• ۱۴۰۳ جمعه ۲۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4668 -
  • ۱۳۹۹ يکشنبه ۲۵ خرداد

عباس سليمي‌نمين روايت كرد

از انجمن حجتيه تا مجاهدين خلق

«خانواده ما مذهبي سنتي بود؛ [حتي] زماني كه در آذربايجان بوديم. وقتي در كودكي به مشهد آمديم، خانواده‌ام به‌ لحاظ اعتقادي‌ هم خيلي تحول پيدا كرد. همجواري با امام رضا (ع) موجب تحكيم پايه‌هاي اعتقادي خانواده ما شد.» اين توصيف عباس سليمي‌نمين از خود و اعتقاداتش است. او به عنوان كنشگر و تحليلگر سياسي شناخته مي‌شود، مدير دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران است و البته سابقه طولاني در مديريت بخشي از روزنامه كيهان دارد. او اخيرا در بخشي از گفت‌وگويش با «اعتمادآنلاين» از روحيه امريكاستيزي تا عضويتش در انجمن حجتيه و همنشيني با مسعود رجوي گفته است.  عباس سليمي‌نمين روايت كرد كه بنيان‌هاي فكري و اعتقادي خود و خانواده‌اش بعد از مهاجرت به مشهد قوي‌تر شده و در مشهد برادرش جلسات قرآن برگزار مي‌كرده است. جلساتي كه يك مهمان ويژه هم داشته است. سليمي‌نمين گفته كه «به ياد دارم مثلا مسعود رجوي به منزل ما مي‌آمد و قرآن مي‌خواند... اينها مال سال‌هاي 42، 43 و 44 است...» البته اين جلسات قرآن مهمان ديگري هم داشته كه نشان مي‌دهد خانواده سليمي‌نمين رويكردهاي چپ‌گرايانه قوي داشتند كه شايد آثار ضدامپرياليستي و ضدامريكايي‌اش همچنان باقي است. سليمي‌نمين توضيح داده كه مسعود رجوي با محمد حسين، برادرش هم‌دوره بوده و نه‌تنها مسعود رجوي، بلكه برخي اعضاي «فداييان خلق» هم در منزل‌شان رفت‌و‌آمد داشتند. به هر روي، به ‌گفته سليمي‌نمين بنيان‌هاي اعتقادي خانواده‌اش در اثر همجواري با «امام رضا (ع)» و جلسات مذهبي كه پاي ثابتش فداييان و مجاهدين خلق بودند محكم‌تر شده است. او همچنين در دوراني به انجمن حجتيه گرايش داشته است. سليمي‌نمين روايت كرده كه چون در سن كم هنوز تشخيص سياسي نداشته و داماد خانواده‌شان رييس انجمن حجتيه مشهد بوده، با اين تشكيلات آشنا مي‌شود و به انجمن پيوند مي‌خورد. سليمي‌نمين در بخشي از اين گفت‌وگو اشاره كرده كه مادرش از فعاليت او در انجمن مي‌ترسيده چراكه در انجمن كاري به نام «گشت» انجام مي‌دادند و شب‌ها با گشت‌زني بهايي‌يابي يا محفل‌يابي مي‌كردند كه ظاهرا او، اولين كتك سياسي‌اش را هم در اثر همين گشت‌‌زني‌هاي شبانه خورده است. آن‌طور كه سليمي‌نمين گفته يك شب، جلسه در خانه يك بهايي را به پليس خبر مي‌دهد و وقتي صاحبخانه متوجه مي‌شود، سيلي محكمي به او كه در سن نوجواني بوده، مي‌زند و دست آخر هم راهي كلانتري مي‌شود. او گفته علي‌رغم فشار خانواده و برادرش كه عضو انجمن حجتيه بود، خانواده‌اش را به يكي از اين محافل مي‌برد و درنهايت، «شرايط خيلي تغيير كرد؛ مادرم خيلي تحت‌تاثير قرار گرفت.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون