يوزها در حاشيه
فاطمه باباخاني
انتقال يوزهاي پرديسان به پارك ملي توران يكي از مهمترين خبرهاي حوزه حياتوحش در سال 99 است؛ انتقالي كه با حواشي بسيار همراه شد بهطوري كه حتي يوزها و وضعيتشان در اين پارك ملي هم در حاشيه قرار گرفت. در صحبتهاي مسوولان يكي از موضوعاتي كه مطرح ميشد اين بود كه يوزها بالاخره به زيستگاه خود بازگشتند. تيترهايي با همين محتوا هم در شبكههاي اجتماعي رد و بدل ميشد و برخي را به وجد ميآورد. در اين حالت يوزها به مثابه شهرستانيهايي در نظر گرفته شده بودند كه براي مدتي به پايتخت مهاجرت كرده و حالا براي رسيدن به آب و هواي خوب بار ديگر به شهرشان اسبابكشي ميكردند. در پاسخهايي كه مسوولان به پرسشهاي خبرنگاران ميدادند مشخص نبود چرا يوزها به پرديسان آمدهاند، انگار كه سالها پيش كارشناساني خواستهاند يوزها را نزديك خودشان نگه دارند اما چرا؟ چه مشكلي بود كه دلبر يوز ماده توران در همان فنس خود در پارك ملي توران ماند و روزهاي آخر هفته گردشگران اطرافش بساط كنند يا كوشكي يوز نر مياندشت در همان پناهگاه حيات وحش نگهداري شود؟ پاسخ اين است: تصميمي كه سالها پيش گرفته شد بر مبناي مشاورههايي بود كه كارشناسان حيات وحش خارجي مطرح كردند.
شان مك كوئين (رييس پارك ملي حيات وحش فوتا ايرلند) يكي از اين كارشناسان بود كه طي بازديد ده روزهاش از پناهگاههاي حيات وحش ايران، از پناهگاه حيات وحش مياندشت جاجرم نيز بازديد و سايت تكثير در شرايط نيمه اسارت مياندشت را براي اجراي طرح مناسب عنوان و پيشنهاداتي را جهت جفتگيري يوزپلنگ نر و ماده در اين سايت ارايه كرد. اين نظر عملي به مرحله عمل نرسيد، آن زمان بين دو استان توافق حاصل نميشد، مديران استان سمنان ميخواستند كوشكي به توران منتقل شود نه اينكه دلبر را از دست دهند و همين موضوع انتقال را پيچيده ميكرد. به علاوه بحث حضور دامپزشك و پايش 24 ساعته هم در آن زمان مطرح شد، اينكه آيا در سايتهاي توران و مياندشت ميتوان به اين پايش دست يافت و دامپزشك و متخصص در دسترس داشت يا خير؟
انتقال يوزها به پرديسان ميتوانست اين گره كور را باز كند، از سويي با انتقال يوزها دعواهاي استاني مطرح نميشد و از طرف ديگر در پايتخت اين امكان مهيا بود كه بتوان سايتي را در نظر گرفت كه يوزها بتوانند پايش 24 ساعته شده و با وقوع كوچكترين مشكلي، دامپزشك و متخصص حيات وحش هم در دسترس باشند. با چنين پيشزمينههايي بود كه دو يوز نر و ماده مياندشت و توران به پرديسان منتقل و در آنجا امكاناتي برايشان مهيا شد. در اين دوره چند ساله سكونت يوزها در تهران ابتدا برنامهاي براي توليدمثل و لقاح طبيعي براي دلبر و كوشكي لحاظ شد كه با عفونت رحم دلبر، اين برنامه به شكست انجاميد. در مرحله دوم موضوع لقاح مصنوعي را كارشناسان لحاظ كردند و كارشناسان آلماني و فرانسوي به ايران آمدند تا اين برنامه را اجرا كنند كه باز هم به نتيجه نرسيد.
فروردينماه امسال بالاخره دلبر و كوشكي به همراه ايران راهي توران شدند، نه براي اينكه به زيستگاهشان برگردند، نه براي اينكه از اسارت خلاص و رها شوند، نه براي اينكه آب و هواي تهران آلوده بود و اين امر بر توليدمثلشان تاثير ميگذاشته (گزينهاي كه در اين هفتهها مدام از سوي عدهاي تكرار ميشد و از نظر علمي ثابت نشده بود چرا كه در زمان انتقال همه اين موارد را كارشناسان لحاظ كرده بودند)، نه براي اينكه سازمان محيط زيست خود را از شر دردسرهاي رسانهاي و هزينههاي سه يوز خلاص كند، سه دلبر و كوشكي و ايران قرار شد به توران منتقل شوند تا فعاليتهاي كارشناسان داخلي و خارجي باز هم براي زادآوري اين يوزها ادامه يابد. از اين رو براي شفافيت بيشتر لازم است اين سازمان برنامههايش براي تكثير در اسارت را به خبرنگاران و علاقهمندان محيط زيست و حيات وحش ايران ارايه كند، سازمان محيط زيست در اين زمان بايد توضيح دهد براي پايش و رسيدگي به يوزها چه برنامهاي دارد و چه كارشناساني قرار است سرنوشت يوزهاي در اسارت را به عهده بگيرند. با اين توضيحات ميشود اميدوار بود حواشي كنار زده شده و يوزها به متن بازگردند.