اظهارات يك ماهه اخير «محسن رضايي» از احتمال كانديداتوري او براي «پاستور 1400» حكايت دارد
يك تصميم انتخاباتي
عليرضا كيانپور
رسمي است نانوشته و غيررسمي كه وقتي سياستمداري عزم تصاحب كرسي بلندي ميكند كه جز با كسب اعتماد عمومي و جلب آراي شهروندان ممكن نيست، چند صباحي بيرون گود نشسته، از درز ديوار و شكاف پنجره تا ريگ كف و خش سقف، عيب و ايراد ميگيرد، موي معضلات از ماست مملكتداري بيرون ميكشد و بايد و نبايد وضع ميكند تا مگر خود را در مشكلات و مصائب وقت بيتقصير و مبرا جلوه دهد و توامان، معترض و منتقد به وضع موجود. اين را البته نه هيچ دانشنامه و اساسنامه سياسي بهصراحت آورده، نه هيچ مرامنامه و آييننامه رسمي و چنانكه بدوا آمد، اگر همچنين رسمي حاكم باشد، رسمي است نامالوف. اما اگر منباب مثال يك سال مانده به انتخاباتي، گمانه بزنيد كه چه كساني ميتوانند كانديداي احتمالي و بالقوه آن آوردگاه انتخاباتي باشند، رجوع به اين رسم نامالوف، يكي از شيوههاست.
دولت نيمهراه عشق
محسن رضايي كانديداي انتخابات رياستجمهوري دوره دوازدهم كه سال 96 با پيروزي مجدد حسن روحاني برگزار شد، نبود. اما 3 دوره پيش از آن، يعني ادوار يازدهم (خردادماه 92)، دهم (خردادماه 88) و نهم (خردادماه 84) را از كرسي يكي از كانديداهاي انتخابات رياستجمهوري نظارهگر روند انتخابات بود كه البته گفتن ندارد كه هرگز پيروز نشد. رضايي سال 84 در انتخاباتي كه سرانجام به رياستجمهوري احمدينژاد انجاميد، با شعار «دولت عشق» يكي از 8 كانديداي انتخابات و البته تنها كسي بود كه پيش از موعد رايگيري، بهدليل آنچه «جلوگيري از پراكندگي آراي مردم» بر اثر كثرت نامزدها عنوان كرد، از ادامه رقابت كنارهگيري كرد تا در شرايطي كه مهدي كروبي، مصطفي معين، محسن مهرعليزاده و البته هاشميرفسنجاني به عنوان گزينههاي موردحمايت جناح چپ شناخته ميشدند، كنارهگيري رضايي 2 روز پيش از برگزاري مرحله نخست آن انتخابات، تلويحا حمايت از يكي از 3 كانديداي ديگر دستراستي يعني احمدينژاد، محمدباقر قاليباف و علي لاريجاني و باتوجه به آنكه همان زمان هم ميشد حدس زد كه احمدينژاد شانس بيشتري نسبت به ديگر كانديداهاي جناح راست دارد، اين رفتار انتخاباتي، كنارهگيري بهنفع احمدينژاد برداشت شود.
* مرد آرام انتخابات جنجالي رضايي 4 سال بعد از آن هم باز وارد گود رقابت انتخاباتي شد. ميداني كه بيراه نيست اگر هنوز هم، آن را جنجاليترين آوردگاه انتخاباتي تاريخ جمهوري اسلامي بدانيم. انتخاباتي كه سال 88، البته به تجديد رياست احمدينژاد انجاميد اما اعتراض موسوي و كروبي و البته رضايي در روزهاي نخست پس از اعلام نتايج، آن انتخابات و مشخصا «حوادث پس از آن انتخابات » را به يكي از ملتهبترين مقاطع تاريخ سياسي ايران بدل كرد. انتخاباتي كه رضايي با شعار «دولت ائتلافي» در آن قدم گذاشت و درنهايت پس از احمدينژاد و ميرحسين موسوي و پيش از مهدي كروبي، از ميان چهار كانديدا، سوم شد.
رضايي عصر جديد
او اما 4 سال بعد، بار ديگر رداي كانديداتوري به تن و عزم «پاستور» كرد. آنهم با شعاريتر و تازهتر از دو دور پيش؛ «سلام بر زندگي». سومين سلام پياپي رضايي به انتخابات رياستجمهوري كه اينبار برخلاف ادوار گذشته، نه از پايتخت، بلكه در جمع مردم «ديواندره» و بهمنظور آنكه تاكيد كند رويكردش «نسبت به پيشرفت و توسعه همهجانبه كشور و حل مشكلات همه مردم» است، اعلام كانديداتوري كرد تا نشان دهد كه برخلاف آنچه مشاورانش توصيه كرده بودند، عطاي «استفاده از امكانات وسيع رسانهاي، با اعلام كانديداتوري در تهران» را به لقايش بخشيده است. جالب آنكه او در همان انتخابات كه با ايده «فدراليسم اقتصادي» و تقسيمبندي كشور به 9 ايالت قدم به آن گذاشته بود، رويكرد تبليغاتي بهنسبت مدرنتري پيش گرفت و بهجاي «سفرهاي استاني»، وبگاهي را در فضاي مجازي راه انداخت تا «طي برنامهاي مرحله به مرحله و تدريجي پس از ورود اطلاعات، داده و برنامههاي اقتصادي ايران توسط كارشناسان، نخبگان و مردم ويرايش شده تا كارشناسان اطلاعات موثقتر و شايد اولويتهاي ضروريتري به دست آورند» اينها و بيش از اينها اما هيچكدام كارساز نشد و محسن رضايي درحالي پايينتر از حسن روحاني، محمدباقر قاليباف و سعيد جليلي، با كمتر از 4 ميليون راي چهارم شد كه پس از او تنها علياكبر ولايتي با حدود 2 ميليون و محمد غرضي با كمتر از 500 هزار راي پنجم و ششم شدند.
ناكامي در پايتخت
اما اين تنها ناكاميهاي رضايي در انتخابات نيست. او كه از سال 84 تاكنون، تنها در يكي از انتخابات رياستجمهوري كانديدا نبوده، پيش از اين 3 تلاش نافرجام هم يك نوبت بخت سياسياش را به آراي عمومي سپرده بود. اما آن نوبت، برخلاف ادواري كه اشاره شد، اين مردم سراسر ايران نبودند كه بايد درباره آينده سياسي محسن رضايي تصميم ميگرفتند. بلكه تنها پايتختنشينان بودند كه بايد تصميم ميگرفتند ميخواهند او در ششمين دوره مجلس شوراي اسلامي، وكيلشان باشد يا نه. پاسخ مردم پايتخت اما باز منفي بود. زماني كه رضايي با فهرست «ائتلاف خط امام و رهبري» (معروف به جناح راست) و جامعه روحانيت مبارز نخستين تجربه كانديداتورياش را با ناكامي به پايان برد.
يكماه با رضايي
چندي پيش يكي از فعالان رسانهاي نزديك به جريان اعتدال از جلسهاي خبر داد كه در آن، محسن رضايي بحث كانديداتوري خود را در انتخابات ۱۴۰۰ مطرح كرده اما جز اين، اگر به آن رسم نامالوفي كه سطور نخست اشاره شد بازگرديم، با نشانههايي مواجه ميشويم كه اين احتمال را تقويت ميكند، چراكه رضايي حالا بيش از يكي، دو سال قبل، به وضع موجود، بهويژه آنجا كه با كار رييسجمهوري مملكت و دولت مستقر سروكار دارد، منتقد است. رضايي كه همين ديروز در توييتي نسبت به نحوه عملكرد «ستاد فرماندهي اقتصاد مقاومتي» انتقاد كرده، تاكيد دارد كه بهرغم آنكه دستور تشكيل اين ستاد ازجانب رهبري صادر شده تا «هماهنگي امور اقتصادي» سامان يابد، «اما اين ستاد عملا بيخاصيت شده است.» آنهم بدون آنكه توضيح دهد كه چرا حالا به ياد عملكرد ستادي افتاده كه رياست آن، برعهده اسحاق جهانگيري، معاون اول رييسجمهوري و البته يكي از كانديداهاي احتمالي انتخابات 1400 است. اما اين تنها موردي نيست كه رضايي به وضع موجود انتقاد كرده است. بيش از يك ماه پيش، او در يك پست اينستاگرامي كه 11 خرداد - وقتي «آتشسوزي در جنگلهاي زاگرس» خبر داغ رسانهها و هشتگ ترند فضاي مجازي بود- منتشر شد، نوشت: «امسال هم درختان بلوط و حيوانات طبيعت بينظير زاگرس، در آتش بيمسووليتي جان دادند و سوختند.» حدود 30 روز پيش، در يك سخنراني مفصل، به «دولت هاشمي و متعاقبا حسن روحاني» بهخاطر آنچه «تفكرات ليبراليستي» ميخواند، اعتراض كرد. آنچه اما پيش از اين، افكار عمومي را متعجب كرد، قرابت سياسي و فكري هاشمي و رضايي در سالهاي جنگ بود. مرداني كه اگر اولي را فرمانده سياسي جنگ تحميلي بدانيم، قاعدتا دومي را نيز بايد دستكم ازجمله موثرترين فرماندهان نظامي آن جنگ هشتساله بپذيريم و اين يعني انتقاد سردار رضايي، عملا اعتراض به فرمانده سياسي خود است. نكتهاي كه اين پرسش را پيش ميكشد كه حالا چه شده كه سرباز ديروز، با ادبيات سياسي از گذشته ميگويد، نه زبان نظامي و سلسلهمراتبي. اما اين پايان انتقادهاي رضايي نبود. حدود 18 روز پيش، محسن رضايي اينبار نه از دولت سازندگي و جنگ تحميلي و محيط زيست، بلكه از سياستهاي هستهاي انتقاد كرد و مخاطبش را نيز، نه هاشمي كه حسن روحاني قرار داد. او 27 خردادماه اعلام كرد: «اگر دولت گامهاي يكم تا پنجم هستهاي را كاملا برميداشت، امروز آژانس ادعاي جديدي نميكرد. دولت مسير هستهاي را گم كرده است.» رضايي همچنين 11 روز پيش بار ديگر در يك اظهارنظر توييتري كه 3 تيرماه صورت گرفت، اينبار به عملكرد اقتصادي دولت حمله كرد و نوشت: «دولت بايد جلوي گرانيها را بگيرد. گراني را ماليات تورمي ميگويند كه پولدارها را پولدارتر ولي كم درآمدها و فقرا را فقيرتر ميسازد.» سپس 8 روز پيش از اين، باز در توييتي ديگر كه اين يكي 6 تيرماه منتشر شد، يك گام پيش آمد و ايننوبت خطاب به مردم وعدههاي اقتصادي داد: «مردم مطمئن باشند با كنار زدن هواداران امريكا و مديريت محفلي و وارداتي در اقتصاد، پول ملي ما قويترين پول منطقه خواهد شد.» اظهارنظري كه به روشني نشان از عزم جزم رضايي براي ورود به انتخابات پرده برداشت. اما اين هم پايان اظهارنظرهاي انتخاباتي رضايي نبود، چراكه تنها 2 روز پس از آن توييت، در اظهارنظر ديگري كه 6 روز پيش، 8 تيرماه در جمع مسوولان شبكه كانونهاي تفكر ايران اعلام شد، گفت: «ما ميخواهيم الگويي جديد از اداره جامعه را در دنيا پرچمداري كنيم و نشان دهيم كه اسلام هر جا وارد ميشود به آباداني و سعادتمندي بيشتر بشر منتج ميشود.» رضايي همچنين 4 روز پيش، يعني 10 تيرماه، باز به «سياستهاي ليبرالي اين دولت» كه بهباور او، «پول ملي را از خاصيت انداخته و فشار اقتصادي را بر زندگي مردم، مضاعف كرده» انتقاد و اعلام كرد: «صداقت سياسي، حكم ميكرد كه پس از شكست برجام، طرفداران مذاكره با امريكا از ملت ايران عذرخواهي كنند.»
رضايي خرق عادت ميكند؟!
رضايي حالا زماني قابلتوجه تا انتخابات بهار 1400 پيشرو دارد و هيچ بعيد نيست همچون انتخابات اخير و برخلاف 3 دوره پيش از آن، درنهايت وارد رقابت انتخاباتي نشده و اعلامكانديداتوري نكند. اتفاقي كه دور نيست اما اگر افتاد و رضايي كانديدا نشد، بيش از آنكه خلاف آن واقع شود و او باز اعلامكانديداتوري كند، محل تعجب خواهد بود!