كمدي انسانيsc
مرتضي ميرحسيني
حتي اگر در استفاده از صفاتي مثل بزرگ اكراه داشته باشيم، اذعان به بزرگي نويسندهاي مثل اونوره بالزاك چندان دشوار نيست. نزديك به دو قرن از انتشار بابا گوريو ميگذرد اما هنوز هم خواندني و گيراست؛ «زندگي بهتر از مطبخ نيست و به همان اندازه هم بدبو است. كسي كه بخواهد غذا درست كند بايد دستهايش را كثيف كند. فقط بايد بعد دست و رو را خوب شست. همه اصول اخلاقي عصر ما در همين جمله خلاصه ميشود.» 20 مه 1799 در تور واقع در غرب فرانسه متولد شد. تا اواخر دهه 1820 زندگي دشواري داشت و در نويسندگي هم به دستاورد قابل اعتنايي نرسيد. مشهور است كه همان سالها داستاني نوشت و براي يكي از مدرسان دانشگاه فرستاد و آن استاد كه گويا ذوق و استعدادي در بالزاك نميديد به او گفت: «هر كاري دلت ميخواهد بكني، بكن، جز نويسندگي.» بالزاك از اين پاسخ تلخ دلسرد نشد. به جاي پذيرش شكست و رها كردن روياهايش، گامهاي محكمتري برداشت. خودش را وقف كار كرد، شب و روز نوشت و با آزمون و خطا به سطح بالاتري رسيد. افكار و عقايد متضادي داشت و به نوعي نماينده پاريسيهاي نيمه نخست قرن نوزدهم بود. هم براي چيزهايي مثل اهميت خانواده و ارزشهاي تقريبا منسوخ گذشته مثل جايگاه بزرگتري و ريشسفيدي در تدبير مسائل حسرت ميخورد و هم شور و پويايي سازندگان دنياي جديد را مياستود. هم ويژگيهاي مثبت زندگي آرام و كمدردسر شهرهاي كوچك دور از هياهو و منزه از «فساد عميق پاريس» را دوست داشت و هم به مردان شورشي و جامعهستيز -مثل ووترن در رمان باباگوريو- احترام ميگذاشت. حتي ميگويند گاهي بد و گاهي معمولي و به ندرت خوب مينوشت و به اصول زبان مادرياش، يعني فرانسوي مسلط نبود و براي پرگوييهايش حد و حدودي نميشناخت. اما به كمك قدرت آفرينندگي و شخصيتپردازيهاي ملموس و زنده، و اشارههاي ظريفش به لايههاي پنهان طبيعت آدمي اين نقايص را ميپوشاند و رمانهاي عالي مينوشت. هميشه، چه در فقر و چه در ثروت به پول فكر ميكرد، زندگي شخصي پرحاشيه و مسرفانهاي داشت و به قول موام «وقيح و كمشرف و بسيار خودخواه» بود. اما با توسعه مرزها و ظرفيتهاي رمان، به چهرهاي مهم در تاريخ ادبيات جهان تبديل شد. مجموعه آثارش كه او در آنها جمع بزرگي از آدمهاي رنگارنگ يا به قول خودش «يك اجتماع كامل» را تصوير ميكند «كمدي انساني» نام دارد و طبق اطلاعات دانشنامه بريتانيكا حدود 90 رمان و داستان بلند و كوتاه را در خود جاي ميدهد. اين داستانها از 1829 تا 1847 منتشر شدند و خود بالزاك تابستان 1850 از دنيا رفت.