• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4685 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۶ تير

يادداشتي بر مجموعه داستان عشق ‌نامه ايراني

بينامتنيت با ترانه‌هاي ايراني

پرنيان خجسته‌حال

بينامتن در مجموعه داستان «عشق‌نامه‌ ايراني» به شكل آشكاري وجود دارد، بين ترانه‌هاي ايراني و داستان‌هاي اين مجموعه. ترانه‌ها بينامتن هستند و هر كدامشان تاريخ، شخصيت، لحن و فضا و مضمون دارند. نويسنده با آگاهي از اين مبحث براي غالب داستان‌ها ترانه‌اي را انتخاب كرده و نام همان ترانه را براي عنوان داستان برگزيده و به اين روال بين متن مدرن خود با ترانه، بينامتن برقرار كرده ‌است.

 اين مجموعه شامل 12 داستان است كه نام 7 ترانه براي عنوان 7 داستان آن انتخاب شده است: ‌اي مرز پرگهر، روزي ‌روزگاري ايران؛ شمس‌العماره، روزي‌ روزگاري تهران؛ گول‌نيشان، روزي‌ روزگاري كردستان؛ شيرين شه‌مامه، روزي روزگاري كرمانشاه؛ هه‌وري‌لار، روزي روزگاري آذربايجان غربي؛ طريقك مسدود مسدود، روزي روزگاري خوزستان؛ بلال بلال، روزي روزگاري چهارمحال و بختياري.
حال براي تشريح بيشتر و اشاره به نشانه‌هاي مفهوم بينامتنيت در اين كتاب، يك داستان را بررسي مي‌كنيم، «شمس‌العماره، روزي‌روزگاري تهران». ترانه شمس‌العماره در دهه‌هاي 30 و 40 اجرا شد، بناي تاريخي عمارت شمس‌العماره در تهران موجب شكل‌گيري اين ترانه‌ فولكلور شد. اين بناي ناصري به دستور ناصرالدين‌ شاه تحت تاثير سفر اروپايي‌اش ساخته شد و هيات وزرا در آن جاگير بودند. بناي شمس‌العماره داراي اتاقك ساعت بود و بيرقي بر فراز خود داشت. طبق باور عاميانه در زمان حكومت محمدعلي‌شاه، روزي كلاغ‌ها به بيرق حمله‌ور مي‌شوند و آن را ريزريز مي‌كنند. دو روز بعد شاه مي‌گريزد و حكومت تغيير مي‌كند. در باوري ديگر از دو جغد نر و ماده سخن به ميان آمده كه پس از بيرون آمدن‌شان از اتاقك ساعت، ناصرالدين‌شاه تير مي‌خورد و كشته مي‌شود. همچنين ديدن اين دو جغد در شهريور 1320 سبب حمله متفقين به ايران شد. به نظر مي‌رسد كه حضور آن دو جغد نشانه تحول تاريخ سياسي است.
داستان «شمس‌العماره» ماجراي پيردختري است به نام «دلبر» كه با مادر خود در خانه‌اي زندگي مي‌كند. زمان تقويمي اين داستان در دو، سه سال آغازين جنگ ايران و عراق است. اخلاق و رفتار دلبر بي‌شباهت به «آبجي- خانوم» صادق هدايت نيست. «كجا رفته ننه؛ نيست يه‌ ريز غر بزنه به جونم كه هي دلبر! چهل سالت شده، اينقدر وسواسي و سگ‌صلح و هاپاراتي نباش. بذار يكي درِ اين خونه رو بزنه. دختر بي‌شوهر به سن تو برسه شيرين عقل مي‌شه.» دلبر در جاهايي از داستان ترانه‌ شمس‌العماره را زمزمه مي‌كند. «واسش ترانه مي‌ذارم و باهاش بشكن مي‌زنم تا دلش وا بشه پيرزن. مي‌ميرم و غش مي‌كنم برات، آه در بساط نيست/ حواله بانكت مي‌دم، قلم و دوات نيست. صداي ضبط رو زياد مي‌كنم و باهاش مي‌خونم: برفتم بر در شمس‌العماره / همون جايي كه دلبر خونه داره.» در اين خانه مستاجر پسري هم دارند كه دانشجو است و يك سالن‌ خانه را اجاره كرده و با دختري در مراوده است. اين دو اغلب ساعات بر سر كار روي ماشين تايپ مي‌گذرانند. حضور اين دختر و پسر چون حضور دو جغد در عمارت است. جغد به نشانه‌ شناخت و بينش و شمس‌العماره به نشانه ايران. 
اما در مورد ترانه‌ها بايد گفت كه خواندنش توسط دلبر در لابه‌لاي متن سبب مي‌شود كه حالات دروني او نمايان شود. اين ترانه‌ها طريقي مي‌شود براي بيان آنچه در درون است. به ‌طور مثال در جايي كه سرخوش است، مي‌گويد:«چقد توي كله‌م اين چند وختو دوره كنم؛ چقد واسه‌ بعدا نقشه بكشم و آرزو ببافم؛ ‌چقد هي بخونم: ابوالچماقم درو واكن/ قلچماقم، درو واكن.» يا در جاي ديگر:«واسه اينكه فكر نكنن فقط خودشون خوشن و منو به چشم دختر ترشيده نگاه نكنن، صداي ضبطو زياد مي‌كنم و باهاش مي‌خونم: برفتم بر در شمس‌العماره/ همون‌جايي كه دلبر خونه داره.» يا جايي كه مي‌خواند:«سر شب شد هيچ نگفتم / نصف‌شب شد هيچ نگفتم / دم صب شد هيچ نگفتم/ هيچ نگفتم/ هيچ نگفتم. همين‌جور مي‌شينم و بقيه‌شو آروم آروم مي‌خونم، انگاري روضه و نوحه و تعزيه: من از اون هيچي نخواستم/ من از اون هيچي نخواستم.»
ترانه در متن داستان هم نقش بينامتن را ايفا كرده و هم با حالات دروني شخصيت داستان همخوان است. در واقع هر ترانه هويت، شخصيت و فضاي خودش را دارد و زماني كه پا در متني ديگر مي‌گذارد، بنا به محتوايش پل‌هايي ايجاد مي‌كند كه گاهي اين پل‌ها تاريخي‌اند. همان ‌طور كه با دنبال كردن پيشينه اين ترانه به دهه‌هاي 30 و 40 پل زده مي‌شود و نيز باور عاميانه نسبت به جغدها از نو خوانش مي‌شود. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون