ايراني، به عقيده خودش برگزيدهترين قوم روي زمين است!
حكايت قوم برتر
شهرام ياري در كانالي با همين نام 10 گزيده خواندني از برخي آثار منتشرشده درباره فرهنگ و آداب ايران گذاشته است؛ گزيدههايي كه ناظر بر علاقه مفرط به كشورمان است و در منابع متعدد هم بر آن صحه گذاشته است. البته بايد تاكيد كرد كه اين نوشته حاوي برشهاي بسيار كوتاهي از كتابهايي بزرگ است و ممكن است اين نكته خواننده را به خطا ببرد. طبيعتا فرهنگ و زيست اجتماعي ايرانيان شناسنامه و كارنامهاي درخشان دارد كه در كنار آن بايد اين نقدها را هم خواند، هر چند كه بعضيشان كمي غلو شده باشد.
1- ايراني، به عقيده خودش، برگزيدهترين قوم روي زمين است و كشورش نيز زيباترين كشور دنياست و با وجودي كه كمكم به اين نتيجه رسيده كه فرنگستان هم از حيث داشتن افراد متمدن و مناظر طبيعي هيچ كم و كسري ندارد، معهذا پيشداوريهاي موجود باعث ميشود از هر نوع مقايسهاي كه به زيان كشورش تمام شود، اجتناب ورزد. (بروگش، 1374: 133)
2- يكي از صفات تحسينبرانگيز ايرانيان اصيل علاقه صميمانهاي است كه نسبت به وطن خود دارند، آنان از اينكه وطنشان نقش بزرگ و با اهميتي در تاريخ داشته احساس غرور ميكنند و اين احساس را از خودي و بيگانه مخفي نميدارند. (بروگش، 1374: 178)
ماخذ: بروگش، هينرش. 1374. در سرزمين آفتاب (دومين سفرنامه هينريش بروگش). ترجمه مجيد جليلوند. تهران: نشر مركز.
3- بسياري از مردم اين سرزمين از خود راضياند. براي توجيه غرورشان حقايق را تحريف ميكنند و از بيان واقعيتهايي كه پيشرفت آيندهشان به آن بستگي تام دارد سر باز ميزنند. در چهل ستون اصفهان از مجسمهاي كنار حوض عكس ميگرفتم كه مردي ايراني با لحن بسيار ظريف فرانسوي پرسيد: از زيباترين مجسمه جهان عكس ميگيريد، نه؟
- راستش نه، قشنگ و جالب است ولي بدون شك زيباترين نيست. چه چيز سبب شد اين طرز فكر را كنيد؟
- اين نظر همه خارجيهاست.
- شايد شما درست نفهميديد، يا آنها بياطلاع بودهاند يا خواستهاند بسيار مودبانه رفتار كنند.
- مسلم است كه آثار هنري ما از هر كشور ديگر بهتر بوده است. (هاكس، 1371: 8/17)
ماخذ: هاكس، مريت. 1371. ايران. افسانه و واقعيت (چاپ دوم). ترجمه محمدحسين نظرينژاد، محمدتقي اكبري، احمد نمايي. مشهد: آستان قدس رضوي.
4- منش ايراني در غرور او است. همچنان كه يهودي، قرون و اعصار را سپرده بي آنكه اندك دگرگوني در او راه يافته باشد، ايراني هم كشور خود، آداب و رسومش، قوانين، شخص خودش و هوشمندي خودش را به اندازهاي برتر و والاتر از همه دنيا ميپندارد كه فكري يا شيوه و آييني را كه از خارجه وارد شود هرگز نخواهد پذيرفت مگر آنكه آن را به كلي دگرسان كند. (روش شوار، 1378: 180)
ماخذ: روش شوار، ژولين دو. 1378. خاطرات سفر ايران. ترجمه مهران توكلي. تهران: نشر ني.
5- از طرز سخنان ايرانيان در كشورهاي ديگر راجع به وطن خويش شنونده گمان ميكند كه ايران دلپذيرترين منطقه سراسر جهان است، هواي آن، آب آن، ميوههاي آن، خانههاي آن، باغهاي آن، اسبهاي آن، شكارگاههاي آن، مناظر آن، زنان آن، همه موضوع مبالغهآميزترين تحسين از ناحيه ايرانيان مقيم هندوستان و اروپاست. (واتسون. 1356: 8)
ماخذ: واتسون، رابرت گرانت. 1356. تاريخ ايران. از ابتداي قرن نوزدهم تا سال 1858 (چاپ چهارم). ترجمه ع. وحيدمازندراني. تهران: اميركبير.
6- ايرانيان همه خيال ميكنند كه فهم و علم بشري را به نقطه ختم رساندهاند و ديگر پيشرفتي در اين زمينه لازم به نظر نميرسد. (پولاك، 1368: 205)
ماخذ: پولاك، ياكوب ادوارد. 1368. سفرنامه پولاك. مترجم كيكاووس جهانداري. تهران: خوارزمي.
7- كل اهل ايران چنين ظن ميكنند كه در عالم داناتر از ايشان هيچ طايفهاي نيست. (آخوندزاده، 1357: 59)
ماخذ: ميرزا فتحعلي آخوندزاده. 1357. مكتوبات. تبريز: نشر احيا.
8- عيب بزرگ عوام ما اين است كه از طفوليت تا آخر عمر خود را معتقد ميسازند كه همهچيز را فهميدهاند و همه علوم را نخوانده ميدانند. (ناظمالدوله، 1355: نمره هفتم، ص 1)
ماخذ: ناظمالدوله، ميرزا ملكمخان. 1355. قانون. به كوشش هما ناطق. تهران: اميركبير.
9- احمد چون ايرانيزاده است باز بالطبع خود را عالم كل ميداند. (طالبوف، 1356: 43)
ماخذ: طالبوف، عبدالرحيم. 1356. كتاب احمد. تهران: انتشارات شبگير.
10- در ايران هركس در هر مقام باشد خودش را عالم به همهچيز و آگاه به همه كار ميداند. (سالور، 1374: ج6، 4519)
ماخذ: سالور، قهرمان ميرزا. 1378. روزنامه خاطرات عينالسلطنه. 10 جلد. به كوشش مسعود سالور و ايرج افشار. تهران: اساطير.