نگاهي به فيلم تيغ و ترمه، ساخته كيومرث پوراحمد
راز پنهان ميمونها
كامل حسيني
تيغ و ترمه در ذهن تماشاگران البته با تفاوتهايي در محتوا و ساختار فرم روايي، اين بار دختري درمانده ميان فضاي نوآر، يادآور روايتِ شورانگيز شخصيتهاي فيلم «سه ميمون» به كارگرداني «نوري بيلگه جيلان» فيلمساز شناخته شده تركيه است.
آنجايي كه اخلاق نفرتانگيز چندين افراد نزديك به دختر (ترمه) در اين فيلم به طور مشترك، زمينه خطاهاي منفوري را از جانب ديگران فراهم ميكند. تماشاگر از همان آغاز روايت و از تن صداي راوي پي ميبرد به اينكه حوادث و تنشها در كدام بستر آسيبزا رخ ميدهند؛ دختري تنها كه مادرش ليلي در خردسالي او را ترك كرده است اما اكنون در بزرگسالي با قصد و غرضي
نه چندان روشن (لااقل براي ما) ولي براي فرار از تنهايي (از نظر ترمه) بازگشته است.
برگشتن مادر ترمه از خارج همزمان علت برانگيختن چند پرسش در ذهن ترمه ميشود اما پيشزمينه قدرتمندي براي برانگيختن آنها ترسيم نميشود؛ پرسشهايي كه حتي معنا و مفهوم آنها به ظاهر نميتوانند خود به خود نقشي سرنوشتساز براي تداوم تنشها داشته باشند آن هم درست در موقعيتي كه ترمه در آن قرار گرفته است؛ مثلا پرسش ترمه درباره زمان مرگ پدرش و اينكه چرا پس از مرگ پدرش مدرسه ترمه را عوض كردند. اما به نظر ميرسد اين تنها يك وجه ماجراست. وجه ديگر آن است كه كارگردان عامدانه از همين راه و به هدف گونهاي گرهافكني بر مسير تداوم بحرانها ما را به دنبال تماشاي زواياي از زندگيهاي متعفني ميكشاند كه ناگهان از ميان همين پرسشهاي به ظاهر كودكانه و بيفايده سر برميآورد. ديالوگهاي فيلم را به ياد بياوريم كه چگونه بيشتر از كنشها نقش خود را در بر ملا كردن اين سيهروزيهاي گذشته برعهده گرفتهاند. خيانت ليلي مادر ترمه، نگهداشتن به اكراه نگهداشتن ليلي و ضعف رواني پدر ترمه، ماهيت شخصيت و زندگي خيانت مضاعف جهان و... همگي چنين است سرگذشت سه ميمون ديگر.
در واقع، فيلمهاي شبيه به «تيغ و ترمه» هميشه روايت و ترسيم برخي معضلاتي تكاندهنده اما پنهاني هستند كه در موقعيتهايي دوباره آشكار ميشوند كه افراد براي فرار از زندگي تنهايي افرادي روزنه اميد را پيدا كردهاند. اما در بستر همان تنهايي و درست در يك بزنگاه، از همه جهات غافلگير ميشوند و از اين پس بدين ترتيب تعليقهاي مداوم، بافت روايت را ميچينند. اما در پايان بايد گفت كه در پيشزمينه خرده پيرنگ اختلاف ميان ترمه با امير معضلاتي كه جهان، ليلي و درنهايت پدرش براي ترمه باقي گذاشتهاند دو چندان ميشوند، زيرا امير از آغاز قرار بوده نقش يك تكيهگاه را در اين ميان بازي كند غافل از اينكه خود امير نيز در نمايشگاه نقاشي مانند يك شكارچي در كمين دوستان ترمه نشسته و درصدد است پشت فضاي تابلوهاي هنري را بدل به ميعادگاه خيانتها كند. در اينجاست كه از ميانه هنرمندانهترين نماي دلهرهآور فيلم با ورود ناگهاني ترمه به منزل نقاب از چهره امير هم برداشته ميشود و اين در واقع حكم تير خلاصي به اميدهاي ترمه بود. شايد به همين دليل است كه سكانس پاياني فيلم با نااميدي تمام ترمه از امير و فراق هميشگياش بسته ميشود.