• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۵ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4689 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۱ تير

جامعه باستان (1871)

ناصر فكوهي

لوييس هنري مورگان (1881-1818) سياستمدار امريكايي در زمينه كمك به ساماندهي سرخپوستان بسيار فعال بود. او فردي انسان‌دوست بوده و تمايل داشت به سرخپوستان كمك كند. در روابطي كه وي با قبايل سرخپوست به ويژه «ايروكوي‌ها»ها داشت، شيوه زندگي، نام‌گذاري‌ها‌، توتميسم رايج بين آنها (نوعي همذات‌پنداري قبايل و اعضاي‌شان با عناصر طبيعي) و خانواده برايش مسائل جذابي بودند. نظام خويشاوندي اما جايگاهي ويژه برايش داشت و پيش از «جامعه باستان» كتاب‌ها مقالات زيادي را به اين موضوع و مساله طبقه‌بندي‌ها و نام‌گذاري‌هاي ميان سرخپوستان اختصاص داده بود. اصولا چهار نظام اقتصاد، دين، خانواده و سياست و نهادهاي‌شان يعني «بازار» و «مالكيت خصوصي»، اديان ابراهيمي، خانواده هسته‌اي و كوچك و «دولت» مبناي اصلي قضاوت مردم‌نگاران و پژوهشگران درباره جوامعي كه «ابتدايي» يا «وحشي» مي‌ناميدند، بود. 
از اين رو چندان نبايد تعجب كرد كه از همان آغاز پيش فرضي مطرح شد كه در جهان غيرمسيحي تنها چند پهنه در زماني «متمدن» بوده‌اندو سپس دچار «ركود تاريخي» شده‌اند: ايران و هند، بين‌النهرين (مصر و قاسوريه و عراق) و چين و از همين انديشه «شرق‌شناسي» بيرون آمد. اما درباره ساير مردمان جهان اصولا تصور اين بود كه نه «نظام»ي دارند و نه «فرهنگ»ي؛ هم از اين رو بايد اهميت كتابي چون «جامعه باستان» مورگان و همين‌طور كتاب «فرهنگ ابتدايي» (1871) تايلر را درك كرد. هرچند هيچ‌يك از اين دو كتاب را نمي‌توان امروز قابل استناد علمي به حساب آورد، اما هر دو از اين ويژگي برخوردار بودند كه خط تاريخي مفروض تمدن را مي‌توان تا دوره‌هاي بسيار قديم دنبال كرد و براي آن «مرحله‌»هايي متصور شد. 
تطورگرايي غالب در اين دوران كه دست‌كم تا سال‌هاي نيمه دوم قرن بيستم و چرخشي كه لوي استروس به آن بحران انسان‌شناسي نام داد، ادامه مي‌يابد، بر آن بود كه همه جوامع انساني براساس يك «خط تاريخي» از ساده به پيچيده مي‌رسند و اين را مي‌توان در تمام نظام‌هاي اساسي اين جوامع مشاهده كرد. اما هريك از كتاب‌هاي مهمي كه در اين دوران منتشر مي‌شدند بر يكي از نظام‌ها تاكيد داشتند. در كتاب «جامعه باستان» نقطه تمركز مورگان بر نظام‌هاي خويشاوندي و نظام‌هاي فناوري است. بدين ترتيب در حوزه نخست از اين تز دفاع مي‌كرد كه انسان‌ها از نوعي «هرج و مرج جنسي» كه در آن تبار افراد را جز از طريق مادر نمي‌توان تعيين كرد، حركت مي‌كنند و سپس به موقعيت وصلت‌هاي موسوم به «ازدواج گروهي» و از آنجا به موقعيت كنوني مي‌رسند. در زمينه فناوري نيز تز او بر اين پايه است كه جوامع از اختراع ابزارهاي ساده شكار همچون تير و كمان شروع به رشد كرده و سپس به سفالگري و در نهايت به تمدن صنعتي مي‌رسند. تاكيد بسيار زياد مورگان بر تحول فناوري‌هاست و بدين ترتيب او بر اين باور بود كه با بررسي موقعيت فناورانه يك جامعه مي‌توان مشخص كرد كه آن جامعه در چه «مرحله»اي بر خط تطور (تكامل) قرار دارد و آينده آن چه خواهد بود يا به عبارت ديگر در «كجا»ي تاريخ ايستاده است. خود مورگان سه مرحله اساسي را «توحش»، سپس «بربريت» و در نهايت «تمدن» مي‌دانست با سه دوره اوليه، مياني و نهايي در هركدام. تطور به نظر او از موقعيت ماهيگيري و شكار شروع شده و پس از دوره‌اي 60 هزار ساله به دوران بربريت مي‌رسيد كه از كشاورزي ابتدايي آغاز و به توليد فلز مي‌رسيد و 35 هزار سال طول مي‌كشيد و در نهايت دوره تمدن كه از عصر آهن تا قرون وسطي و معماري و هنر و سرانجام صنعتي شدن قرار داشت كه پنج هزار سال را در بر مي‌گيرد. از نظر او، در ابتداي اين خط معيشت قرار دارد و سپس به سياست و خانواده و زبان و دين و مالكيت خصوصي منجر مي‌شود. 
مطالعات مورگان درباره سرخپوستان بعدها تا حد زيادي به وسيله مطالعات گسترده و عميق و آكادميك بوآس و شاگردانش در دانشگاه‌هاي امريكا بر جوامع سرخپوست به زير سوال رفتند و از اين رو كتاب «جامعه باستان» امروز فاقد ارزش استنادي است. اما انسان‌شناسان از دوران پارينه سنگي كه 4 ميليون سال به طول انجاميده و سپس از سه انقلاب بزرگ كشاورزي (يا نوسنگي) حدود 10 هزار سال پيش، صنعتي (حدود 250 سال پيش) و اطلاعاتي (حدود 30 سال پيش) نام مي‌برند. فردريش انگلس دوست و هم‌انديش كارل ماركس، زماني كه كمي پس از انتشار با كتاب مورگان برخورد كرد، چنان به هيجان آمد كه بلافاصله به ماركس نامه‌اي نوشت كه: «دلايل و اسناد» علمي اين كتاب مواد مورد نياز نظريه آنها «ماترياليسم تاريخي» را افزون بر اروپا، در آن سوي دنيا و در علم مردم‌شناسي نشان مي‌دهند. به همين دليل بود كه او كتاب «منشا خانواده، مالكيت خصوصي و دولت: در پرتو «جامعه باستان» لوييس هنري مورگان» را (1884) نوشت كه به نوعي تشريح كتاب مورگان و انطباق دادن آن بر نظريه ماركسيستي (از جمله بر اساس يادداشت‌هاي ماركس بر كتاب) بود. كتاب انگلس، پس از انقلاب روسيه و رشد انسان‌شناسي ماركسيستي تقريبا به كتابي «مقدس» در بلوك شرق تبديل شد. براساس اين كتاب نظريه تطوري ماركسيستي ِمبتني به شروع «تاريخ» از كمون‌هاي اوليه (بدون خانواده و مالكيت خصوصي و دولت) و عبور تمام جوامع از مراحل برده‌داري، فئوداليسم و سرمايه‌داري و قريب‌الوقوع و ناگزير بودن انقلاب پرولتري براي رسيدن به سوسياليسم تثبيت و مطالعات در همه حوزه‌هاي علمي وادار شدند اين تز را ولو به دروغ در كارهاي خويش بياورند و سند‌سازي كنند. همين امر اكثر كتب تاريخي درباره جوامع باستان (از جمله ايران) را كه در دوران شوروي منتشر شده‌اند، از لحاظ آكادميك به زير سوال برد. 
Ancient Society , Lewis H. Morgan,1877.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون