا بود. مباحثه با او زحمتي نداشته و همصحبتياش لذتبخش بود.
استاد صالحي در اين 7 سالي كه از قم به تهران آمده بود، جز دو، سه ماه آخر عمر شريفش، بدون وقفه مينوشت و در محافل عمومي و خصوصي، بهويژه در جلسات خصوصي به علمآموزي مشغول بود. او به هر جا كه روشنفكران ديني و نوآوران عرصه علوم اسلامي ميطلبيدند، ميرفت و براي آنان سخن ميگفت و به پرسشهاي فراوان آنها پاسخ ميداد. او آزادمردي بود كه مخالفانش را به بحث دعوت ميكرد و از كوچك و بزرگ، به آنها محبت مينمود، اما چه بايد گفت كه مخالفين به قدرت رسيده او از گسترش دامنه تاثيرگذاري او جلوگيري ميكردند. استاد صالحي در زندگي شخصي بسيار ساده زيست بود و با حقالتاليف ناچيز كتابهايش زندگي را سپري ميكرد و همچنان به تحقيق و تاليف ادامه ميداد.