شيوع ويروس كرونا در جهان را بعد از حادثه 11 سپتامبر و بحران اقتصادي 2008 سومين بحران از حيث گستره و عمق تاثيرگذاري در هزاره سوم قلمداد ميكنند كه علاوه بر به چالش كشيدن كارآمدي، شايستگي و صلاحيت دولتها باعث تحولاتي عميق در سياست و اقتصاد جهان خواهد شد و نظم جهاني را از خود متاثر خواهد كرد. با آنكه بحران كرونا در نگاه اول يك بحران بهداشتي به نظر ميرسد اما نميتوان از تاثيرات ژئوپليتيك آن چشم پوشيد. پاندمي كرونا به ويژه تاثيرات شگرفي در دو عرصه حيات بينالمللي يعني اقتصاد و امنيت به دنبال داشته است، امري كه نمود اصلي خود را در شكلگيري نظم آينده جهاني بروز خواهد داد.
كرونا به طرز شگفتآوري ترمز رشد اقتصادي جهان را كشيد و بسياري از كشورها حتي امريكا و چين در پشت سد ركود اقتصادي براي مدتي نامعين متوقف ماندند و بسياري از شاخصهاي اقتصادي خط سير نزولي در پيش گرفتند. در عرصه امنيت بينالمللي، كرونا علاوه بر تهديدات زيستي و بيولوژيك، در حوزه سخت امنيت موجب افزايش بدبيني و تنش و خودياري كشورها و عطف توجه آنها به لزوم اتكا به توانمنديهاي خود در مواجهه با ساير كشورها شد و نقش سازمانها و سازوكارهاي امنيت جمعي را با علامت سوال مواجه كرد.
موافقان ديدگاه ليبرال
موافقان ديدگاه ليبرال از فرداي فروپاشي شوروي، پايان تاريخ با سيطره و چيرگي ليبراليسم را به عنوان سرنوشت محتوم بشر بشارت دادند، اما اكنون اين نظم با رقباي جدي در عرصه بينالملل مواجه شده است كه مشروعيت و كارآمدي آن را به چالش كشيدهاند. برخي منتقدان نظم ليبرال ادعا ميكنند پاندمي كرونا روند افول نظم ليبرال را كه از سال 1945 در كنار سوسياليسم شوروي اركان نظم مسلط روابط بينالملل را تشكيل ميدادند، سرعت بخشيده است. اما اين موضوع با ناخرسندي حاميان نظام بينالمللي ليبراليستي كه همچنان بر قوت و توان تبيين آن در مواجهه با تحولات بينالملل تاكيد دارند، مواجه شده است.
جوزف ناي، انديشمند سرشناس امريكايي ميگويد: بحران كرونا يك نقطه عطف ژئوپليتيك نيست و نبايد درباره آثار بينالمللي آن اغراق كنيم و آن را آغازي بر پايان دوران جهانيسازي ليبرال به رهبري امريكا كه نظم غالب در تمام ساليان پس از جنگ جهاني دوم بوده است، بدانيم زيرا كرونا از ظرفيت تحولآفريني مانند جنگهاي بزرگ جهاني برخوردار نيست و نهايتا ميتواند با آنفلوآنزاي اسپانيايي در ساليان 1918-1917 مقايسه شود كه بهرغم تلفات انساني فراوان تغييرات ژئوپليتيك چنداني را به دنبال نداشت. لذا بازار آزاد، نهادهاي بينالمللي، امنيت جمعي، اجتماعي دموكراتيك، حاكميت مشترك و حاكميت قانون و تغيير مترقيانه به عنوان مهمترين جنبههاي آرمان ليبرال همچنان از مقبوليت و تقاضاي جهاني برخوردار خواهند بود. امريكا به عنوان حامي نظم ليبرال همچنان قدرت اول جهان در دوران پساكرونا باقي خواهد ماند.
از سوي ديگر بيفايدگي قدرت نظامي كشورها و زرادخانههاي موشكي و تسليحاتي آنها در مواجهه با بحران كرونا ضرورت همبستگي بينالمللي و مساعي جمعي ملتها و دولتها براي گذار از چنين تهديدات جمعي را روشن كرد. در نظم ليبرال فعلي ملتها با زنجيرههاي گسترده و جهاني تامين كالاها و خدمات به يكديگر متصل شدهاند و هرچند دولتمحوري و خودياري دولتها در شرايط كرونا ممكن است تهديدي براي اين همبستگيها تلقي شود، اما ضرورت و سودمندي اين همكاريها در دوران پساكرونا نيز همچنان گزينهاي پرطرفدار در ميان كشورهاي جهان خواهد بود و گسستن اين شبكه هزينه بسياري را بر ساختار اقتصادي جهاني تحميل خواهد كرد.
منتقدان ديدگاه ليبرال
منتقدان نظام ليبرال تاكيد دارند جهان پس از دهه 1990 و اوايل هزاره جديد كه متاثر از خوشبيني به شكلگيري نظم ليبرال بود و به سوي همكاري و محوريت نهادهاي بينالمللي در حركت بود اما از اواسط دهه اول قرن بيست و يكم سويههاي رئاليستي خود را نشان داد كه مسابقات تسليحاتي و توسل بيش از انتظار به تسليحات مهمترين نمودهاي آن بود. برخي صاحبنظران، رخدادهاي بينالمللي نظير كاهش اهميت و جايگاه غرب به عنوان محور نظام بينالملل ليبرال در عرصه جهاني را نشانهاي دال بر افول اين نظم تلقي ميكنند.
استفان والت، استاد برجسته امريكايي روابط بينالملل به جنبه ديگري از تضعيف نظم ليبرال توجه ميدهد و ميگويد ويروس كرونا به تقويت جايگاه دولتها و رشد ناسيوناليسم دامن خواهد زد. در پي شكلگيري شرايط اضطراري ناشي از همهگيري اين ويروس دولتها دست به اتخاذ تصميماتي در جهت كنترل مرزها خواهند زد كه از حمايت شهروندان آنها برخوردار است و موجب رنگ باختن جهاني شدن و تضعيف بازار آزاد خواهد شد. پيامدهاي كوتاهمدت اين بحران به شكل نزاع مليگراها و مخالفان جهاني شدن با حاميان جريان جهاني شدن، نگاه پرخاشگرايانه نسبت به چين و صدمات اقتصادي و فروپاشي اجتماعي، همچنين شدتگيري رقابت ميان قدرتهاي بزرگ و جدايي استراتژيك كشورها بروز و ظهور خواهد يافت.
كيسينجر پيامد بحران كرونا را تضعيف روابط بين ملتها و فروپاشي نظمهاي منطقهاي و بينالمللي ميداند. اتحاديه اروپا همزمان با قدرت گرفتن مليگرايان افراطي با شيوع كرونا به سوي واگرايي بيش از پيش سوق خواهد يافت. الگوي موفق و كارآمد اقتدارگرايي چيني در نيل به رشد اقتصادي و رشد ناسيوناليسم در كنار پاندمي كرونا از مهمترين تهديدات نظم ليبرال غربي و وابستگي متقابل كشورها به شمار ميرود.
برخلاف ليبرالها كه براي سالهاي متمادي بر مزيت همكاري و وابستگي متقابل كشورها در برابر بحرانهاي بينالمللي تاكيد داشتند، اين نظر رئاليستها مبني بر خودياري كشورها در حفظ منافع خود است كه رنگ تحقق يافته است، زيرا بهرغم آنكه بحران كرونا يك بحران همهگير بينالمللي است و كشورهاي بسياري در جهان با آن دست و پنجه نرم ميكنند، اما راهحل را در درون مرزهاي ملي و اتكا بر توانمنديهاي داخلي خود ميدانند و اميدي به همبستگي بينالمللي ندارند.
عملكرد موفق برخي نظامهاي اقتدارگرا نظير چين و روسيه در مهار كرونا در مقابل دموكراسيهاي مردد و ناتوان از تصميمگيريهاي موثر در درگيري با اين بيماري، امتياز قابل توجهي در انظار ملتهاي جهان به آنها داده است و لحن آنها را در مقابل سياستهاي ترويجگرانه دموكراسي و حقوق بشر كشورهاي غربي و نهادهاي تاسيس شده بر مبناي آمال ليبرال تهاجمي كرده است.
دوگانه چين و امريكا
ناهماهنگي و ناهمسازي امريكا و چين در هشدار به موقع در خصوص بيماري و عدم شفافسازي از طريق دستكاري و پنهانكاري در آمار مبتلايان و جانباختگان سپس رويآوري به پروپاگاناداي سياسي در متهم كردن يكديگر به نقشآفريني عمدي در توليد و سرايت ويروس كرونا بيش از هر چيز به قدرت نرم و وجهه امريكا و چين لطمه زد. به اعتقاد ريچارد هاس اين بحران وخيمتر شدن روابط امريكا و چين را به همراه خواهد داشت. به دنبال پاندمي كرونا در حال سير به حالت نه جنگ و نه صلح حاصل از گسترش بياعتمادي بين چين و امريكا و تقسيم جهان به دو اردوگاه موافقان چين و امريكا هستيم و احتمالا به سرعت شاهد خواهيم بود رقابتهاي اقتصادي دو كشور رنگ و بوي تنشهاي نظامي و امنيتي به خود ميگيرند.
در پي پاندمي كرونا اركان قدرت امريكا يعني ثروت و قدرت اين كشور، دموكراسي ديرپاي ايالات متحده و توانايي اجماعسازي اين كشور در سطح جهاني در محاق ترديد فرو رفتهاند. افول رهبري جهاني امريكا ناشي از بيمهارتي و عدم شايستگي اين كشور در مواجهه با پاندمي كرونا اذهان مردم سراسر جهان را به خود معطوف خواهد كرد. پاتريك كاكبرن، كارشناس روابط بينالملل ميگويد: امريكا در لحظه چرنوبيل يعني در محاق رفتن جايگاه جهاني اين كشور قرار گرفته است كه به افول شوروي پس از حادثه انفجار نيروگاه چرنوبيل اشاره دارد.
در مقابل نقش منفعل امريكا، همچنان كه كيشور محبوباني، ديپلمات سابق سنگاپور اذعان دارد مهمترين ويژگي جهان پساكرونا عبور از جهاني شدن امريكايي به جهاني شدن با مركزيت چين خواهد بود. اين امر روندهاي بنيادين اقتصادي جهان را مخدوش نخواهد كرد. چين به دليل تجربه ناگوار گذشته در انزوا از بقيه جهان در فاصله سالهاي 1842 تا 1949 كه منجر به تحقير و خواري اين كشور در ميان ساير همسايگان و قدرتهاي جهاني شد، تمايلي به كنارهگيري از روندهاي جهاني ندارد، زيرا اين كشور رشد و توسعه خود در دهههاي اخير را به همين تعامل جهاني كه باز شدن درهاي تكنولوژي و بازارهاي جهاني را به روي اين كشور به همراه داشته، مديون است. برخلاف اجماع واشنگتن اجماع پكن با صرفنظر از نوع رژيمهاي سياسي حاكم بر كشورها امكان همكاري با آنها را در حوزههاي اقتصادي مورد تاكيد قرا ميدهد و اقتدارگرا يا دموكراتيك بودن نوع رژيمها را در اين امر دخيل نميداند. نظم جهاني فعلي نظمي غربمحور و در غياب ساير قدرتهاي جهاني نظير چين بود اما نظم آينده لاجرم بايد ارزشهاي غير غربي را به رسميت بشناسد، زيرا توزيع قدرت جهاني برخلاف گذشته سهم عمدهاي را به قدرتهاي غير غربي خصوصا در شرق آسيا مانند چين داده است. چين علاوه بر مبارزه به ظاهر موفق با پاندمي كرونا در داخل كشور خود، با گسيل سيل كمكهاي بهداشتي خود بر مبناي اقتصاد نيرومندش درصدد تبديل شدن به بديل امريكا در رهبري جهاني است.
اخيرا شي جين پينگ رييسجمهور چين از جاده ابريشم بهداشتي سخن به ميان آورده است كه حاكي از عزم اين كشور براي بهرهگيري از اين بحران بهداشت جهاني در راستاي تحكيم سيطره جهاني خود است كه با نگراني غربيها همراه شده و از آن بيم دارند كه نظم آينده با محوريت چين و بدون سهمي بايسته براي رقباي غربي چين طرحريزي شود.