نخوانده استاد است
الان حدود دو هفته ميشود كه موضوع توافقنامه ايران و چين داغ است و فضاي مجازي مملو است از حمله به آنكه چه نشستهايد كه كيان ميهن از دست رفت و مام ميهن را فروختند و اگر دير بجنبيد ايران مستعمره چين خواهد شد. من البته چون نه متن توافقنامه را خواندم، نه آمرا ديدهام و نه اگر خوانده بودم، به حقوق بينالملل اشراف دارم كه بدانم آيا آنچه در مورد آن ميگويند، چقدر قرين صحت است، نميتوانم در مورد آن نظر بدهم و حتي اگر آن را خوانده بودم دانش اظهارنظر در مورد آن را نداشتم و نهايتا وقتي منتشر شد، اگر كسي در مورد آن از من سوال كند، به نظر كارشناسان حقوق بينالملل كه در مورد آن تحليل و نظر دارند ارجاع ميدهم. ولي امروز تنها ميتوانم در مورد آنچه در اظهارنظرها ميبينم سخن بگويم. براي من اين پرسش هست كه چگونه ميشود در مورد آنچه نميدانيم داد سخن بدهيم. يعني چطور ميشود كه مفاد يك توافقنامه را نخواند و در مورد آن به صراحت حرف زد و قضاوت كرد؟ قطعا براي تكتك آحاد كشور اين حق هست كه در مورد آنچه در كشور و بر كشور ميگذرد، نظر بدهند و نسبت به امور حساس باشند ولي آيا فقط ميشود بر اساس شنيدهها از منابعي كه آنها هم فقط به شنيدههايشان متكي هستند، حكم صادر كرد؟ در اين چند روز و در فضاي مجازي از بسياري كسان، كه در اين مورد نظر ميدهند پرسيدهام كه آيا شما توافقنامه را خواندهايد يا حداقل متن آن را ديدهايد؟ و اگر متن را خواندهايد، لطف ميكنيد آن را براي من هم بفرستيد؟ كه مطلقا حتي يك نفر هم نگفته كه متن را خوانده يا مفاد آن را ديده است. اما تا بخواهيد اظهارنظر مطلق است كه منتشر كردهاند و حتي جايي به نقل از وزارت خارجه امريكا ديدم كه نوشتهاند كه اين همان قرارداد تركمانچاي است. دقت كرديد؟ به نقل از وزارت خارجه امريكا اين را يك قرارداد ديگر همچون تركمانچاي ميدانند. يعني به نظر وزارت خارجه كشوري استناد ميكنند كه در كشور ما كودتا و به اعتراف خودش دولت قانوني كشورمان را سرنگون كرده و قرارداد كاپيتولاسيون با كشورمان داشته و تا آستانه انقلاب بيش از 50 هزار امريكايي در ايران حضور داشتهاند. فكر كنيد كشوري كه چنين رفتاري با كشور ما داشته و حتي در خاطرات محمدرضا پهلوي آمده كه «سوليوان سفير امريكا در ايران، در كاخ نياوران به ديدن من آمد و گفت، اعليحضرت شما بايد ايران را ترك كنيد. من پرسيدم چه وقتي بايد ايران را ترك كنم؟ سوليوان هم جواب مرا نداد و تنها به ساعتش نگاه كرد و در اين لحظه فهميدم كه وقت رفتن من فرا رسيده است». اين، نوع برخورد نماينده وزارت خارجه كشوري است كه نزديكترين روابط را با پهلوي دوم داشته و آنگاه چنين تحقيرآميز با او رفتار ميكند و امروز نگران تركمانچاي دومي براي ايران است و عجيب كه برخي بينگراني از واكنش اجتماعي، اين اعلام نگراني را بازتاب ميدهند. مشكل كجاست و چرا اين همه نخوانده استاد زياد شده است؟