معماري خشونت و دلتنگي!
مهدي مالمير
گفتهاند: معماري يك خانه يا يك مكان ميتواند انسانها را به دوست يا دشمن بدل كند. به عبارت سرراستتر، ميشود خانهاي ساخت كه در آن آدمها چنان اصطكاكي با يكديگر پيدا كنند كه تنور دشمنيهايشان هميشه گرم باشد. در مقابل اما، ميشود خانهها را به گونهاي طراحي كرد كه چنان انرژي و خوشبينياي در كنج و كنار آن بجوشد كه ساكنان خانه با كمترين چالش و برخورد به زندگيشان بپردازند و به راستي در اين جملات سرناخني اغراق نيست. حالا كه خانهنشيني به سبب شرايط ويروسي و پيآيندهاي آن رو به فزوني است، موضوع معماري خانهها، افزون بر تنگ و ترش بودن بسياري از آنها، ميتواند يكي از اسبابي باشد كه نرخ خشونت خانگي را در كشور بالا برده است. افت سطح زندگي مردم، بيكاري، كسادي كسب و كار، بيحوصلگي و... البته دلايل پنهان ناشدني در پر رنگ شدن خشونت خانگي است، اما ميشود يكي از دلايل اين خشونتها را معماري نادرست و از سر شتاب و به اصطلاح رايج «بساز و بفروشي»اي دانست كه در شهرهاي بزرگ سالهاست نه فقط چهره و نماي عمومي شهر را نادلنواز كه اگر ژرفتر بنگريم، شماري از دعواها و درگيريهاي خانوادگي هم برآمده از همين ساخت و سازهاي بيسر و سامان است. انگار نه انگار كه در اين خانهها آدمهايي زندگي خواهند كرد كه گهگاه بيحوصلگي و دلتنگي گريبانشان را ميچسبد، عصباني ميشوند و برخي اوقات تنهايي را ترجيح ميدهند و... اگر خانهاي تنفسگاهي براي ساكنانش تدارك ديده باشد، اگر خانهاي فقط صرف سقف بالاي سر و چهار ديواري نباشد و ريزهكاريهاي معماري در آن در نظر گرفته شده باشد؛ شايد اندكي از درگيريهاي زوجها و خانوادهها در كشور ما بكاهد. نيازي نيست رنج زيادي ببريم براي اينكه دريابيم معماري تازه در شهرهاي ما خبر از آشفتگي و سودپرستي سازندگان آنها ميدهند.
خانههايي كه مثل كنسرو ماهيهاي ساردين در كنار هم چيده شده، با رنگهاي دلگير، كوچههايي بد قواره كه هر ساختمان، سازي براي خود ميزند، ديوارهاي كاغذي كه هر گونه امنيتي را براي ساكنانش بيمورد ميشناسد و هيچ رازي را در دل خود نگه نميدارند و... اين همه، چه بخواهيم و چه نخواهيم بر سلسله اعصاب ساكنان چنين خانههايي در هنگام خانهنشيني تاثيرات ويرانگر برجاي ميگذارد. امروز به جاي توجه كردن به اين ظريفكاريهاي لازم، خانههاي ما آكنده از تجملجوييهاي ناهنجار شدهاند و دريغ از جاي خلوتي براي شستن اندوه دلي. آنچنان كه نگارنده ستون بارها از زبان اطرافيانش شنيده است كه وقتي به خانه پا ميگذارند، دلتنگي عجيبي به سراغشان ميآيد كه به نظر، معماري خانههايشان در آن كم تاثير ندارد! خانهنشيني لزوما به معناي جنگ و جدال با اهل خانه نيست. شايد خيلي ربط واضحي ميان فضاي خلوت خانه و طول و عرض خانه هم در ميان نباشد، اما به يقين بسيار وابسته به ديد معمار خانه و مديران شهري و ميزان شناختشان از روان انسان و گرفتاريهايش دارد. معماري و شهرسازي هنري است كه كار فقدانش چنان در شهر و محلهاي ما به تماشا كشيده است كه كمسوترين چشمها نيز قادر به ديدن آن هستند! خانه فقط محل استراحت و خور و خواب نيست كه اگر اينگونه بود خوابگاهها و پانسيونها هم ميتوانند جاي مناسبي براي خوردن و خفتن باشند! خانه مفهومي وراي اين پديدههاست كه متاسفانه در كشور ما ناچيز شمرده شده و نرمنرمك سر و كله پيامدهايش در حال پيدا شدن است. هر چند كه بايد اعتراف كرد همين خانههاي نازيبا و نابرخوردار از معماري درست و درمان هم براي بيشتر مردم در اين روزهاي گرانيهاي دهشتناك، به جهان آرزوها پيوسته و به سرمايه اسف و افسوس ما افزوده است!