سفرههاي بيآب و رنگ سينمايي
هفته پيش از ذوق و سليقه فيلمسازان ژاپني در نمايش سفره و خوراكهاي ملي كشورشان گفتيم. در كمتر فيلم ژاپني شما سكانسي زيبا و پاكيزه از سفره ژاپني نميبينيد. آنها سنت سفرهشان و غذاهايشان را با احترام تمام و زيبايي پيش چشم تماشاگران ميآورند. سريال ژاپني سالهاي دور از خانه كه با نام قهرمان اصلياش اوشين در ايران اشتهار پيدا كرد، چنان تصويري از خوراكهاي فقيرانهاي كه خانواده اوشين تهيه ميكردند، نشان ميداد كه جامعه ايراني آن روز تلاش ميكرد طعم غذاي «برنج و تربچه» يا كوفتههاي برنجي كه لابد غذاهايي ساده و ارزان در ژاپن هستند را با مواد ايراني بيازمايد! به ياد دارم كه بعضي از خانمهاي خانهدار، كتهاي نرم به سبك و سياق ژاپني درست ميكردند و با ترب سفيد بر سر سفره ميگذاشتند! نميدانم اين تركيب و طعم و مزه حاصل از آن چقدر به اصل ماجرا نزديك بود، اما به هر روي آن سريال چنان جذابيتي براي مخاطب ايراني پديد آورده بود كه آنها را سر ذوق ميآورد كه برنج و ترب را آزمايش كنند! البته معمولا كار به همان يك وعده تمام ميشد و هيچكس هوس آزمودن دوباره برنج و ترب به سرش نميزد. در مقابل فيلمسازان ايراني جز چند نفر به اين امر مهم فرهنگي يكسره بياعتنا بوده و هستند. استاد زندهياد علي حاتمي، داريوش مهرجويي و علي رفيعي از معدود استثناهايي بودند كه در آثار خود تصويري واقعي و زيبا و خوش آب و رنگ از سفره و خوراك ايراني به نمايش گذاشتند. سكانس نيمرو كردن تخممرغ در تابه رويين توسط مفتش شش انگشتي و صبحانه و ناهار و شام خوردن رضا تفنگچي در سريال بينظير هزاردستان، اداي ديني تمام و كمال به سفره ايراني بود. چنين است «فيلم ماهيها هم عاشق ميشوند» ساخته علي رفيعي كه به آن خواهيم پرداخت. فيلمسازان نسل جوان، سفرههاي ايراني را بيرنگ و رو و بد قواره و زشت نشان ميدهند. ديس برنجي و يكي، دو كاسه خورش سفره را تشكيل ميدهند و آدمهاي سر سفره معمولا با بينزاكتي تمام مطلقا به دور از آداب و عادات ايراني، غذا ميخورند. با ولع، چنانكه غذا از قاشقهايشان و كنج لبهايشان ميريزد. سفره ايراني، با تمام سادگي با سليقهاي كه آشپزان ايراني دارند، خوش آب و رنگ است. اگر غذا، كاسهاي اشكنه هم باشد، ظرفي سبزي يا پياز قاچ شده يا پيالهاي ترشي به آن رنگ ميدهد. در ذهن فيلمسازان جوان بعض از خوراكها و نوشيدنيها نشان از تمول و ثروت دارد. مثلا بر سر سفره پولدارها در فيلمها و سريالهاي ايراني چند سال اخير، آب پرتقال و نان تست شده بايد باشد. در سريال «دل» ساخته منوچهر هادي، تصور فيلمساز بر اين است كه مردان ثروتمند از صبح عليالطلوع تا شب درون رختخواب كت و شلوار و جليقه و كراوات به تن دارند و خانمها با لباس شب و مهماني در خانههايشان ميچرخند! بر سر سفرههاي آدم پولدارها حتما چند ليوان آب پرتقال هست! همه آنها به جاي چاي كه نوشيدني عام و فراگير امروز ايرانيان است، قهوه مينوشند! در رستورانهايي غذا ميخورند كه نور كم و خوراكهاي فرنگي دارند و معمولا سرگارسون از آنها ميپرسد: «همون هميشگي؟»! بياعتنايي و سهلگيري و بيحوصلگي نسبت به موضوع خوراك در سينماي ايران از عدد بيرون است.
امروز، به جاي معرفي فيلم، نقدهاي ما را از رابطه سينماي ايران و سفره و خوراك ايراني پذيرا باشيد تا هفته بعد.