قناعت، وقف يا سلطانپروري
نيوشا طبيبي
قناعت پيشه كردن در فرهنگ ايراني از اركان زندگي پاكدستانه شمرده ميشود. البته كه قناعت كردن در سنت ما اصلا و ابدا به مفهوم گوشهاي نشستن و چشم به دست اين و آن داشتن نيست. همان قدر كه قناعتپيشگي ستوده شده، بيكاري و بيخيري نكوهيده ميشود. در فرهنگ ما كار كردن و كوشيدن و ثروت ساختن، آباد كردن و وقف كردن راه و روش آدميان صالح است. سرزمين ما تا همين امروز از بركت وقفها بر پا مانده. هزاران رشته قنات توسط بانيان آن حفر و وقف آباداني شدهاند. هزاران كاروانسرا، مدرسه، شفاخانه، كتابخانه و سقاخانه به همين روش در اختيار عموم مردم قرار گرفتهاند و جمع عظيمي از حاصل آنها برخوردار شدهاند.
بزرگترين باني وقف در ايران، مرحوم حاج آقا حسين ملك بودند، از بركت روح بلند و بخشنده ايشان هزاران نفر از فرهنگيان مشهد خانه و مسكن پيدا كردند، بخش عظيمي از ثروت و ميراث ملي و فرهنگي در كتابخانه و موزه ملي ملك گرد آمدند. موقوفات ايشان چنان پرحجم و عظيم است كه آستان قدس رضوي سازماني جداگانه براي اداره اين موقوفات تاسيس كرده است.
عده زيادي از ثروتمندان ايران در دههها و سدههاي پيشين بر همين راه و روش رفتار ميكردند و از ثروت خود جز بهرهاي اندك چيزي برنميداشتند و مابقي را صرف بهتر كردن زندگي ديگر مردم ميكردند.
يزد يكي از خشكترين شهرهاي ايران است. هيچ وقت اين شهر روي سيرابي به خود نديده، اما از ديرباز مسكن و ماواي جمعيت زيادي از مردم و از مهمترين مراكز تمدني ايران بوده است. يزد را همت و گشادهدستي مردمانش آباد كرده است. بيشترين تعداد سقاخانه در ايران متعلق به يزد است. آب انبارهاي متعدد توسط متمولين شهر ساخته شدهاند. آن خيرين بزرگوار تنها به ساخت آب انبار بسنده نكرده بودند، در دكانهاي اطراف راههايي كه به آب انبار وقفي ختم ميشد، تعداد زيادي كوزه رايگان ميگذاشتند تا كودكاني كه كوزههايشان در راه ميشكست و لاجرم مبتلا به تنبيه والدين ميشدند، نترسند و آب را با كوزه اهدايي به خانه برسانند. لطافت طبع و ظرافت انديشه و نوعدوستي تا كجا؟
رسم و راه ثروتاندوزي در ايران چنين بوده، مردمي بودهاند كه كار ميكردند و ثروتي به هم ميزدهاند و آن ثروت را براي بهتر كردن زندگي عده زيادي به كار ميانداختهاند. اين را مقايسه كنيد با احوال امروز ما. بيترديد خيرين گشادهدست مهربان امروز هم بار عظيمي از دستگيري محرومان و مستضعفان را به دوش ميكشند، اما ظهور طبقه جديدي از ثروتمندان كه پا بر دوش فقرا ميگذارند، دستشان به خيري نميرود مگر به طمع مال يا… هراسآور و غمانگيز است. راه و روش فرزندان اين نوكيسهها كه در روزگار تنگدستي مردم مال و ثروت خود را به نمايش ميگذارند، وحشتناك است و خبر از آيندهاي ميدهد كه گسست طبقاتي در ايران عزيز ما، به دشمني و كينهجويي مبدل شود. غالب اين ثروتمندان نوكيسه از راه رانت و تكيه بر قدرت و استفاده از اطلاعات انحصاري و بند و بست، مالي به دست ميآورند. بيشتر آنان افرادي فاقد وجدان و حس همنوعپروري هستند. وطن براي ايشان معنايي ندارد جز فرصتي براي پر كردن جيب و متحول كردن زندگيشان. بهزعم آنان اين رفاهي كه حاصل ميكنند اگر از ثروت ملي است و از جيب هموطنان محروم، چه باك؟
آيا در طرف ديگر اين سيستم اقتصادي «سلطانپرور» اشخاصي در كسوت رسمي و داراي مناصب دولتي ننشستهاند؟
جاي خالي امثال حاج حسين ملكها و عالينسبها كه ثروتشان را براي آباداني و پيشرفت وطن و رفاه و دستگيري از هموطنان به كار گرفتند بيش از هميشه احساس ميشود.