مرگ روزنامهنگاري؟
سوال اينجاست كه روباتها با منطق سرد رياضيوار، چگونه ميتوانند به درك عواطف و احساسات انساني دست يابند و بناي اخلاقي براي جامعه فردا بسازند؟ جايگاه روزنامهنگاري در چشم دولتها جايگاه رفيع و محترمي نبود و نيست، با ظهور رسانههاي ديجيتال نازلتر و ضعيفتر هم شده است. ميكروسافت با بهكارگيري روبات، عصر جديدي را از ارايه و مديريت اطلاعات آغاز ميكند. رسانه ديجيتال يك واقعيت تمدني و ناشي از فناوري جديد است و در آينده نهچندان دور هم پيشرفتهتر و متنوعتر ميشود. روزنامههاي بزرگ اكنون مطالب خود را به صورت ديجيتالي عرضه ميكنند و در واقع سعي ميكنند با اقتضائات دنياي ديجيتال كنار بيايند. معالوصف بسياري از روزنامهها و روزنامهنگاران در عدم تطابق و عدم درك عصر ديجيتالي ميدان بازي را واگذار كردهاند و از رقيب مجازي خود جا ميمانند. مساله اين است كه روزنامهنگاري حرفهاي چگونه امكان ارايه اخبار و تحليلها را در ميان ميليونها اطلاعات دروغين يا مبتذل و غير حرفهاي دارد؟ امروزه غالب پيامرسانهاي مجازي از جمله تلگرام، واتسآپ، فيسبوك، توييتر، لينكدين و شبكههاي اجتماعي به مثابه روزنامه عمل ميكنند. ميليونها خبر درست يا نادرست در بحبوبه رخدادها و اتفاقات بزرگ منتشر ميشود و بر افكار عمومي و تصميمگيران تاثير ميگذارد. صفحات تلگرام به عنوان نمونه پر است از اخبار درست و نادرست و راست و دروغ. رسانههاي ديجيتال انحصار خبررساني توسط روزنامهها و خبرگزاريها را از بين بردهاند. انتشار بسياري از اخبار مربوط به اختلاسها و تبهكاريهاي مالي و سياسي در سراسر جهان مرهون شبكههاي اجتماعي است. ولي آن روي ديگر سكه نيز غيرقابل چشمپوشي است: «استفاده نادرست از رسانهها و شبكههاي اجتماعي» در جايي مانند عراق انتشار شايعاتي درباره نقش ايران، به منافع ملي ما در آن كشور صدماتي وارد كرده است. همينطور انتشار اخبار دروغين حملات شيميايي حكومت سوريه، يا انتشار دروغين خبر ساخت سلاح كشتار جمعي در عراق قبل از تجاوز به اين كشور نمونههايي مشهور از نقش انتشار اخبار جعلي است. در جايي كه بنگاههاي خبري قوي حضور نداشته باشند و روزنامههاي حرفهاي فعاليت نكنند، ميدان بازي براي شايعه، تحريف و توطئه باز ميشود. دولتها بايد عواقب احتمالي روزنامهنگاري افشاگر را بپذيرند و قدرت تحمل خود را بالا ببرند تا حتيالمقدور جلوي نشر دروغها را بگيرند. تفاوت بين روزنامهنگار و روبات به اندازه تفاوت بين انسان و ماشين است. روزنامهنگار در بطن حادثه و خبر دست به توليد خبر و گزارش ميزند. نوع ارتباط او با عوامل و شاهدان يك رخداد تعيينكننده محتواي خبر است كه عموما مبتني بر اصول روزنامهنگاري است. از اينرو نوع خبري كه فرضا بيبيسي، انبياس، سيانان، شينهوا، ايرنا، تاس و دهها خبرگزاري ديگر از يك ماجرايي مخابره ميكنند متفاوت از هم است زيرا ديدگاه و نگاه و دانش خبرنگاران و روزنامهنگاران متفاوت از هم است. يك رخداد يك واقعيت است ولي گزارش پيرامون اين رخداد بخشهاي پنهان و آشكار واقعيت را ارايه ميدهد. متاسفانه در ايران مانند هر جاي جهان، محدوديتها عليه روزنامهنگاري حرفهاي، ميداني براي جولان روزنامهنگاران خام، بيسواد، ايدئولوژيك، دروغپرداز و نفوذي و عمدتا وابسته به بيگانگان باز كرده است. يك فرد با داشتن امكانات مالي يا روابط خاص با چند سياستمدار، با سايت اينترنتي خود نه تنها كمكي به انتشار صحيح اطلاعات نميكند، بلكه زمينههاي اختلاف و تنش در جامعه و جهان را فراهم ميكند. شكي نيست در بازار عرضه اطلاعات، بايد تحمل نشريات زرد، بيمحتوا، هتاك و خيالپرداز را هم داشته باشيم، ولي روزنامهنگاري را به حاشيه سوق ندهيم. انسجام ملي، ارتقاي فرهنگ و آگاهي و قدرت رسانهاي در مقابل رسانههاي بزرگ بينالمللي در گرو روزنامهنگاري حرفهاي، تحمل نقدها، پيشنهادات و مبارزه با فساد سياسي و مالي است. روزنامهنگاري را نميتوان با روبات جايگزين كرد و ايضا روزنامهنگاري حرفهاي را نبايد با روزنامهنگاري فرمايشي و غيرحرفهاي به سوي مرگ سوق داد.