روايتهايي تازه به نقل از قاسم سليماني و محسن رضايي
درمورد شهادت احمد متوسليان منتشر شد
شهيد زنده
رسم بر اين بود كه حوالي چهاردهم تيرماه ياد و خاطراتش زنده ميشد. چند روز منتهي به نيمه تير هر سال همرزمانش از خاطراتشان با او ميگفتند يا همرزمان سابقي كه امروز مقام و منصبي دارند، چگونگي ربوده شدن و تلاشهايي را كه براي يافتنش كردهاند، روايت ميكردند. درنهايت احتمالا غروب چهاردهم تير همه چيز با يك بيانيه تكراري از سوي وزارت خارجه تمام ميشد؛ بيانيهاي كه تنها نشانه اهميت دادن به سفر بيبازگشت 38 سال پيش حاج احمد متوسليان بود و البته گهگداري در سالروز آزادي خرمشهر يا آغاز جنگ تحميلي و روزهاي درگيري در مرزهاي غربي نيز نام و يادش زنده ميشد. اين بار اما همچنان معماي شهادت و حيات احمد متوسليان تا چند روز پس از سالگرد مفقود شدن او و 3 همراهش ادامه دارد. روز گذشته ناگفتههايي از حميد داودآبادي منتشر شد كه شايد بالاخره پس از 3 دهه راز اين بزرگترين مفقودالاثر تاريخ پس از انقلاب را فاش كند.
حميد داودآبادي كه مهرماه امسال، 55 ساله ميشود تمام زندگي حرفهاي و كارياش با جنگ عجين است. او كه خود رزمنده بوده و جانباز، عكاس، خبرنگار و نويسنده حوزه دفاع مقدس است و سردبيري مجله حوزه دفاع مقدس «فكه» و مجله تخصصي اسناد «پانزده خرداد» را برعهده دارد و صفحهاي تحت عنوان «از معراج برگشتگان» در نشريه «فرهنگ آفرينش» داشته كه بعدها به كتاب تبديل شد. او يكي از معدود نويسندگاني است كه در مورد حاج احمد متوسليان تحقيقات ميداني انجام داده و 2 كتاب «سي و هفت سال» و «راز احمد» را منتشر كرده است. روز گذشته گفتوگوي اين نويسنده با خبرگزاري اصولگراي «مهر» منتشر شد كه بخشهايي از نتايج تحقيقاتش را در آن روايت كرده بود كه در كتاب «راز احمد» سانسور شده و اجازه چاپ نيافت. بخشهايي كه نشان ميدهد حاجاحمد متوسليان همان زمان - يعني حدود 38 سال پيش - به شهادت رسيده و حتي پيكرش نيز به تهران بازگردانده شده است.
ته داستان را ميدانند
او مدعي شده كه اين 4 ربوده شده، به شهادت رسيدهاند و آنها كه در اين سالها مسوول پيگيري پرونده احمد بودهاند، «ته داستان را ميدانند» و خودش هم از سالهاي 81-80 به اين نتيجه رسيده كه متوسليان شهيد شده است. داودآبادي روايت كرده كه هيچ گزارشي به خانواده «حاجاحمد» داده نشده و پرونده از ابتدا در دست خانواده موسوي - كاردار سفارت ايران در لبنان - بوده كه هيچ گزارشي به خانواده حاجاحمد و كاظم اخوان نداده است. اين نويسنده از قول معاون پارلماني محمود احمدينژاد نقل كرده كه سيدحسين موسوي، برادر سيدمحسن موسوي تمام اين سالها پيگير پرونده بوده اما «تا امروز يك برگ كاغذ به هيچ احدي ارايه نكرده است.»
فارغ از اين داودآبادي روايت كرده در لبنان با مرحوم غضنفر ركنآبادي - سفير پيشين ايران در لبنان - ديدار كرده و از او در مورد اين پرونده سوال كرده و او هم تاكيد كرده «ما هيچ چيز از آنها در دست نداريم.» همچنين اين نويسنده و پژوهشگر جنگ در مورد ادعاي پيگيريها از طريق اينترپل و پليس بينالملل نيز مدعي شده كه در يك جلسه نيمهخصوصي آقاي رائد موسوي - فرزند ديپلمات ربوده شده - به او گفته كه «تا امروز يك برگ سند درباره اين ۴ نفر، نه در دستگاه قضايي ما، نه لبنان و نه حتي در پليس بينالملل نيست. در همان جلسه آقاي رائد موسوي گفت كه اگر ما يك درصد هم احتمال زنده بودن اين ۴ نفر را بدهيم، بايد پيگيري كنيم. اينكه ميگويد حتي يك درصد يعني چه؟ يعني تمام است داستان.» همچنين بنا به ادعاي داودآبادي در 15 سال اول پيگيري اين پرونده دستكم «21 ميليارد تومان در دهه 60» هزينه شده كه منتج به هيچ نتيجهاي نبوده است. او معتقد است «آنهايي كه مسووليت پيگيري پرونده حاجاحمد و همراهانش را به عهده داشتند، ته داستان را ميدانند.»
ديگر ادلهاي كه او براي شهادت متوسليان و همراهانش از آن سخن گفته، اظهارات همسر سيدمحسن موسوي در يك برنامه تلويزيوني است كه در پاسخ به اين پرسش كه «درنهايت اين افراد زنده هستند يا نه؟» گفته «قطعا زنده هستند، مگر قرآن نگفته است و لاتحسبن الذين قتلوا فيسبيلالله امواتا.» داوودآبادي ادامه ميدهد: «اين سخن يعني چه؟ اگر زنده هستند، چرا اين آيه قرآن را به كار ميبرديد.» علاوه بر اين داودآبادي گفته كه سال 78 يك نفر به او خبر داده كه پيكر حاجاحمد در معراج شهدا نيست. آن زمان خبردار شده كه سفارت ايران در بيروت ميخواهد بيانيهاي در رابطه با اين 4 نفر صادر و اعلام كند كه شهيد شدهاند و تعدادي استخوان را هم به عنوان پيكر تشييع كنند كه در ادامه به خانواده موسوي توصيه ميكند كه نامهاي ارسال و مطرح كنند كه اگر خبري منتشر شود، بايد جزييات دقيق شهادت و محل دفن را اعلام كنند كه درنهايت اين موضوع در وزارت خارجه پيگير نشد و ماجرا تا امروز منتفي شد.
در تهرانند!
او از شهادت اين 4 نفر مطمئن است و تنها بين دو گزاره شك دارد؛ اينكه پيكرها تا امروز نگه داشته شده يا بازگردانده شدهاند. با اين حال شك او را قاسم سليماني در اسفندماه 97 به يقين تبديل كرده و گفته كه نه پيكر حاج احمد، بلكه پيكر هر 4 نفرشان تهران است و قطعا هر 4 نفر همان شب به شهادت رسيدهاند. او براي ادعايش به منابع خارجي نيز ارجاع داده و گفته كه اسعد شفتري - كسي كه در كشتن (حاج احمد و يارانش) نقش داشته - كريم بقرادوني و 4 نفر ديگر از فالانژها يك حرف مشترك دارند و آن، اين است كه «ماشين را به همراه يكي از جنازهها برديم، جلوي دفتر حزب بعث عراق در طرابلس لبنان گذاشتيم. بعدا اطلاعات كشور سوريه ماشين را پيدا كرد و برد.» البته داودآبادي معتقد است كه خانواده حاجاحمد هم باور دارند كه او شهيد شده چرا كه يك بار به خانه پدري حاجاحمد رفته و خواهرش حميده براي نخستين بار توضيح داده كه «چند روز پس از اينكه حاج همت از لبنان به ايران برگشته بود، به مغازه شيرينيفروشي پدرم رفته بود. پدرم به خانه آمد و گفت حاج همت آمد و گفت احمد در لبنان شهيد شده است. اين پرونده براي پدر ما بسته شده است.»
او همه تكههاي پازل شهادت احمد متوسليان را كنار هم ميچيند كه بخشي از آن به اظهارات محسن رضايي بازميگردد. سال 95 محسن رضايي در ديدار با مادر حاج احمد گفت كه به زودي خبرهاي خوشي به شما ميدهم ولي در قرآني كه به مادر حاج احمد هديه داد، نوشت: «تقديم به مادر شهيد حاج احمد متوسليان. ... سال 97 هم گفت كه اينها همان روز اول شهيد شدهاند.»
پايان داستان حاج احمد
او اولين كسي نيست كه بر شهادت حاج احمد متوسليان اصرار دارد. همان چند روز منتهي به سالگرد ربوده شدن اين 4 نفر، حسين دهباشي، روزنامهنگار و تاريخپژوه نيز تاكيد كرد كه او و داودآبادي محل دقيق شهادت و پيكر او در براره را ميدانستند اما هر بار قصد اشارهاي به آن داشتند، «اختري سفير پيشين ايران در سوريه و ديگران» نگذاشتند. حسين دليريان، خبرنگار اصولگراي حوزه امنيتي و دفاعي نيز همان روزها شهادت متوسليان و همراهانش و همچنين محل دفن آنها را قطعي دانست. با اين حال برادر متوسليان اين ادعاها را رد كرد و گفت 15 سال پيش از استخوان دست پدرش براي آزمايش «دياناي» نمونهبرداري كردند اما به نتيجه نرسيدند. وزارت خارجه نيز همچون هر سال بيانيهاي داد كه خبر از «هيچ» بود. بيانيهاي كه در واكنش به اين اخبار آنقدر شتابزده منتشر شد كه در متن كپي شده سال گذشته، فراموش كردند سي و هفتمين سالگرد را به سي و هشتمين سالگرد ربوده شدن تغيير دهند. پايان داستان حاج احمد و 3 همراهش با همه تاييدها و تكذيبها اما همچنان باز است؛ اگر چه شايد بهتر اين بود كه با اين همه ادله و ادعا بالاخره نقطه پاياني بر چشم انتظاري 38 ساله براي اين شهداي زنده گذاشته شود.