سيد حسين امامي
جهان نظمي دارد، نظامي كه فقط شيوع گسترده ويروس كرونا در جهان، تاثيرات شاياني بر بخشهاي مختلفي از زندگي بشر داشته است، از سياست و اقتصاد گرفته تا فرهنگ و اجتماع. عرصههاي مختلفي از زندگي در دوران پساكرونا تفاوتهاي چشمگيري با دوران قبل از كرونا خواهد داشت. براي شناخت بهتر اين تفاوتها به گفتوگو با محمود دلفاني، آيندهپژوه و تحليلگر مسائل خاورميانه پرداختيم. دكتر دلفاني معتقد است هنوز زود است كه حرف از جهان پس از كرونا بزنيم اما مسلما تفاوتها را انكار نميكند.
ويروس كرونا چه تاثيراتي بر نظم فعلي جهان خواهد گذاشت؟
نظمي كه هماكنون وجود دارد و بيشتر بحث پساجنگ جهاني دوم است بيشتر بر اساس يكسري ويژگيهايي در چارچوبهايي تعريف شده مانند تعادل قدرت، مساله اقتصادي و قوانين و مواردي كه روي آنها توافق شده است براي پرهيز از مناقشه و جنگهاي احتمالي؛ لذا ما هنوز در زمان پساجنگ جهاني دوم به لحاظ نظم جهاني هستيم. آن چيزهايي كه پيشتر درباره نظم نوين گفته ميشد در واقع جابهجاييهاي جزيي است كه در حوزه تعادل بين قدرتهاي بزرگ تعريف ميشود. بنابراين ويروس كرونا تاثيرات ريشهاي و اساسي بر نظم كنوني نخواهد گذاشت، گرچه پس از روي كار آمدن ترامپ در امريكا و به راه انداختن جنگ اقتصادي در حوزههاي مختلف و با كشورهاي مختلف؛ چه چين و چه كشورهاي اتحاديه اروپا، روسيه و حتي كانادا اين هم تلاشي است در جهت 4 پارامتري كه گفتم و البته بيشتر تعادل و تقويت قدرت اقتصادي است. بحث كرونا ويروس به نظر من قبل از اينكه يك بحث براساس نظم جهاني باشد بيشتر يك بحث تمدني است؛ از اين جهت كه رويه و شيوههاي فرهنگي و تمدني بشري را تحت تاثير جدي خود قرار خواهد داد؛ مناسبات انساني، فرد به فرد، فرد با جامعه و فرد با خودش و مهمتر از آن ناشناخته بودن اين پديده است.
بيشتر توضيح ميدهم؛ در مسائل و بحرانهاي تمدني، بسياري از اين بحرانها و حوزههايشان قابل پيشبيني هستند اما بشر از اين به بعد با مخاطراتي روبهرو ميشود كه اولا خيلي ناگهاني و فراگير هستند و رويارويي با آنها باعث ميشود تا بخشهاي مهمي از نظام تمدني بشريت درگير شود و حتي از كار بيفتد. بنابراين من مساله ويروس كرونا را مبحث تمدني ميبينم تا مسالهاي مبتني بر نظم جهاني.
نظم فعلي جهان بيشتر مبتني بر رويكردهاي ليبراليسم و تا حدودي رئاليسم است. نقايص رويكردهاي گفته شده در مواجهه با ويروس كرونا چيست؟
من فكر ميكنم شما بيشتر منظورتان نظام غرب باشد در صورتي كه در رويارويي با كرونا صرف نظر از ديدگاههاي سياسي و اقتصادي و ساختارهاي اجتماعي و جغرافيايي، عملكرد دولتها و ملتها در مقابل با اين ويروس عملكرد حساب شده، دقيق و متناسب نبوده و از نظام چين گرفته تا نظام فدراتيو روسيه، امريكا و كانادا نقايص بسياري دارد و اين ربطي به ليبراليسم، نئوليبراليسم يا كمونيسم ندارد و بحث نظام حكمراني است كه در مبحث كرونا متوجه شديم بسياري از نظامهاي سياسي؛ چه دموكراتيك، چه ليبراليسم، چه كمونيسم و چه فدراتيو و اشكال مختلف سياسي در مقابل اين ويروس نتوانستند، پاسخ مناسب را ارايه دهند.
اگرچه شيوع ويروس، رويكردهاي رئاليسم و اصل محوري اين مكتب يعني «خودياري» را در كانون توجه قرار داده اما نواقص رويكرد رئاليسم كه مبتني بر امنيت دولتي با موضوع امنيتي نظامي است را نشان داده است. شيوع ويروس همچنين نشان داد كه اقتصادهاي نظامي نيز قادر نيستند امنيت ملتها و دولتها را در دوره پسا كرونا حفظ كنند. نظر شما در اين مورد چيست؟
در مواجهه با مساله كرونا تنها نبايد دولتها را مورد قضاوت قرار داد، بسياري از حوزههاي تمدني مانند مذهب، فرهنگ، آداب و رسوم، مكاتب فكري همه اينها درگير كرونا ويروس شدند و تمام اينها كه نام برديم در مقابله با اين ويروس و مهار و آگاهيرسانياش موفق عمل نكردند و يك بار ديگر تمام حواس، اميد و فكر بشريت معطوف به مساله علم و علممحوري شد. به همين اعتبار ميگويم مساله كوويد ۱۹ يك مساله تمدني است و به همين دليل نياز دارد كه مساله بازبيني و مديريت تمدني را مورد اعتنا قرار دهيم.
اگر بپذيريم كه نظم جهاني پسا كرونا نسبت به نظم فعلي متفاوت است آيا اين تغييرات، ساختاري و اساسي خواهند بود؟ كدام مفاهيم تغييرات اساسي را تجربه خواهند كرد؟
[ابتدا بايد سر اين عنوان «پسا كرونا» قدري توضيح دهم، بنده اعتقادي به تغيير نظام جهاني پساكرونا به اين اعتبار ندارم چون اصلا وارد دوران پساكرونا نشديم و اصولا در زمان كوتاه نميتوانيم وارد اين مرحله شويم.] بنده معتقدم رويكردهاي تمدني و فرهنگي بسيار دچار تغيير خواهند شد حتي در مسائل اقتصادي امكان دارد، رويكردها بيشتر روي حوزههاي اينترنتي و فضاي مجازي اتفاق بيفتد و امكان دارد بسياري از مشاغل از بين بروند و مشاغل ديگري به وجود بيايند و بسياري از مفاهيم ارتباطات فردي، ارتباطات فرد با اجتماع و ارتباطات جوامع با يكديگر دستخوش تغيير خواهد شد اما مسالهاي كه بسيار مهم است اينكه بشريت اين مساله را مد نظر دارد كه از اين به بعد مسائل پيشبيني نشده ويرانگر ناگهاني در سطح گسترده و با خسارات اقتصادي جاني بسيار روبهرو خواهد شد. مسائلي كه ويروسها به وجود ميآورند، مسائل بسيار جدي هستند و از اين به بعد ما درگير آن خواهيم بود. پساكرونا زماني است كه ما اين ويروس را به طور كامل مانند ديگر ويروسهايي كه بشر به طور كامل نابود كرده است، نابود كنيم. ما زماني ميتوانيم بگوييم پساكرونا كه اين ويروس به طور كامل از بين رفته باشد و واكسنهايش تهيه شده اما هنوز اين ويروس از بين نرفته و امكان جهش و سازگاري دارد و از طرف ديگر كانونهاي جديد تهديدهاي تمدني به وجود آمده و اين كانونها چيزي نيست جز آزمايشگاههايي در چين، كانادا و امريكا. اينها كانونهاي خطر بالقوه هستند؛ چراكه ممكن است ويروس از اين آزمايشگاهها به طور ناخواسته خارج شود و از اين مهمتر مساله جنگهاي بيولوژيك كه پايه اصلي آن ويروس است را بايد جدي گرفت. حال خود كلمه ويروس كه كوويد ۱۹ باشد يا هر اسم و شكل ديگري بيابد اينها از اين به بعد جزيي از حيات بشري خواهند بود. همين طور كه بارها شنيدهايم بايد با ويروس كرونا زندگي كرد و با آن كنار آمد و با آن سازگاري به وجود آورد و من اعتقادي به دوران پساكرونا ندارم چون معتقدم تهديد همچنان ادامه دارد و تمدن بشري از اين به بعد زير سايه تهديد دايمي قرار دارد. تهديد در مقابل ويروسهاي جهش يافته به صورت طبيعي ايجاد ميشود، حال از رابطه انسان با انسان يا انسان با حيوان و تهديدي كه ساخته دستكاري انسان روي ويروسهاي پيشرفته در كشورهاي مدرن و در حال توسعه باشد. بنابراين هماكنون در بحث ويروس كرونا امري كه روي داد در حقيقت مساله بقاي تمدني است و اين بار جنگ اقتصادي با مناقشات سياسي و مذهبي خيلي فرق دارد و تمدنهاي بشري در جغرافياهاي گوناگون بسيار جدي با مساله بقا روبهرو ميشوند و از همين جاست كه آن تغييرات تمدني كه شايد خيلي آرام يا ناگهاني رخ دهد، مجموعه شاكله نظامهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي و حتي مذهبي را به شدت تحت تاثير قرار ميدهد زيرا مهمترين مساله انسان موضوع بقاست و اين موضوع است كه نظامهاي سياسي، توان سياسي و نظامي و اقتصادي و مناسبات بين كشورهايشان را شكل ميدهد. مساله ديگر اين است كه ما وارد دوران پساكرونا نشدهايم و رسيدن به اين دوران بسيار طولاني خواهد بود به اين دليل كه اگر همين الان يك ويروس جديد به وجود بيايد همان ناتوانيها و عدم شفافيت و عدم سازگاري ساختارهاي اقتصادي و مالي و حمايتي دولتي و غيردولتي و مشكلات فرهنگي درباره مسائل بهداشتي در خيلي جاها وجود دارد لذا اگر احتمال دهيم، ويروس جديد هماكنون به وجود بيايد و برخلاف بحرانهاي تمدني غرب كه انسانها تلاش ميكردند اين بحرانها به وجود نيايد يا اگر به وجود آمد، مجهزتر و آمادهتر باشند و سعي كنند، سپرها و ستونهايي را به وجود بياورند كه اين ساختارها فرو نريزد. الان اين آمادگي نيست و همه به شكلي درگير كرونا هستند يعني تصور كنيد اگر همين امروز ويروسي به نام كوويد ۲۰ بيايد اين امر بسيار تاثير ويرانگري خواهد داشت و ممكن است به سقوط نظامهاي سياسي بينجامد كما اينكه ناآراميهايي در كشورها وجود داشت ولي با مهار نسبي كه درباره كرونا رخ داد به همان نسبت هم ناآراميها فروكش كرد لذا حكمراني كه يك بحث تمدني است از همين حالا بايد شروع به بازيابي خود در كشورهاي مختلف كند. حكمراني در حوزههاي مختلف؛ چه اقتصادي و چه سياسي، مواردي است كه به آنها نرسيدهايم و در داخل يك جنگ همهگير هستيم. از يك طرف با اين ويروس و از طرف ديگر با تغيير جدي كه در مناسبات و چارچوبهاي اجتماعي و اقتصادي به وجود آمده و از طرف ديگر مناقشاتي كه بين دولتها و نظامهاي سياسي و اقتصادي وجود دارد.
با وجود ضعف اتحاديه اروپا در مهار كرونا چه تهديدي براي اتحاديه اروپا خواهد داشت؟
بحث كوويد ۱۹ خاستگاه بسياري از مناقشات و تنشها بين كشورها به خصوص در اتحاديه اروپا شد و نشان داد، اتحاديه اروپا چقدر ضعيف است؛ با وجود اينكه نزديك ۳۰ كشور عضو آن هستند اما در مقابل يك ويروس نه سياست بهداشتي واحد و سياست اقتصادي و حمايتي واحد داشته باشد و حتي نميتواند پشتيباني لجستيكي داشته باشد و اين نشان ميدهد، اتحاديه اروپا خيلي ضعيف است و طبيعي است بحث كرونا ايدههاي مليگرايي را در اتحاديه اروپا دامن خواهد زد. مليگرايي دشمن شماره يك اين اتحاديه است بنابراين در برخي از كشورهاي ديگر ناكارآمدي دولتها زير سوال است و در برخي كشورها موضوع مذهب مورد آسيب واقع شده و اعتقادات و مسائل مذهبي يا راهحلهايي كه اقشار مذهبي صرف نظر از اينكه پيرو كدام دين هستند و اينها آسيبهاي جدي تمدني هستند و وقتي آسيب اينگونه به وجود ميآيد آن چرخشها و تغييرات تمدني هستند كه امكان دارد، زمينه براي تغيير نظم جهاني كه شما در سوال اولتان مطرح كرديد را به وجود بياورد. بنابراين هيچ نظم جهاني دچار تغيير جدي نخواهد شد مگر اينكه منتظر باشيم و ببينيم تمدنها در حوزههاي جغرافيايي مختلف بر اثر بازبيني و شرايط خاص چه تغييري خواهند يافت و چه راهي را پي خواهند گرفت. ما بحثي به عنوان ايستگاههاي تمدني داريم كه در آن مسير و جهت تمدنها تغيير پيدا ميكند، برخي تمدنها به سمت افول ميروند و برخي به سمت بازسازي و بازيافت خودشان ميروند يا توسعه تمدنيشان حركت ميكنند. بايد ديد كه مساله كوويد ۱۹ باعث تلاقي تمدن جدي و همه جانبه خواهد شد؟ يا اينكه در حد شوك جهاني باقي خواهد ماند؟ و اينها مسائلي است كه بايد منتظر ماند و با دقت بايد تحولات تمدني را رصد كرد و ما هنوز در كوران اين بحران قرار داريم البته از الان هم ميتوان نشانههايي از چرخش تمدني و اين جابهجاييهاي مرزهاي فرهنگي، سياسي و مفهومي را رصد كرد.
در مواجهه با مساله كرونا تنها نبايد دولتها را مورد قضاوت قرار داد، بسياري از حوزههاي تمدني مانند مذهب، فرهنگ، آداب و رسوم، مكاتب فكري همه اينها درگير كرونا ويروس شدند و تمام اينها كه نام برديم در مقابله با اين ويروس و مهار و آگاهيرسانياش موفق عمل نكردند و يك بار ديگر تمام حواس، اميد و فكر بشريت معطوف به مساله علم و علممحوري شد.