آمار فوتيهاي كوويد 19 ديروز به 7797 نفر رسيد؛ 103 روز، 7797 فوت. روزانه 76 فوت. فوتيها، همه كساني هستند كه در بيمارستان، جلوي چشم پرستاران فوت كردهاند. در صفحات وب در توضيح «اختلال استرسي پس از حادثه Post-traumatic Stress Disorder (PTSD)
و درباره قربانيان اين اختلال گفته شده است:«PTSD ميتواند پس از هر حادثه تلخي آغاز شود. يك حادثه تلخ، حادثهاي است كه ما در آن احساس خطر ميكنيم، زندگيمان در معرض تهديد قرار ميگيرد يا شاهد مردن يا مجروح شدن ديگران هستيم ... حوادث ناگوار طبيعي يا حاصل دست بشر و داشتن بيماريهاي لاعلاج ميتواند آغازگر PTSD باشد چون اين حوادث، احساس امنيت در زندگي را تحت تاثير قرار ميدهد. حادثه ناگوار، به زبان واضح، به ما ميگويد ممكن است هر لحظه فوت كنيم. علائم PTSD بخشي از واكنش طبيعي به حادثه بالقوه مرگآور است ... علائم PTSD ميتواند بعد از يك تاخير چند هفتهاي يا چند ماهه پس از حادثه ناگوار ظاهر شود ... احساس غم عميق، افسردگي، اضطراب، احساس گناه يا عصبانيت، كابوس وقوع حادثه، افسردگي، پناه بردن به الكل و مواد مخدر، بيتفاوت شدن و ترس بيمارگونه از وقوع خطر از جمله علائم اين آسيب رواني است ... هر چه حادثه اسفناكتر باشد، بروز علائم شديدتر است. مرگ ناگهاني و غيرمنتظره عزيزان، ناتواني از فرار از حادثه، حوادث ساخته دست بشر (جنگ، آتشسوزي عمدي) فوت تعداد زياد افراد، حوادث منجر به نقص عضو يا قطع دست و پا از جمله حوادثي است كه باعث بروز PTSD ميشود...».
هنوز كسي نشمرده كه در اين 103 روز، چشمهاي چند پرستار شاهد 7797 مرگ بود. هنوز هيچ پرستاري هم از رنج مشاهده مرگ تعريفي نداده. هنوز استخوان شكسته، داغ است. هنوز كوويد 19 قرباني ميگيرد. پس درد، مثل تير كشيدن لحظهاي دندان پوسيده، چند ثانيهاي يا حداكثر، چند ساعتي، حواس پرستار را مختل ميكند و دوباره سيني داروها ميرسد و دوباره حال يكي از همانها كه تداوم نفسهايش به پمپاژ ونتيلاتور بند است، بد ميشود و پرستار فرصت نميكند از خودش بپرسد «تو خوبي؟»
محمد شريفيمقدم؛ دبير كل خانه پرستار و پرستار بازنشسته، تمام سالهاي دفاع مقدس با تيم اضطراري درمان و در خطوط مقدم، همراهي كرد و بعد از 8 سال با هزاران دقيقه خاطره از رزم و اشك و شهادت به تهران برگشت.
«در يكي از عملياتها با يك گردان 160 نفره رفتيم. از آن گردان فقط 10 نفر برگشتند.»
«همه درگير جنگ بودند. همه در كنار همه بودند. جراح و پرستار و امدادگر و راننده و رزمنده، كنار هم مينشستند و نان خشك و ماست ميخوردند. همه لباس سربازي به تن داشتيم. پولي هم نبود. منافعي هم نبود. همه به دليل عقايدشان آنجا بودند.»
سالهاي بعد از آن هم در هر بحراني حاضر بود؛ زلزله بم، سيل خوزستان، زلزله كرمانشاه، سيل گلستان و... .
دبيركل خانه پرستار، نگران روان آسيب ديده پرستاران جواني است كه 103 روز بر بالين آدمهاي ايستاده پاي آستانه مرگ حاضر بودند؛ بر بالين بدحالترينهاي كوويد 19، بر بالين 7797 جنازه. و نگران پاسخهاي كادربندي شده به اين روانهاي آسيب ديده است.
«به پرستار يك بيمارستان بابت پاداش پرستاري از مبتلايان كوويد 19، 30 هزار تومان دادند، به يك پرستار، 50 هزار تومان، به يك پرستار، 20 هزار تومان...».
شريفيمقدم در گفتوگو با «اعتماد» از اين ميگويد كه پرستاران در سالهاي دانشجويي ياد ميگيرند چطور از سلامت روانشان مراقبت كنند و از اين ميگويد كه در اين 103 روز، پرستاران فرصت نكردند از سلامت روانشان مراقبت كنند؛ پرستاراني كه حالا در صف اول قربانيان اختلال پس از حادثه ايستادهاند و در اين 103 روز فرصت نكردند از سلامت روانشان مراقبت كنند چون شاهد امضاهاي ناجوانمردانه «ختم همكاري» پاي قراردادهاي موقتشان هستند.
پرستاراني كه ظرف 4 ماه گذشته در بيمارستانهاي محل بستري بيماران كوويد 19 خدمت كردند در اين مدت كوتاه شاهد حجم بالاي مرگ بيماران بودند؛ بيش از 7 هزار مرگ ظرف 4 ماه. آيا در رشته پرستاري، مهارتهايي آموزش داده ميشود كه پرستار؛ به عنوان صف اول ارايه خدمات درماني در صورت مواجهه با بحرانها و بلايا ضمن مراقبت از بيماران، چگونه از سلامت روان خود مراقبت كند؟
آموزشهاي دوره تحصيلي بيشتر درباره نحوه مراقبت از بيماران است. به عنوان نمونه دانشجويان پرستاري آموزش ميبينند كه در مواجهه با 50 بيمار اورژانسي، مراقبت از كدام بيمار را در اولويت قرار دهند. در اثناي ارايه همين آموزشها و در زمان خدمت همواره به پرستاران گفته ميشود كه حق با بيمار است و پرستاران بايد شخصا در قبال تكتك اقدامات خود جوابگو باشند. حالا هم كه وضعيت عقد قراردادهاي موقت به گونهاي است كه پرستاران به محض انجام كوچكترين خطا يا خودداري از انجام اقداماتي كه در شرح وظايفشان هم نيست از ادامه كار بركنار ميشوند.
يعني درباره خود مراقبتي رواني هيچ آموزشي دريافت نميكنند؟
اين آموزشها نيازمند پروتكل است و پروتكل هم نيازمند زيرساخت است. زيرساخت هم به معناي رعايت استانداردهاست. استاندارد هم به اين معناست كه در بخش مراقبتهاي ويژه به ازاي حداكثر دو بيمار يك پرستار مشغول به كار باشد و در بخش جراحي، به ازاي حداكثر 5 بيمار، يك پرستار مشغول به كار باشد. اما كمبود تعداد پرستار باعث ميشود كه در بخش جراحي، هر پرستار موظف به مراقبت از 12 بيمار باشد و البته در شيفت شب، اين تعداد به 24 بيمار افزايش مييابد كه در واقع، پرستار حتي قادر به استراحت هم در اين ساعات نخواهد بود. اين پرستار چطور از سلامت روان خودش مراقبت كند؟ سالهاي طولاني من در بخش عفوني بيمارستان امام خميني(ره) كار ميكردم و در اين بخش، مراقبت از 30 بيمار به عهده من بود. اصول مراقبت و حفاظت پرستاري ميگويد كه براي هر بار خدمتدهي به يك مبتلاي هپاتيت، بايد گان بپوشيم. من اگر ميخواستم اين دستورالعمل را رعايت كنم، در كل ساعات نوبت كاري، نميتوانستم به بيش از 5 بيمار خدمت بدهم. چون پوشيدن و درآوردن گان، آن هم براي خدمتدهي به هر بيمار، زمانبر بود. من بايد در هر ساعت، به 30 بيمار دارو ميدادم. پس بايد 30 بار دستكشهايم را تعويض ميكردم در حالي كه دستكش هم به تعداد كافي وجود نداشت. پس در نهايت، از پوشيدن گان صرفنظر ميكردم. پاسخ سوال شما اين است؛ با توجه به شرايط كاري در بيمارستانها، خودمراقبتي رواني براي پرستاران، غيرممكن است.
اولين ضرورت در حرفه پرستاري، حفظ آرامش پرستار براي ارايه بهترين خدمات به بيمار است. يك زمان ممكن نبودن يك اقدام و ناتواني پرستار در حفظ سلامت روان خود، ناشي از تعداد ناكافي نيرو يا فشار كار يا تبعيض موجود در مراكز درماني است. اما يك زمان، اين سوال مطرح است كه آيا در آموزشهاي پرستاري؛ چه در سالهاي پيش از انقلاب و چه پس از انقلاب، نويسندگان و طراحان آموزشهاي تئوري و عملي، توجهي به ضرورت خودمراقبتي رواني پرستاران در زمان مواجهه با بحرانها و بلايا، يا حتي در مواجهه با حجم بالاي بيماران محتضر و در حال مرگ، داشتهاند؟
شايد فقط 10 درصد از آنچه در دانشكدههاي پرستاري، آموزش ميدهند، هنگام كار عملي و در بخش بيمارستاني، به كار گرفته ميشود. اما در همين آموزشها، دانشجوي پرستاري، درباره خودمراقبتيها آموزش ميبيند. پيش از انقلاب، پرستاران پس از قبولي در آزمون گزينش جسماني و رواني، به كار گرفته ميشدند. به اين نحو كه گروهي متشكل از روانپزشك، روان پرستار و پزشك متخصص، پرستار را از بابت سلامت كامل جسمي و رواني بررسي ميكردند. فرد دچار معلوليت، فرد بدون فيزيك مناسب و حتي فردي با قد كوتاه در اين گزينش رد ميشد چون اين ويژگيهاي جسماني ظاهري هم در ارايه خدمات پرستاري و مثلا جابهجايي يك بيمار دچار ايست قلبي تاثيرگذار بود. علاوه بر بررسي نتايج معاينات سلامت قلب و ريه، مهمترين معاينات مربوط به سلامت روان پرستار بود از اين بابت كه آيا اين فرد از نظر روحيه و شخصيت توان تحمل كار سخت و پر استرس پرستاري را دارد يا خير. آن تعداد از متقاضيان اشتغال به پرستاري كه روحيه شكننده داشته يا با ديدن بيمار بدحال، دچار استرس ميشدند، در اين گزينش مردود بودند. پرستاران، حتي بعد از اشتغال به كار و در دوران خدمت، بارها تحت معاينه قرار ميگرفتند و در آزمون اضطراب شركت ميكردند چون تداوم سلامت روان پرستار، آن هم در محيطي كه مواجهه مكرر با بيماران بد حال و در حال احتضار دارد، بسيار مهم بود. اگر نتايج اين معاينات، نشان ميداد كه خللي به سلامت روان پرستار وارد شده، حتما پرستار را به محلي با حجم كار سبكتر و مثلا به درمانگاه منتقل ميكردند. بعد از انقلاب، شيوه گزينش پرستاران تغيير كرد و بسياري معيارها كمرنگ شد. فردي را به ياد دارم كه با وجود معلوليت جسمي، به عنوان پرستار مشغول به كار بود و رزيدنتي را به خاطر دارم كه با وجود ابتلا به اسكيزوفرني و مشكلاتي از بابت توهم ديداري و شنيداري، مشغول طبابت در بيمارستان بود چون بعدها، روابط جايگزين معيارهاي حرفهاي شد و البته كل سيستم درماني ما با چنين مشكلي مواجه است در حالي كه امروز، نه تنها تمام پرستاران ما كه براي مهاجرت به اروپا و كانادا و اشتغال در بيمارستانها اقدام ميكنند، بايد گواهي سلامت جسمي و رواني را ضميمه مدارك تحصيلي شان داشته باشند، حتي در كشور مقصد هم، پيش از اشتغال در بيمارستان، يك پزشك يا روانپزشك بايد سلامت جسمي و رواني آنها را تاييد كند.
آيا ظرف 4 ماه گذشته، خانه پرستار مطالعهاي درباره آسيبهاي جسمي و روحي پرستاران مشغول به خدمت در بيمارستانهاي محل بستري مبتلايان كوويد 19 انجام داده؟
در اين مدت مطالعهاي انجام نداديم اما در دهه 70 آزمون اضطراب براي تمام پرستاران كشور انجام داديم و نتايج اين آزمون، اعدادي بود كه امكان انتشار نداشت چون در صورت انتشار، تعداد زيادي از پرستاران، شغل خود را از دست ميدادند. بنا بر نتايج اين آزمون، ميزان اضطراب و دلهره و افسردگي پرستاران شاغل در برخي بيمارستانهاي آموزشي در حدي بالا بود كه اگر ميخواستيم تابع اين نتايج و استانداردهاي حرفهاي باشيم، سپردن بيمار به دست چنين پرستاراني، بسيار اشتباه بود.
در اين مدت، گزارشي هم از بابت افزايش مشكلات جسمي و روحي پرستاران شاغل در بيمارستانهاي محل بستري مبتلايان كوويد 19 دريافت نكرديد؟
گزارشهاي متعددي دريافت كرديم از جمله اينكه در يكي از بيمارستانها، مسوولان بيمارستان به دليل كمبود نيرو، از انجام تست كرونا براي پرستاري كه علائم ظاهري كوويد 19 داشته، خودداري ميكردند و حتي منكر ابتلاي او بودهاند اما با اصرار ما، ناچار به انجام تست شدند و البته پرستار هم مبتلا بود. واريس و كمر درد و زانو درد، از مشكلات شايع و دايمي پرستاران ماست و نتايج مطالعه يكي از نهادها در همين ايام نشان ميداد كه ميزان و شدت آسيبهاي رواني جامعه عمومي در اين ايام، در مقايسه با ايام عادي، بسيار بالاتر بود. اگر آسيبهاي رواني براي جامعه عمومي، بسيار بالاتر از ايام عادي بوده و حتي مواردي از خودكشي ناشي از ترس ابتلا به كوويد 19 هم در جمعيت دچار اضطراب از اين بيماري گزارش شده، پس سلامت روان پرستاري كه در اين مدت، در بخش مراقبتهاي ويژه، در مواجهه دايمي با ويروس كرونا، با آن لباسهاي محافظتي مشغول به كار بوده و هست چه وضعيتي پيدا كرده؟ در اين مدت، علاوه بر پرستاران، خانواده آنها هم به دليل نگراني از ابتلاي عضو خانوادهشان، دچار آسيبهاي رواني شدند. پرستاران به ما ميگفتند در اين مدت، وقتي به خانه ميروند از ترس ابتلاي ساير اعضاي خانواده، خودشان را ايزوله ميكنند. تصور كنيد پرستاري كه فرزند شيرخوار يا كودك چند ساله داشته، پدران و مادران و فرزنداني كه در اين مدت، پرستار بخش مراقبتهاي ويژه و مبتلايان كوويد 19 بودهاند، خود را ايزوله كردهاند و اين اقدام، حتما پرستار و خانواده او را دچار آسيب رواني ميكند. استرس، قابل حذف از حرفه پرستاري نيست. اگر در ساير مشاغل، در معلمي و كارگري و كارمندي ميتوانيم استرس را حذف يا كم كنيم، استرس از حرفه پرستاري حذف نميشود و به همين دليل است كه در تمام كشورهاي پيشرفته، شغل پرستاري به طور ويژه مورد توجه است و براي پرستاران، آزمونهاي رواني سالانه برگزار ميكنند كه در صورت هر گونه آسيب رواني، اقدامات پيشگيرانه يا درماني انجام شود و برخلاف كشورهاي پيشرفته، ما در ايران، اغلب خلاف اين رويه عمل ميكنيم. مصداق آن هم اينكه در يكي از بيمارستانهاي آموزشي شاهد بودم كه پرستاران دچار آسيب رواني را به بيمارستان روزبه منتقل ميكردند تا مثلا از شدت تنش كار براي آنها كم كرده باشند! پرستار دچار آسيب رواني، به محيط بيماران رواني منتقل ميشد تا روان پرستاري كند. البته اين رفتار مسوولان، مربوط به زماني بود كه همه پرستاران، استخدام رسمي بودند. امروز پرستار دچار آسيب رواني، بايد بر مشكلاتش سرپوش بگذارد وگرنه به دليل آنكه با قرارداد موقت مشغول به كار است، در صورت هر گونه اعتراض، عذرش را ميخواهند و شغلش را از دست ميدهد.
گزارشهايي كه در اين 4 ماه از پرستاران شاغل در بيمارستانهاي محل بستري مبتلايان كوويد 19 دريافت كردهايد، بيشتر مربوط به شدت گرفتن كدام مشكلات بوده؟ آسيبهاي جسمي، استرس و اضطراب يا حتي افت روحيه؟
گزارش، زماني مفيد است كه متكي به پشتوانه پژوهشي باشد. در اين مدت، گزارشهاي مكرر از پرستاران دريافت كردهايم ولي جالب اينكه در اين گزارشها، اضطراب ناشي از ابتلا به كوويد 19 و حتي آسيبهاي جسمي پرستاران، تحتالشعاع استرس بر اثر ناامني شغلي قرار گرفته است. 30 درصد پرستاران وزارت بهداشت، پرستاراني هستند كه از طريق شركت واسطهاي كه اعضاي هيات مديره آن هم، مسوولان وزارت بهداشت هستند، به بيمارستانها معرفي ميشوند و حقوقشان را هم از همين شركت واسطه دريافت ميكنند البته بعد از آنكه سهم اين شركت، از حقوق دريافتي كسر ميشود. همين پرستاران هم بيشترين بار مراقبت از مبتلايان كوويد 19 را بر دوش كشيدند چون اغلب، جوان و داراي سوابق 4 يا 5 ساله هستند اما حالا كه موج بيماري فروكش كرده، ناامني شغلي و پايان قراردادهاي موقت، اين پرستاران را تهديد ميكند چون كارفرماي آنها، همين شركت واسطه است كه منابع مالي خود را از وزارت بهداشت دريافت ميكند و بنابراين مديران بيمارستانها، هيچ مسووليتي در قبال اين پرستاران قبول نميكنند.
كمبود پرستار در كشور ما، يك مشكل چند ساله است. اگر شرايط بحران؛ مثل بروز بيماري كوويد 19 و شرايط عادي و بدون بحران را در كنار هم بگذاريم و تفاوت هر دوره را هم در نظر بگيريم و به اين توجه داشته باشيم كه در دوره بحران، اضطراب و استرس هم به حجم كار موظف اضافه ميشود، كمبود پرستار در كدام يك از اين دورهها آسيب بيشتري به پرستاران وارد ميكند؟
قطعا در زمان بحران آسيبها بيشتر است اگرچه كه دوره بحران، معمولا كوتاه است و ادامهدار نيست. شرايط بحران بعد از وقوع زلزله، حداكثر دو هفته طول ميكشد. حتي كوويد 19 هم يك پيك داشت اما در همين پيكها، پرستار به شدت تحت فشار است و پرستار گرفتار ناامني شغلي، در دوران بحران بيش از سايرين تحت فشار قرار ميگيرد و به همين دليل، ما كاملا مخالف قراردادهاي موقت در شغل پرستاري هستيم و تاكيد داريم كه پرستاري، همچون سالهاي پيش از دهه 80 كه آغاز برونسپاري خدمات پرستاري به پيمانكاران بود، بايد يك شغل دولتي و حاكميتي و تحت قرارداد 30 ساله و استخدام رسمي باشد تا كارفرما، وقوع بحران را مفر فرار از قراردادهاي موقت نبيند. خطر بيثباتي قراردادهاي موقت در حدي است كه اگر پرستاران مشغول به كار با اين قراردادها، در بحران كوويد 19 از تمديد قراردادهاي پايان يافته خود منصرف ميشدند، كشور با مشكل جدي از حيث بر هم خوردن امنيت ملي مواجه ميشد. در همين دوره پرستاراني بودند كه به مدت يك ماه، از ساختمان بيمارستان خارج نشدند و بر اثر پوشيدن مستمر آن لباسهاي محافظتي، دچار قارچهاي پوستي شدند و از ترس آلودگي محيط آشپزخانه بيمارستان، جرات خوردن غذا نداشتند و به دليل دشواري تعويض لباسهاي محافظتي، در طول روز آب نميخوردند كه ناچار به استفاده از دستشويي نباشند. مزد اين پرستاران، تعديل نيرو در سررسيد قرارداد موقت است كه نمونهاش را هم ظرف يك ماه اخير به كرات شاهد هستيم؛ پرستاراني كه به قراردادهاي يك ساله هم راضي شدند ولي حالا كارفرماي دولتي، براي فرار از پرداخت بيمه و سنوات و حق مرخصي و ساير مزايا، قراردادهاي 89 روزه و حتي 86 روزه با پرستاران منعقد ميكند آن هم در حالي كه بنا به تاكيد قانون ارتقاي بهرهوري كاركنان باليني نظام سلامت، پرستاري بايد به عنوان شغل سخت و زيانآور محسوب شود ولي مزاياي اين قانون، فقط در صورت شكايت پرستاران به مرجع قضايي، شامل پرستاران ميشود.
آخرين گزارشي كه از كمبود پرستار در مراكز درماني داريد چه اعدادي به شما ميدهد؟
در تمام كشورها، تعداد پرستار به ازاي هزار نفر جمعيت محاسبه ميشود. در بلژيك به ازاي هزار نفر جمعيت بيش از 10 پرستار فعال است، در سوئد و سوييس، حدود 10 پرستار و در امريكا بيش از 8 پرستار، به ازاي هزار نفر جمعيت فعال است. ميانگين ما به ازاي پرستار و جمعيت عمومي، 5 الي 6 پرستار به ازاي هزار نفر جمعيت است كه حالا در كشورهايي مثل ارمنستان و گرجستان، اين ميانگين را رعايت ميكنند. اگر ما به ازاي كف خدمات پرستاري را در نظر بگيريم، بايد به ازاي هزار نفر جمعيت، 3 پرستار داشته باشيم كه بنا به گزارش 2018 سازمان جهاني بهداشت، در ايران به ازاي هزار نفر جمعيت 1.6 پرستار مشغول به كار است كه اين عدد، از ميانگين هم كمتر است و حتما ظرف دو سال گذشته، اين عدد هم كاهش پيدا كرده چنانكه در سالهاي پيش از اين هم، گاهي 1.4 و 1.5 پرستار به ازاي هزار نفر جمعيت در ايران مشغول به كار بودهاند.
با اين تعداد پرستار شاغل، در رديف كدام كشورها قرار ميگيريم؟
با اين اعداد، حتي از عراق هم پايينتر هستيم چون در كشور عراق به ازاي هزار نفر جمعيت، 1.7 پرستار فعال است. با اين اعداد، ما در رديف كشورهاي عقبمانده دنيا هستيم.
در حالي كه دانش پرستاران و سطح آموزش پرستاري ما در حدي است كه پرستارانمان از كانادا و كشورهاي اروپايي پذيرش ميگيرند ولي به دليل سوءمديريت، خودمان با كمبود پرستار مواجهيم.
بله و جالب است كه بلژيك و كانادا كه از تعداد پرستار، اشباع هم هستند، حالا فراخوان جذب دادهاند كه اغلب پرستاران ما هم راهي اين كشورها ميشوند.