ضعف مطالبهگري در هنرمندان تئاتر و مديران تئاتري
تحميل قناعت به تئاتر كشور
اميد طاهري
اول:
سالها پيش، زماني كه كار تئاتر را آغاز كرديم، هرگز به فكرمان هم خطور نميكرد كه بايد مورد حمايت مالي قرار بگيريم و چتر حمايتي نهادي مثل ارشاد بر سرمان گسترده شود.
تمام دغدغه ما اين بود كه بتوانيم تئاتر كار كنيم. بتوانيم بيآنكه مانعي پيش پايمان بگذارند، يك ايده را به اجرا برسانيم. هر روز و هر ساعت با مسائلي درگير بوديم كه هميشه احمقانه بودند و متاسفانه هنوز هم در سطحي ديگر هستند. اينكه نمايشنامه خارجي ممنوع بود، اينكه استفاده از بازيگران خانم ممنوع بود، اينكه موسيقي ممنوع بود، اينكه فلان جمله را نگوييد، فلان حركت را نكنيد، فلان لباس را نپوشيد، اين عكس چرا اينجاست؟
اين عكس چرا اينجا نيست؟ و هزار گرفت و گير ديگر كه هر بار يا بايد تن ميداديم به محدوديتهايش يا اينكه اگر خيلي پوست كلفت و قدرتمند بوديم بعد از عبور از هر محدوديت، چون فاتحان، احساس ميكرديم دنيا به كاممان است و كارمان به كار است الحمدلله!
اما هيچوقت فكر نكرديم براي اين كاري كه داريم انجام ميدهيم بايد پولي دريافت كنيم. ما هم بايد مانند آن مداح و سخنران و چه و چه، كه پاشنه در ارشاد را درميآوردند تا بودجهها را بگيرند، در ازاي توليدي كه روي صحنه ميبريم، مطالبهگر باشيم. ما را از همان اول به قناعتي تربيت كردند تا نكند، هنرمند جماعت براي مملكت شر شود و روزي به گرفتن حق و حقوقش بينديشد!
حالا هم وضع به همان منوال است. حالا هم آنقدر دست و پاي تئاتري را بستهاند كه ديگر فرصتي نميماند تا به دهانش فكر كند. دهانش پيشكش تا به كفش پايش فكر كند. به سلامت جسمش فكر كند، به فرداي خودش و خانوادهاش فكر كند.
دوم
كدام يك از شما دوستان تئاتري من تا كنون بابت قراردادي كه بستهايد يا قولي كه براي حمايت از اجرايي گرفتهايد در موعد مقرر پولتان را دريافت كردهايد؟! كدام يك از شما، عادت نكردهايد كه گاهي حتي بيش از يك سال براي دريافت حقالزحمه كارتان منتظر بمانيد؟
كدام يك بيمنت ماليچيهاي ارشاد و انجمن و... چك زحمت خود را دريافت كردهايد؟ بيآنكه يك كلام نيشدار شنيده باشيد؟ كدام يك به ياد نداريد كه در ازاي مطالبهاي كه داشتهايد، بيحرمت شده باشيد؟ از دوستان منتقد خود ميپرسم، چند ماه صبر ميكنيد تا آن حقالتاليف خجالتآور بابت نوشتن نقد براي فلان جشنواره و بهمان سايت دولتي به حساب تان واريز شود؟
ما را عادت دادهاند به قناعتي تحميلي. اين قناعت محصول نجابت ما بوده. چه كسي ايمان ندارد به لزوم و كاركرد تئاتر در يك اجتماع انساني؟! در ميان همكاران من، شكي اگر بود، اين همه رنج را در همه ساليان كاري خود از چه بر جان ميخريدند؟! اين همه رنج را خريدند كه تئاتر زنده بماند اگرچه خودشان در خطر مرگ قرار بگيرند. كدام انسان عاقل و نرمالي است كه نداند يك جامعه بشري، اگر تهي شود از اركان انديشه و زيبايي، چه دره تنگ و تاريكي در انتظار سقوطش هر روز عميقتر از قبل بر سر راهش گود خواهد شد؟!
پس اين همه سنگاندازي و دشمني با هنر و اهل هنر از چه ناشي ميشود؟ فقدان هنر و محروميت هنرمند از پيش پا افتادهترين ملزومات زندگي، عرصه را براي جولان چه جور آدمهايي بازميگذارد كه اينگونه سالهاست، تلاش ميكنند تا هنر و هنرمند را درگير غم توشه كنند تا عاشقي را فراموش كنند؟!
هر چند در تمام اين سالها ثابت شده كه اين خيال خام است؛ هنرمند جماعت در دود چراغ و حضور رنج، كند كه نميشود هيچ، تند و تيزتر خواهد شد. با اين حال آن روز فرا رسيده كه اين پرده قناعت تحميلي را پاره كنيم و اجازه ندهيم هر كندذهن خودپرستي به خود حق دهد كه كار و زندگي ما را به بازي بگيرد.
سوم
بودجه تئاتر ايران اولين توهين بزرگ به جامعه تئاتر است. بودجهاي كه حتي در دوران شفافسازي كنوني! پر از ابهام و پرسشهاي فراوان است چه رسد به سالهاي گذشته كه شفافيتي هم در كار نبود! بودجهاي كه براي وزارت ارشاد در بيشترين رقم حدود 84 ميليارد تومان!مصوب شده اما آنچه دست مركز هنرهاي نمايشي ميرسد معمولا زير 20 ميليارد تومان است!
تنها مديريت حدود 18 درصد اين رقم مضحك 80ميلياردي براي كل تئاتر و وابستههاي تئاتر يك كشور به دست مركز هنرهاي نمايشي و مابقي؛ بخشي توسط وزير و معاونانش، بخشي تحت عنوان بودجه فصل 5 و به اصطلاح توسعه فعاليتهاي فرهنگي و هنري و... مديريت ميشود. اما اين محدوده 20 ميليارد تومان بايد به كليه فعاليتهاي مركز هنرهاي نمايشي از قبيل جشنوارهها، حمايت از گروهها و دهها طرح و برنامه و حقوق و مزاياي ديگر تعلق گيرد. بله، ما همچنان محكوم به قناعت تحميلي هستيم. اما چرا چنين نجابت ويرانگري در ما نهادينه شده؟ ما با اين نجابت نه تنها در حق خود بلكه در مورد آينده يك مملكت و عدم رشد فرهنگي يك جامعه خيانت ميكنيم. در اين كشور يك مهندس ساده كنترل پروژه وقتي ميخواهد وارد قراردادي بشود تا ريزترين حقوق و مزاياي او مشخص و آن طور كه مطلوبش است تعيين نگردد، كاري نخواهد كرد.
در خصوص همه مشاغل وضعيت به همين شكل است. در تئاتر اما گويا ما عادت كردهايم كه به حقوق و مزاياي كار خود فكر نكنيم.
جديدا هم كه عدهاي وااسفا سر دادهاند كه تئاتر ما پولكي شده و هنرمند ما نبايد به انگيزه پول كار كند. بلكه درست هم ميگويند. پول انگيزه نيست. پول نياز اوليه است.
سوال اينجاست كه آيا نجابت منتهي شده به تحميل قناعت در ميان تئاتريها بر تصويب و تخصيص بودجه تئاتر مملكت تاثيرگذار نبوده؟!
قطعا بوده و هست. اغلب كساني كه در مركز هنرهاي نمايشي، طرحها و برنامههاي يك ساله را جهت تخصيص و تصويب بودجه تنظيم ميكنند خودشان از تئاتريهاي كشور هستند. طبيعتا آنها هم مورد تحميل قناعت قرار گرفتهاند. آنها هم پذيرفتهاند يك گروه 10 نفره تئاتري با بيش از 6 ماه تمرين و يك ماه اجرا و كلي هزينه لباس و دكور با دريافت نهايت 40ميليون تومان كمك هزينه، كلاهش را بالا مياندازد و بشكن ميزند!
آنها هم فكر ميكنند براي يك طرح پژوهشي كه بيش از يك سال وقت يك نفر را ميگيرد لابد همان ده، بيست ميليون تومان كافي است و بايد برق اشتياق را در چشمان صاحب طرح ببينند!
آنها هم فكر ميكنند 10 ميليون تومان ورودي براي يك گروهي كه با هزار مشقت، نمايشي را به جشنوارهاي ميآورد و با تعداد زيادي عوامل و... روي صحنه ميبرد، كافي است!
از آن طرف وقتي به انجمن نمايش(يا همان واحد مالي مركز!) ميرسيم با چك و چانه براي كاهش قراردادها، يا رفتارهاي توهينآميز ماليچيها، يا تاخيرهاي وحشتناك در پرداختها، ته جانمان را هم ميگيرند تا ديگر نفسي براي كشيدن باقي نماند! گويا در انجمن خيلي هم بدشان نميآيد كه آخر هر سال مالي از همين بودجه ناچيز و توهينآميز تئاتر، رقمي هم به عنوان صرفهجويي بازگردانند يا جابهجا كنند!
آقاياني كه تمام اين سالها در انجمن مسووليت داشتهاند و اكنون دارند، توضيح بدهند كه چقدر تلاش كردهاند تا همين اندك مطالبات تئاتريها به موقع پرداخت شود و اينگونه با تاخيرهاي چند ماهه و گاه چند ساله بر تثبيت اين قناعت تحميلي كمك نكنند؟! چرا بايد تحميل قناعت تا جايي پيش برود كه وقتي مطالبات تئاتريها با چندين ماه تاخير پرداخت ميشود، مدير مربوطه با افتخار اين خبر را رسانهاي كند؟! آيا اين اتفاق شرمش بيشتر از افتخارش نيست؟
در تمام اين سالها مسوولان انجمن چه كردهاند تا مديران بالادستي و نمايندگان مجلس كه خود حقوق بالاي 10 ميليون تومان در ماه ميگيرند را متوجه كنند كه بودجه واقعي تئاتر براي ساماندهي زيست تئاتريها و ايجاد امنيت شغلي در اين جامعه چقدر بايد باشد؟
مسوولان انجمن آيا در رقم پايين و غيرمنطقي قراردادها با تئاتريها همدلي كردهاند يا تلاش كردهاند از سر و ته اين مبالغ توهينآميز هم بزنند؟ آيا در مركز هنرهاي نمايشي تاكنون يك بار براي نمونه هم كه شده، رقم واقعي و مورد نياز اين مركز براي احقاق حق واقعي تئاتريها را تنظيم و براي آگاهي مديران بالادستي ارسال كردهاند؟!
بله شايد آنها خود ميدانند كه واقعيت چيست؟ اما وقتي واقعيت هر روز در فرياد ما منتشر شود، ممكن است نيروي خيري هم اگر نباشد كه بشنود لااقل اندازه دين ما بر گردنشان بيشتر ميشود! اندازه دين ما بر گردن دولت همين بودجههاي بيمقداري نيست كه آن هم به دستمان نميرسد! اندازه دين ما، زندگي، جواني، آينده و امنيت شغلي و رواني ماست كه دارد ناديده گرفته ميشود.
نويسنده و منتقد تئاتر
در تمام اين سالها مسوولان انجمن چه كردهاند تا مديران بالادستي و نمايندگان مجلس كه خود حقوق بالاي 10 ميليون تومان در ماه ميگيرند را متوجه كنند كه بودجه واقعي تئاتر براي ساماندهي زيست تئاتريها و ايجاد امنيت شغلي در اين جامعه چقدر بايد باشد؟
مسوولان انجمن آيا در رقم پايين و غيرمنطقي قراردادها با تئاتريها همدلي كردهاند يا تلاش كردهاند از سر و ته اين مبالغ توهينآميز هم بزنند؟ آيا در مركز هنرهاي نمايشي تاكنون يك بار براي نمونه هم كه شده، رقم واقعي و مورد نياز اين مركز براي احقاق حق واقعي تئاتريها را تنظيم و براي آگاهي مديران بالادستي ارسال كردهاند؟!
بله شايد آنها خود ميدانند كه واقعيت چيست؟ اما وقتي واقعيت هر روز در فرياد ما منتشر شود، ممكن است نيروي خيري هم اگر نباشد كه بشنود لااقل اندازه دين ما بر گردنشان بيشتر ميشود! اندازه دين ما بر گردن دولت همين بودجههاي بيمقداري نيست كه آن هم به دستمان نميرسد! اندازه دين ما، زندگي، جواني، آينده و امنيت شغلي و رواني ماست كه دارد ناديده گرفته ميشود.
در خصوص همه مشاغل وضعيت به همين شكل است. در تئاتر اما گويا ما عادت كردهايم كه به حقوق و مزاياي كار خود فكر نكنيم. جديدا هم كه عدهاي وااسفا سر دادهاند كه تئاتر ما پولكي شده و هنرمند ما نبايد به انگيزه پول كار كند. بلكه درست هم ميگويند. پول انگيزه نيست. پول نياز اوليه است.