عروسآرايي
آلبرت كوچويي
اين پنجشنبه به باور مسيحيان در تقويم ميلادي زماني است كه عيسي مسيح پس از صعود به آسمان بار ديگر بر شاگردانش ظاهر شد و با آنها به گفتوگو نشست. به اين سبب آشوريان و ارامنه جهان در چنين روزي كه آن را عروسآرايي ميخوانند به طبيعت ميزنند و يك روز را در طبيعت ميگذرانند. با نماد چنين روزي كه مسيح در بيابان بر شاگردانش ظاهر شد، اكنون در اين به طبيعتزدهها، دختران كوچك چهار، پنج ساله را به شكل عروس ميآرايند. آنها را چون عروسان زينت ميدهند و با سبدي آنها را در ميان جماعت، در ميان كساني كه به طبيعت زدهاند ميبرند و هدايايي به آنها ميدهند و در قبال وجوهي را دريافت ميكنند كه براي كمك به مستمندان ميدهند. اما به باوري ديگر كه نگاه متفاوتي است، در باور آشوريان در چنين روزي به هنگامي كه سپاه تيمور به ايران حمله كرد، آشوريان كه بيشتر مرزنشينان بودند به مقاومت در برابر نيروهاي تيمور به جنگ پرداختند. آنها در كنار ديگر هموطنان ايراني به مقابله با يورش تيموريان پرداختند. در همان هنگام شنيده شد كه سربازان خستهاند و قصد عقبنشيني دارند. از اين رو زنان، مادران و دختران لباس عروسي خود را بر تن كردند و با سبدهايي از آذوقه به جبهههاي نبرد رفتند تا به گونهاي جنگجويان را دلداري داده و به مقاومت و پايداري و جنگيدن وا دارند، اين باورآشوريان، باور مذهبي و باور ملي آشوريان به چنين روزي است.
همه يادهاي كودكانه من برميگردد به شادمانيهاي چنين روزي در همدان دهه سي و چهل. خيل آشوريان، راهي طبيعت ميشدند و بيشتر البته به آبشينه در فاصله ۴۰، ۵۰ كيلومتري همدان كه طبيعت زيبايي داشت. در راه خرمآباد بود و يك روز را تا غروب در آنجا ميگذراندند: با شاديها و پايكوبيها، با جمعآوري اعانهها توسط عروسان كودك نمادين و با رقصها و بازيهاي سنتي مرسوم آن روزگار كه بازيهاي دروازهسازي و سبدبافي بود. بازيهاي كودكانه و جوانانه شاديبخش در دهه چهل.
در دهه سي و چهل، طبيعتا سواريها كمتر بودند و آشوريها به تقريب با كاميونها و تريلرها راهي اين جشن شادمانه در آبشينه ميشدند و روستاييان بر سر راه كه چنين هلهله كاروان كاميونها و تريلرها را ميديدند شادمانه و نه از سر قصد آزار به گونهاي به قصد همراهي شادمانه با راهيان اين كاروان، سنگ به طرف آنها پرتاب ميكردند و بازگشت هم با چنين بدرقهاي چون خوشامد همراه بود. آشوريان و ارمنيان در آبادان دهه سي و چهل به سبب نبود طبيعت سرسبز يا به گونهاي، كمبود طبيعت سرسبز به بيابانهاي اطراف آبادان ميزدند و البته بيشتر به فضايي كه مزرعه نخلهاي خرما بود و مشهور به ديري فارم و يك روز را از صبح زود تا شب در آنجا ميگذراندند.
در تقويم ميلادي مسيحيان، روز ديگري، به تقريب يك ماه پس از آيين عروسآرايي به جشني ديگر اختصاص دارد كه آن را آبريزان ميگويند؛ جشني كه ميان زرتشتيها و ايرانيان باستان هم مرسوم بوده است. جشني كه در چنين روزي به قصد تبرك آبها كه به گونهاي نزديك به پايان تابستان است و پايان عمر سبزه و طبيعت سرسبز روي هم آب ميپاشند. اين جشن عروسآرايي يا به گفته آشوريان كلوسوقله يا به تعبيري كلوسولقه يا رستاخيز، اينبار همراه بود با يورش كرونا در سراسر جهان و طبيعي است كه به طبيعت زدن و گردش در طبيعت و يك روز را از صبح تا شب در كنار خانواده در ميان خيل آشوريان و ارامنه گذراندن ناممكن است. كرونا آمد و آيين عروسآرايي را برهم زد.