ويروس و آثار اجتماعي
به نظر ميرسد، به وجود آمدن يك احساس جمعي از بياهميت بودن سلامت مردم باعث ايجاد مجموعه هنجاري مشترك ميشود كه ميتواند منجر به اختلال ضعف هنجاري شود يعني ركود در علايق اجتماعي و تعهد نسبت به قواعد اجتماعي. (پروسه ادراك ما فقط وروديهاي حسي را ثبت نميكند بلكه آنها را تفسير، معني و تبديل ميكند) منتقدان اجتماعي مدرن معمولا مواردي مانند رفتارهاي اجتماعي بيتحرك، يا بيتفاوتي و ركود در علايق اجتماعي را به عنوان علامتي از زوال انسجام اجتماعي جامعه تعبير ميكنند. انسجام يك جامعه نشاندهنده ميزان اعتماد به حل اختلافات است، انسجام اين امكان را براي افراد فراهم ميكند تا امكان امنيت كافي در جامعه خود را داشته باشند. جامعهاي كه امنيت را براي شهروندانش فراهم ميكند، نه تنها از تهديدات بيماريها بلكه از ناامنيهايي كه در رابطه با زندگي از نظر اقتصادي ايجاد ميشود نيز محافظت ميكند، جامعه منسجم ميتواند بعد از يك رويداد نامطلوب اقدام جمعي انجام دهد زيرا منابعي از اعتماد اجتماعي را ايجاد كرده است كه آثار اختلالات اساسي را كاهش ميدهد، چنين مزايايي براي همه جوامع مهم است. در اينجا اين سوال پيش ميآيد كه اختلال گسترده ضعف هنجاري چه تاثيري روي پايداري سازههاي شكننده تفكر اجتماعي و فرسايش انسجام اجتماعي خواهد داشت.
آيا ثبات سياسي، اجتماعي كشور قرباني سلامت اقتصادي ميشود؟ اگر نظم اجتماعي مهمترين مساله ثبات اجتماعي باشد بدون انسجام و نوعي اعتماد، پايداري نظم اجتماعي ممكن نيست، ترنر تحت تاثير دوركيم، انسجام را فرآيند سازماندهنده نظم اجتماعي ميداند. از نظر پارسونز نيز هر نظم اجتماعي بالقوه و بالفعل در معرض بمباران منافع متضاد كنشگران اجتماعي است. وي مشكل اساسي نظم اجتماعي را عمدتا در بعد انسجام ميبيند. پارسونز هسته اصلي مساله نظم را در كم و كيف انسجام هنجاري ميبيند كه مبتني بر اصول مشترك ارزشي در جامعه است. اين امر ممكن است كمك كند تا در مورد اينكه چه چيزي ارزشمند است، تجديدنظر و نسخه بهتري از حكمراني را تجربه كنيم. درسهاي تازه به وضوح نشان ميدهند كه زمان تغيير در سياستهاي جاري فرا رسيده است.