به بهانه پخش فيلم تئاتر «سالگشتگي»
رقص روي خاطرات
احسان آجورلو
پخشهاي اينترنتي فيلم تئاتر به دليل تعطيلي تماشاخانهها اين روزها بدل به موج جديدي در فضاي تئاتر شده است، هر چند اين امر دور از ذات همحضوري و روايت در لحظه تئاتر است اما گهگاه و در بين اين فيلمتئاترها ميتوان به دنبال خاطرهاي لذتبخش از اجرايي كه پيشتر روي صحنه بوده است، گشت. پخش اينترنتي يك روزه فيلم تئاتر نمايش سالگشتگي همان خاطره لذت بخش از تئاتر است كه ميتوان هر مرتبه با تماشايش به آن دست يافت. نمايشي به نويسندگي و كارگرداني اميررضا كوهستاني كه به تاييد اغلب اهالي تئاتر در حال حاضر مهمترين كارگردان تئاتر امروز ايران است. سالگشتگي نمايشي خود ارجاع در آثار كوهستاني محسوب ميشود كه به روايت دو شخصيت نخستين نمايش موفق كوهستاني يعني رقص روي ليوانها اشاره دارد. موفقيت رقص روي ليوانها و اتمسفر غريب و جذابي كه به همراه داشت دستمايه و ايده اصلي نمايش سالگشتگي قرار گرفته است. شخصيتهاي رقص روي ليوانها پس از چند سال در استوديويي كنار يكديگر قرار گرفتهاند تا فيلم تئاتر نمايش را دوبله كنند و در اين بين از روابط خود نيز غبار زمان را بزدايند. حال اين تلاقي كه نمايش سالگشتگي نيز به صورت فيلم تئاتر پخش شد به نوعي اثري چندلايه را در اين زمينه براي مخاطب فراهم كرد. نمايش تنها از قسمت خاصي از نمايشنامه رقص روي ليوانها الهام گرفته و تمام ساختار خود را بر ارجاع به اتمسفري كه مخاطب پيشتر در آن نمايش تجربه كرده است بنا ميكند، از اين رو تماشا و فهم نمايش براي مخاطبي كه نمايش نخست را نديده است به دليل ارجاعها و دانستن پيش داستان اندكي دشوار است. از اين رو ميتوان سالگشتگي را شخصيترين اثر كوهستاني نام نهاد، هر چند در كنار اين شخصي بودن بسياري از مخاطبان آثار او در اين لذت شخصي بودن شريك هستند. يك پيرنگ عاشقانه نامريي كه در تمام اثر تنيده شده است و گويي شخصيتهاي رقص روي ليوانها اينبار زندهتر و پختهتر در كالبد بازيگران خود تبلور يافتهاند. حال اين زنده بودن جدالي ديگر را رقم ميزند تا با احضار اتمسفر و پيرنگ رقص روي ليوانها اين بار روي خاطرات رقصي به ياد ماندني داشته باشند. شايد بهترين وصف براي اين نمايش را خود نويسنده در مونولوگ ابتدايي كه در سياهي سالن بيان ميشود جاي داده است. اين نمايشنامه مختص يك نفر است. براي يك نفر نوشته شده است، اما تمام مردم جهان حال با استفاده از پخش اينترنتي ميتوانند آن را ببينند جز همان شخصي كه نويسنده مدنظر دارد. سالگشتگي داستان همواره نبودن است، فقدان و غم فقدان در حالي كه حضور افراد در خاطرهها همواره ذهن را آزار ميدهد، به همين خاطر در انتها بازيگران و شخصيتها در يكديگر مستحيل ميشوند و زندگي از ميان بازي و تئاتر سر برميآورد. گذر سالها ميتواند شخصيت بازيگران را تغيير دهد. اين همان مسالهاي است كه در طول نمايش رنگ ميگيرد. اينكه احساس تغييري نميكند، تنها كافي است به ياد آوريم چه در گذشته بر ما رفته است.