• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4694 -
  • ۱۳۹۹ پنج شنبه ۲۶ تير

نگاهي به مفاهيمي كه همنشيني در فضايي بسته به نام كافه را رقم مي‌زند

چارچوب‌هاي جامعه‌شناختي كافه در ايران

اشكان حسين‌زاده

همه مردم دوست دارند زمان‌هايي را دور هم جمع شوند و وقت بگذرانند. مكان‌هاي مقدس، پارك‌‌ها، قديم‌تر قهوه‌خانه‌ها و امروزه كافه‌ها و هر جايي كه بتوان بي‌دغدغه نشست و زمان را گذراند. در اين ميان كافه‌ كمي متفاوت است. آيا كافه صرفا محلي براي دورهمي‌هاي ساده است؟ تاريخ چيز ديگري مي‌گويد! در اروپا كه اولين كافه‌ها به معني امروزي شكل گرفتند، حيات كافه‌ها با حيات اجتماعي و سياسي جوامع‌شان گره خورده بود. همه ما داستان‌هايي بعضا افسانه‌وار از شكل‌گيري نطفه‌هاي عصر روشنگري يا انقلاب فرانسه در اين مكان‌ها شنيده‌ايم و همين‌طور جمله معروفي از بوريس وين كه «اگر كافه‌اي نبود، ژان پل سارتري هم نبود.» در ايران نيز كافه‌ها در دهه سي و چهل محلي براي تجمع روشنفكران بودند و نقش مهمي در درگيري‌هاي فكري آن زمان داشتند. امروز اما كافه‌ها چنين رسالتي ندارند؛ اكثر كافه‌ها محل قرارهاي دوستانه و دورهمي‌هاي ساده است. با اين‌حال تفاوت اين مكان با پاتوق‌هاي ديگر به نفس وجودي كافه برمي‌گردد‌. كافه نه فقط مكاني مادي بلكه امري اجتماعي است و همين مساله است كه مبحث كافه را براي جامعه‌شناسان جذاب كرده است. من نيز به عنوان يك باريستا و جامعه‌شناس پاره‌وقت سعي مي‌كنم با اتكا به آراي پي‌ير بورديو (2002-1930) جامعه‌شناس مطرح فرانسوي اين مدعا را بررسي كرده و نشان دهم مي‌توان و (بايد) كافه را در چارچوب جامعه‌شناختي بررسي كرد و در اين‌ ميان كافه‌دارها هم مي‌توانند با در نظر گرفتن نقش اجتماعي كافه جايگاه خود را استحكام بخشند. قصد دارم در اين رابطه به چند سوال مهم بپردازم.

1. وجود كافه‌ها چه الزامي دارد؟

2. چه كافه‌هايي مي‌مانند؟

3. چه كافه‌هايي مي‌بازند؟

در پاسخ به اين پرسش‌هاي اساسي جواب‌ها معمولا در حيطه اقتصاد فرض مي‌شوند اما همان‌طور كه ذكر شد كافه اساسا پديده‌اي اجتماعي است و دانستن نقش فرهنگي- اجتماعي آن و به‌ كارگيري درست اين آگاهي به راحتي مقاصد اقتصادي را هم پوشش مي‌دهد. قبل از شروع، بايد چند كلمه كليدي در جامعه‌شناسي بورديو را توضيح دهم.

 

ميدان

در نظر بورديو ميدان، يك جهان اجتماعي واقعي است كه در نتيجه فرآيند تقســيم كار و تفكيــك امــور [...] بــه ميدان‌هــاي كوچك و بســته بســياري از جملــه ميدان هنري، ميدان سياســي، ميــدان دانشــگاهي، ميــدان دينــي و... تقســيم شــده اســت. «ايــن جهان‌هــاي كوچك يا ميدان‌ها، جزيي از جهان اجتماعي‌اند كه به شكل خودمختار عمل مي‌كنند. هر كدام، منافع، مباحث، قوانين و اهــداف خــود را دارنــد. هــر فــردي در آن واحــد، عضــو ميدان‌هاي بســياري اســت و در هــر ميدانــي جايــگاه متفاوتي دارد.» (شريعتي 1388)

 

تمايز

جامعه مدرن با سرعت شگرفش در تغييرات سبب انفكاك و تنوع در گروه‌ها و اعضاي خود مي‌شود. «هر چه جامعه با فردگرايي روبه‌رشد اعضايش متنوع‌تر و منفك‌تر مي‌شود [...] تفاوت‌هاي فردي افزايش مي‌يابد. متفاوت بودن، آرمان مي‌شود و از آنجا كه در جوامع مــدرن، افراد با بروز پديده‌ها، ايده‌ها، گرايش‌ها، نيازها و خواسته‌هاي جديد و متنوعي روبه‌رو هســتند، امكان وقوع تمايز بين آنها و امكانش افزايش مي‌يابد.» (بورديو 1979)

 

منش (عادت‌واره)

شامل آن دسته از علايق و سلايق انسان مي‌شود كه در عين پايداري، تغييرپذير است. در واقع آنچه فرد انتخاب شخصي مي‌پندارد در عمل چيزي نيست جز نتيجه دروني‌سازي قواعدي كه گروه تعلقش به او تحميل كرده است. يك شيوه پايدار و خاص جمعي براي ديدن يا معناسازي جهان اجتماعي. به عبارت ديگر، يك الگوي متمايز فرهنگي. ناگفته نماند منش، در ميدان تعريف مي‌شود.

 

سرمايه

به مجموع آنچه فرد مي‌تواند در يك حوزه كسب كند، اطلاق مي‌شود. سرمايه هر منبع موثري در پهنه جامعه است كه فرد قادر به در اختيار گرفتن سود ناشي از مشاركت و رقابت در آن باشد. (wacquant 2006)

از ديد بورديو، انواع سرمايه عبارتند از: «سرمايه اقتصادي، سرمايه اجتماعي (انواع گوناگون روابط ارزشمند با ديگران)، سرمايه فرهنگي (انواع معرفت مشروع) و سرمايه نمادين (پرستيژ و افتخار اجتماعي) .» (جنكينز 1385)

 

وجود كافه‌ها چه الزامي دارد؟

قبل از جواب به اين پرسش لازم است مقدمه‌اي ذكر شود. در سراسر جهان قبل از ظهور جايي به نام كافه، ميخانه‌ها وجود داشتند كه در آنجا غذا هم سرو مي‌شد. در اروپا كافه‌ها و نقش آنها زماني بر سر زبان‌ها افتاد كه عصر روشنگري در سده هفدهم در فرانسه به وجود آمد. در آن دوران اصحاب دايره‌المعارف (كساني همچون ولتر، ديدرو ،مونتسكيو و...) كه اساس تفكر و فلسفه قرون وسطي را زير سوال برده بودند در كافه‌ها جمع و به فلسفيدن مشغول مي‌شدند.

در خاورميانه اما قهوه‌خانه‌ها علاوه بر ميخانه‌ها قدمتي طولاني دارند. به عنوان مثال بنا بر بعضي تحقيقات اولين قهوه‌خانه‌هاي (عمومي) در زمان شاه طهماسب صفوي شكل گرفت. اما معروفيت كافه‌ها در ايران به اواخر دهه سي و دهه چهل مربوط مي‌شود كه با تاثير گرفتن از كافه‌هاي فرانسوي و اتريشي و چك محملي براي هنرمندان و روشنفكران آن روزگار شد - همان اسامي معروف همچون كافه نادري، فردوسي، فيروز، پرنده آبي و...- پس از انقلاب كافه و كافه‌داري در محاق فرو رفت تا مدتي پس از جنگ كه دوباره پا گرفت و در زمان حال نيز كه كافه‌ها هر روزه در كوچه‌اي سر برمي‌آورند.

اين تاريخچه كوتاه به تنهايي نشان‌دهنده دلايل رشد كافه‌هاست زيرا با دقتي كوچك متوجه مي‌شويم كه آنها از نظر تاريخي در زمانه‌اي رشد كرده‌اند كه شرايط اجتماعي خاص وجود داشته است.

من در اين نوشتار قصد دارم به دوران فعلي بپردازم، زيرا بررسي دهه چهل خود موضوعي جداست و بحث ديگري مي‌طلبد.

با تاسي از بورديو، كافه در ايران ميداني است كه مناسبات فرهنگي و اجتماعي و حتي بعضا سياسي مخصوص به خود را داراست. در كافه‌ها روابط بينابين جالبي بين كافه و كنشگران (مشتري‌ها) وجود دارد. مشتري به كافه تشخص مي‌دهد و در عين ‌حال تشخص مي‌گيرد. ما نه‌تنها امروزه بسياري از كافه‌ها را به جنس مشتريانش مي‌شناسيم، بلكه در دگرديسي جالبي از حيث جامعه‌شناختي، افراد كافه‌رو را هم به كافه‌اي كه پاتوق‌شان هست، مي‌شناسيم. در واقع كافه‌ها سبك خاصي از زيست را پيشنهاد مي‌كنند و افراد به واسطه تلاش‌شان براي داشتن «تمايز» به سمت يكي از اين سبك‌ها كشيده مي‌شوند. در جامعه امروز افراد و گروه‌ها در عين وابستگي به كليت جامعه در پي كسب وجه تمايز خود نيز هستند. نشان دادن «خود» به عنوان سوژه‌اي منحصربه‌فرد، هويت مي‌سازد و «من» را از «ديگري» تفكيك مي‌كند. اين تفكيك لازمه استقلال از ديگران است و به «من» تشخص مي‌دهد و همان‌طور كه در تعريف بورديو از تمايز ذكر شد، اين مقوله تبديل به «آرمان» شده است. ما امروزه به راحتي مي‌توانيم طرز تفكر و نگاه يك شخص به زندگي را بر اساس كافه‌اي كه در آن رفت‌وآمد مي‌كند، حدس بزنيم. البته كه چنين كافه‌هايي، در شهرهايي هستند كه به دليل تاريخ طولاني‌تر در زمينه كافه‌داري، به چنين تقسيم‌بندي‌اي رسيده‌اند. مثلا در تهران كافه‌هاي مختلفي از حيث چنين تفكيكي وجود دارد! كافه‌هايي به اصطلاح هنري، كافه‌هاي روشنفكري، كافه‌هايي با تمركز بر خدمات بيرون‌بر و اصطلاحا فست‌فودي، كافه‌هايي آنتيك و گران‌قيمت مناسب قشر سرمايه‌دار و...

تاثير متقابل كافه و مشتري در چنين فضاهايي همان «منش» از ديدگاه بورديو است. «منش مجموعه‌اي منسجم از عادت‌ها و نشانگري‌هاي بدني است كه فرد را از راه گرته‌برداري ناآگاهانه و دروني كردن شكل مي‌دهد به گونه‌اي كه مخصوص يك محيط باشد.» (هينيك 1384)

هر شخصي نياز به گروهي دوستانه دارد، اينجاست كه فرد به شكلي نانوشته و ناآگاهانه در كافه‌اي مي‌نشيند كه اطرافيان بيشترين شباهت را به او دارند. پاتوقي با آدم‌هايي آشنا از حيث پوشش و رفتار اجتماعي. به‌ سختي مي‌توان حضور مشتريان يك كافه هنري در كافه‌اي فست‌فودي را تصور كرد يا اشكالي ديگر. حتي همين الان به دليل نياز افراد به پاتوق، كافه‌هايي با تم ديني وجود دارند كه افراد با گرايشات مذهبي در آنها حضور پيدا مي‌كنند.

پس وجود كافه‌ها به علت نياز به همزيستي افراد در جامعه امروز با تاكيد بر اصل تمايز است. شايد بتوان با گروهي از دوستان در منزل جمع شد اما در نبود احتمالي آنها، افرادي هم‌منش با ما در كافه‌اي نشسته‌اند كه در ميان آنها احساس تنهايي كمتري خواهيم كرد. كافه‌ها به عنوان ميداني اجتماعي به ما هويت داده و از تمايز ما با ديگران محافظت مي‌كنند.

 

چه كافه‌هايي مي‌مانند؟

همان‌گونه كه ذكر شد هر كافه‌اي شكلي از زيستن را پيشنهاد مي‌كند. اين بدان معني نيست كه هر شخصي قصد داشت كافه‌اي تاسيس كند بايد در كنار مسائل فني و اقتصادي به فكر ايده‌هاي فلسفي‌اش هم باشد، قطعا نه، اما اين نوشتار بر آن است كه اگر كافه‌اي بتواند جامعه هدفي تعيين كند و بر اساس اين جنس از مشتري، ديزاين، قيمت، منو و حتي نوع سرو خود را هماهنگ كند راه برجا ماندنش بيشتر است. مثلي قديمي وجود دارد كه مي‌گويد: «ما آن چيزي هستيم كه مي‌خوريم.» امروزه مشخص شده است كه حتي نوع عادات غذايي يك كشور به درجه توسعه اقتصادي- اجتماعي آن برمي‌گردد. براي مثال در كشورهاي توسعه‌يافته غذاهاي آب‌پز و بخارپز و گرايشات گياه‌خواري بيشتر است اما در كشورهاي جهان سوم گوشت قرمز، روغن و كباب مصرف بيشتري دارد. اين در مورد گروه‌هاي كوچك و حتي يك فرد هم صادق است. به همين دليل است كه از منو و نوع سرو صحبت مي‌كنيم. منش شامل رفتارهاي ظاهري انسان مثل لباس، ژست، حالت و حتي نوع خوراكي او هم مي‌شود و اين همان دليل حضور گروه و افرادي مشخص در كافه‌ها و نحوه تعامل اجتماعي هماهنگ آنها بر مبناي منش مشترك است. در نظر گرفتن جامعه هدف در بحث كافه‌داري به معني انتخاب قشري خاص در كافه است. طبيعتا اين حرف به اين مفهوم نيست كه كساني متفاوت به كافه ما رفت‌و‌آمد نخواهند كرد، منظور برنامه‌ريزي براي به دست آوردن هويتي خاص و جذب افراد همسو با اين هويت است. افراد همسو لاجرم وفادارتر هستند.

در اينجا از كليدواژه‌اي ديگر از بورديو وام مي‌گيرم: سرمايه. اين كلمه در پاسخ به سوال بعدي نيز بسيار به كار مي‌آيد؛ همان‌طوركه در تعريف بورديو به آن اشاره كردم، سرمايه هر منبع موثري است كه كنشگران ميدان بتوانند به سود آن دسترسي داشته باشند. بديهي است بيشترين تاكيدم بر سرمايه اجتماعي و سرمايه نمادين است. سرمايه نمادين كه مشتمل بر پرستيژ و افتخار اجتماعي است به هويت‌بخشي كنشگران مي‌انجامد و طبيعي است اگر لزوم سرمايه نمادين مورد توجه قرار نگيرد و اين بي‌توجهي خود را به اشكال گوناگوني از جمله تغييرات سريع و بزرگ در كافه نشان دهد به ترك كردن مكان توسط افراد همسو مي‌انجامد. به همين دليل كافه‌هايي كه در عين تلاش براي فعاليت اقتصادي، اتمسفر خود را تعريف و (حفظ) كرده‌اند، امكان ماندگاري بيشتر را خواهند داشت.

چرا كافه‌هاي بسياري مي‌بازند؟

براي پاسخ به اين سوال تاكيد اصلي بر كلمه «سرمايه» است. درون هر ميدان سرمايه جريان دارد و حتي مي‌توان گفت ميدان، با چرخش و روند اين سرمايه تعريف مي‌شود. بورديو معتقد است: «ميدان يك جهان اجتماعي واقعي است كه مطابق قوانينش شكل خاصي از سرمايه در آن انباشته مي‌شود و مناسبات ويژه قدرت در آن جريان دارد.» حول چنين مفهومي كلمه ديگري به نام «استقلال» مورد توجه بورديو قرار مي‌گيرد. استقلال هر ميدان به معيار مستقل يا وابسته بودن آن مربوط مي‌شود. مستقل بودن يعني گرايش آن حوزه به سرمايه نمادين و فرهنگي و وابسته بودن يعني ارتباط با فروش و سرمايه اقتصادي و بورديو معتقد است هر چه استقلال يك ميدان بيشتر باشد، امكان خلاقيت و حركت رو به مطلوب آن بيشتر است. گرچه او اين دو كلمه را صفتي براي كليت يك ميدان به كار مي‌برد، اما معتقدم مي‌توانيم هر كافه را نيز به عنوان عنصري مجزا كه مي‌تواند در پناه اين سرمايه قدرت داشته باشد فرض كنيم. همان‌گونه كه ذكر شد معيار استقلال از نظر بورديو ميزان سرمايه نمادين (پرستيژ و افتخار اجتماعي) است. اگر كافه‌اي بتواند منش مورد نظر خود را چنان گسترش دهد كه كنشگران (مشتري‌ها) آن را به عنوان محملي براي وجود و پرورش ايده زيست مورد وثوق‌شان بشناسند حضور در آن كافه براي آنها تبديل به يك پرستيژ خاص مي‌شود. ثابت شده است افراد زماني كه خود را متعلق به گروهي مرجع مي‌دانند از قِبل اين تعلق احساس افتخار اجتماعي مي‌كنند. تعلق به گروهي خاص احساس ريشه‌دار بودن را در انسان تقويت كرده و هويت‌زايي مي‌كند. با اين حساب واضح است كه اگر كافه‌دار نتواند براي كافه‌اش هويتي فراتر از يك مكاني ساده براي غذا خوردن تعريف كند نه‌تنها نمي‌تواند مشترياني وفادار داشته باشد، بلكه جاذبه‌اش را -كه صرفا ظاهري است- به كافه‌اي بزك كرده‌تر خواهد باخت.

 

در خاتمه:

رستوران صرفا محلي براي غذا خوردن است با مناسك مخصوص به خود؛ اصولا شكل غذا خوردن در هر رستوراني آيين خاص خود را دارد - اين بحث مهمي است كه از موضوع اين نوشتار خارج است- اما كافه چنين نيست! ماهيت كافه آن را تبديل به «پاتوق» كرده و اين يعني گذراندن وقت در آن. زماني كه گروهي از افراد در جايي تجمع مي‌كنند بدون آنكه دليل و هدف خاصي مثل انجام دادن يك كار مشخص داشته باشند هم روابطي بين خودشان شكل مي‌گيرد و هم رابطه‌اي بين آنها و فضاي حضورشان. اينجاست كه پاي جامعه‌شناسي به عنوان علم مطالعه اين روابط به ميان مي‌آيد. كافه چنين فضايي است؛ مردم در كافه‌اي كه به (دل) آنها بنشيند، جمع مي‌شوند تا آنجا را تبديل به پاتوق كنند. در كافه گرچه آيين در حدودي وجود دارد، اما الزامي براي اجراي شكل خاصي از مناسك نيست. سعي كردم در اين نوشتار با وام گرفتن از نظريات بورديو توضيح دهم كافه‌ها نوعي از زيست را تبليغ كرده و در نتيجه افراد هم‌منش در آن جمع مي‌شوند. افراد به واسطه تلاش بعضا ناخودآگاه براي داشتن تمايز جذب كافه‌اي مي‌شوند كه بتواند براي آنها هويتي متفاوت تعريف كند، چراكه هويت متمايز آرمان انسان مدرن است.

منابع:

پيربابايي، محمدتقي و محمد سلطان‌زاده مقدمه‌اي بر صورت‌بندي ميدان معماري معاصر ايران بر اساس نظريه «ميدان» بورديو نشريه هنرهاي زيبا، 1394

جنكينز، ريچارد. پي‌ير بورديو. ترجمه ليلا جوافشاني و حسن چاوشيان، ني. 1385

هينيك، ناتالي. جامعه‌شناسي هنر. ترجمه عبدالحسين نيك‌گهر. آگه. 1384

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون