موزههاي برند
سارا كريمان
فرهنگستان ادب فارسي واژه [نما نام] را به عنوان معادل كلمه برند brand و يا به زبان فرانسوي marque تصويب كرده است. به لحاظ اقتصادي و اجتماعي اين واژه داراي تعاريف و ويژگيهايي است كه مقصود همه آنها در نهايت حركت در مسير موفقيت روزافزون است. مجموعهاي از عوامل كه به لحاظ كيفي محصولي را در جايگاه متمايز قرار ميدهند به عنوان ساختار برندساز تلقي ميشوند. اين عوامل فراتر از چرخههاي توليد و عرضه هستند و در كنار ساختارهاي صنعتي، اقتصادي، اجتماعي و روشهاي خلاقانه به عنوان تكميل كننده يا عامل اثرگذار ايفاي نقش كرده تا يكتايي و پيشتازي و در نتيجه موفقيت محصول يا محصولات را در عرصه رقابتهاي تنگاتنگ جهان معاصر تامين كنند. در دنياي مدرن موزهها در هر حوزهاي حضور چشمگير دارند در نتيجه جهاني كه بيش از هر زماني به اقتصاد ميانديشد و ركن اصلي آن دغدغههاي زيستي است، بخشي از بار خود را بر دوش موزهها خواهد گذاشت. در اين راستا بنيادهاي اقتصادي بزرگ به صورت اجتنابناپذيري نيازمند بهرهبرداري از قدرت فرهنگي موزهها هستند. موزههاي كمپانيها و برندها، نمونههاي موفقي از جلب مخاطب به موزه هستند. اين موزهها علاوه بر نمايش تاريخچه تاسيس و فعاليت، خود نقشي موثر در ارتباط با جامعه ايفا ميكنند. در اين موزهها مخاطب روايتي فرهنگي را از كالاي مصرفي خود دريافت ميكند، اين موزهها با لحني زنده و پويا مسير گذشته تا حال را بازگو ميكنند و انديشه تماشاگر را به تصوير آينده سوق ميدهند. بخش مهمي از ارزش افزوده هر توليد و يا كالا به فرآيندهايي برميگردد كه عموما افراد جامعه از آنها بياطلاع هستند. موزههاي برند، بخشي از اين فرآيندها را براي بازديدكنندگان به صورت شفاف معرفي ميكنند. بازديدكنندگان اين گونه از موزهها در موقعيت حس مشترك تفاخر قرار ميگيرند و اين مساله خود يكي از مهمترين دستاوردهاي هر موزه ميتواند باشد. در بسياري از موارد مخاطب موزههاي برند در بخشي از موزه نقطه اتصال خود با مجموعهاي بزرگ را جستوجو و پيدا ميكند اين نقطه گاهي يك اثر و يا موارد مرتبط با اثر مانند مكان و زمان است كه ايجاد تعلق خاطر مشترك ميكند. موفقيت هر برند در گرو هزينهها و تلاشهايي است كه جز در موزه جايي براي نمود ندارند و ايجاد موزه احترامي است كه برندها براي مخاطبان و خودشان قائل هستند. موزههاي كمپانيها عمدتا از اشيايي تشكيل ميشوند كه هر روزه در زندگي مصرف و لمس ميشوند و چندان جنبه قداست و يگانگي اثر را دارا نيستند. به رغم اين مساله امكان بازديد از آن كالا در فضاي موزهاي با رعايت شؤونات نمايش همچنين نقشآفريني آن اثر در مسير روايت موزه بسيار جذاب است. تاسيس موزههاي كمپانيها رويكردي تاثيرگذار در ثبت و نگهداري از اشيايي هستند كه به نوعي حاملان فرهنگ و مولفههاي دوران خود هستند. يكي از نمونههاي موفق اين دست از موزهها، موزه مرسدس بنز است كه خود از موفقترين و شناخته شدهترين برندهاي توليد خودرو در جهان است. موزه جديد مرسدس بنز در شهر اشتوتگارت آلمان واقع شده و به عنوان يكي از پربازديدكنندهترين موزههاي دنيا شناخته ميشود. اين موزه به لحاظ معماري نيز داراي ساختماني بسيار ويژه است كه به نوعي پويايي، سرعت و برتري اين خودرو را بازنمايي ميكند. بازديدكننده اين موزه و ديگر موزههاي مربوط به برندهاي موفق، دلايل تعلق خاطر خود را در ساختار برآمده از انديشه توليدكنندگان محصولات جستوجو ميكند. روند تكاملي در پيوند با تاريخ و ويژگيهاي اجتماعي مقاطع مختلف زماني، بهترين نمود را در موزه ميتوانند داشته باشند همچنين موزه استنادي بر اصالت و دليل ارزش افزوده توليدات هستند. موزههاي برند را براي هر توليد و يا محصول كه در جايگاه تمايز قرار گرفتهاند، ركني لازم و اجتنابناپذبر هستند. مثالهاي متعددي از كالاهايي مانند خودرو، پوشاك، لوازم آرايش و عطر و غيره وجود دارند كه از موزه به عنوان رسانهاي موثر در راستاي اوجگيري اقتصادي خود بهره ميبرند.
موزهدار و پژوهشگر هنر