وقتي گرد و غبار
پديدهاي سياسي - اجتماعي ميشود
كاسبان ريزگرد
واقعيتها را پنهان ميكنند
محمد طالب حيدري
تعدد مراكز و محافل اقليمشناسي و به تبع آن هواشناسي و در اين ميان وجود برخي محافل كه از هر موقعيت خوب و بدي براي كسب سود خود بهره ميجويند، باعث شده گاهي با گمراه كردن مراكز تصميمساز يا تحت فشار قرار دادن آنها با هدايت افكار عمومي باعث هدررفت بخشي از اعتبارات دولتي شوند؛ چنانچه در بحث ريزگردها يا پديده گرد و غبار نيز به همين شيوه عمل كردهاند. اين محافل را ميتوان كاسبان غبار ناميد كه اغلب منافع سياسي و اقتصادي خود را دنبال ميكنند.
مطالعات متعدد موازي، انجام اقدامات تبليغي آني، رونمايي از انواع دستگاهها - به عنوان مثال دستگاهي كه ميتواند با ارسال موجهاي الكترومغناطيسي ذرات غبار را دفع كند - و همين طور برگزاري صدها همايش و سمينار و... تنها بخشي از اين بينظمي است كه پايه همه آنها بر اين فرضيه قرار گرفته كه منشأ غبار داخلي است و ديديم كه يكي، دو سال گذشته چه فشاري در اين زمينه به دستگاه اجرايي وارد شد. در حالي كه بررسي نقشههاي ماهوارهاي بهار امسال نشان ميدهد سرچشمههاي فوراني گرد و خاك، خارج از كشور است و كماكان همه اين چشمهها فعال هستند. بنابراين بخش عمدهاي از فعاليتهاي يكي، دو سال اخير براي مهار كانونهاي داخلي ريزگرد بيفايده بوده است.
همان طور كه ميدانيد چند سال قبل، فراواني فوران اين سرچشمهها نسبت به نيمه دوم دهه 80 شمسي كاهش يافته بود اما بهار امسال با فورانهاي جديد كه در يك نوبت اهواز و ايلام را به تعطيلي كشاند و در كردستان و كرمانشاه هم سبب كاهش محسوس كيفيت هوا شد، نشان داد متاسفانه اين پديده كماكان زنده و تهاجمي است.
راهحل چيست؟ اين پديده راهحل ديپلماتيك دارد و آن را بايد در اراده، هماهنگي و همسويي ايران، تركيه، عراق، سوريه، اردن و عربستان براي رفع اين معضل جستوجو كرد.
توفانهاي جديد
بيابانهاي وسيع شمال آفريقا و بيابانهاي موجود در گستره كشورهاي عراق، اردن، سوريه و عربستان همواره محل شكلگيري توفانهاي گرد و خاك بودهاند و طبيعتا از طريق وزش باد به فضاي ايران هم سرايت ميكردهاند اما از نظر تاريخي تا 20 سال پيش اين نوع توفانها در مناطقي دوردستتر از كشور ما شكل ميگرفتند و هنگام انتقال به فضاي ايران در ارتفاع زياد قرار داشته و در سطح زمين تنها به صورت رنگ شيري آسمان و كاهش شدت تابش خورشيد محسوس بود؛ وضعيتي كه تاثير قابل ملاحظهاي بر كيفيت هوا در سطح زمين نداشت و اغلب از جانب مردم نيز ناديده گرفته ميشد اما در گزارشهاي هواشناسي با كد مخصوصي ثبت و گزارش شده است.
چه اتفاقي در منطقه روي داده كه اين توفانها حالا پس از 20 سال به سطح زمين رسيده و تاثير مخربي بر سلامت مردم و همه جانداران و نباتات گذاشته است؟ البته از آنجايي كه پديدههاي طبيعي و محيطي خود معلول علتهاي اوليه ديگري هستند معمولا با تاخير ظاهر ميشوند بنابراين براي ريشهيابي توفانهاي گرد و خاك بايد به حدود 50 سال قبل برگرديم. بايد اينجا اين موضوع را يادآور شد كه در داخل كشور هم گاهي توفانهايي در خوزستان شكل ميگيرند كه در نوسان طبيعي پديدهها قرار دارند و نبايد آن را با توفانهاي فوراني و وسيع گرد و خاك ورودي از جانب عراق اشتباه گرفت. بنابراين هرچند اقدامهاي ترميمي براي رفع تخريبهاي محيطي مستعد شكلگيري غبار در داخل كشور لازم است اما هيچ كمكي به اصل موضوع و كاهش اين بليه نميكند كه هيچ بلكه گاهي كار و زندگي را در گستره وسيعي از خوزستان، ايلام، كرمانشاه و كردستان تا جنوب آذربايجان غربي به تعطيلي و ركود ميكشاند.
مساله اصلي اينجاست كه در نيم قرن اخير مردم و دولتهاي منطقه به مدد فناوريهاي وارداتي جديد در دورانهاي خشكي و كاهش بارندگي به تخليه آبهاي فسيلي باقي مانده از هزاران سال قبل روي آورده و با اين كار ضربات غيرقابل جبراني بر اين منابع وارد آوردهاند. سيل هر چند پديدهاي مخرب است اما وجود آن در تنظيم و ايجاد تناسب بين خاك و آب و هوا ضروري است؛ اما ميبينيم كه با پروژههاي بلندپروازانه تركيه در سدسازي و نيز كشانده شدن ادامه اين رقابت به عراق، سيلهاي گسترده رودخانههاي دجله و فرات كنترل ميشود تا جايي كه سهم تالابها و آبخوانهاي مركزي عراق و سوريه اكنون صفر شده و دجله و فرات به رودخانههاي رامي با دبي معيني تبديل شدهاند كه در كنار فوايد جزيي به گسترش بيابانزايي گسترده در منطقه انجاميده است. چنانچه ميتوان كاهش بارندگيهاي همرفتي نيمه دوم بهار در لبه غربي زاگرس را ناشي از كاهش رطوبت دشت عراق دانست كه بادهاي غربي قبلا با خود اين رطوبت را به صورت ابرهاي بارانزا به زاگرس منتقل ميكردند اما حالا همين بادها با خود گرد و خاك ميآورند.
در بارندگيهاي جبههاي و غيرهمرفتي نيز هر چند منشأ بخار آب بارانساز براي ما عمدتا از درياي مديترانه و سرخ و اقيانوس هند است اما تزريق زيادتر ذرات معلق به داخل ابر سبب سترون شدن آن و كاهش توان بارانزايي ابر ميشود. بنابراين تبعات تخريب محيط زيست سرزمينهاي واقع در غرب ايران به ويژه عراق، سوريه و اردن براي طبيعت، اقتصاد و سلامتي و پايداري زندگي دهها ميليون ايراني واقع در غرب و جنوب غرب كشور بسيار دامنهدار و بغرنج است.
اقليمشناس و كارشناس هواشناسي