• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۸ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4695 -
  • ۱۳۹۹ شنبه ۲۸ تير

نگاهي به مجموعه شعر «كوتاه مثل پلك زدن‌هاي تو» اثر احمد دريس

ستون ساختن از شكست

اسماعيل مسيح گل

سومين دفتر شعر احمد دريس شاعر آباداني به نام «كوتاه مثل پلك‌زدن‌هاي تو» به همت انتشارات هرمز اواسط ارديبهشت ۹۹ روانه بازار كتاب شد. دفتري با ۱۱۰ صفحه و طرح روي جلدي چشم‌نواز و 100 شعر كوتاه در حال و هوايي اجتماعي و عاشقانه.  شعر كوتاه كه يكي از بارزترين خصايص اين شاعر آباداني است در اين دفتر به نحو شايسته‌اي به كار آمده‌اند، با كمترين كلمات سعي شده است بيشترين محتوا و مضمون را به مخاطب منتقل كند و در عين حال پرسش‌هايي چالشي را در ذهن ايجاد كند و در كم‌حوصله‌گي و دلمشغولي مخاطب امروزي اين دفتر همچون ترانه‌هاي باباطاهري توانسته است، فضاي جديدي را در شعر سپيد معاصر روبه‌روي مخاطب بگشايد و در حالي كه لذت بردن از چنين ترانه‌هاي چالشي را فراهم مي‌آورد، سادگي زبان و فرم متجانس امروزي كمك شاياني به شعرها كرده است. ايجاز و ايهام در اين شعرها مخاطب را زياد وارد پيچيدگي‌هاي مرسوم شعر امروز نمي‌كند.  اكثر شعرها سهل و ممتنع هستند و زود قابل فهم و درك و نياز به كنكاش در اسطوره و نماد و سمبل نيست و مثل يك وعده غذاي سريع آماده شده.  براي هر ذائقه‌اي در هر سن و سالي سازگار است و عام‌پسند. با هم دو شعر از اين دفتر را مي‌خوانيم و واكاوي مي‌كنيم. 

شعر اول 
توي ده چاه مي‌كند
به شهر كه آمدند
دستفروشي كرد 
حالا مدتي است 
در برجي چندين طبقه 
كار مي‌كند
در دل آسمان‌ها
اما همچنان هر روز 
هزاران آرزو را با خودش
بالا مي‌برد 
و بي اجابت بر مي‌گرداند
در اين شعر چاه نماد در قعر بودن افراد در جامعه است در پايين‌ترين سطح اجتماعي و هم بي‌نصيب بودن اكثر افراد از نعمت‌هاي زير زمين خدادادي است كه خواسته يا ناخواسته درست ميان اقشار جامعه تقسيم نشده و باعث به حاشيه رانده شدن جمع كثيري از افراد است؛ حاشيه‌اي كه پيرامون كلانشهرها به وسعت ديده مي‌شود و در شهرهاي كوچك كم‌وبيش قابل رويت است. حاشيه‌اي كه با شغل‌هاي كاذبي چون دستفروشي و... خود را نشان مي‌دهد كه در سطر بعدي شاعر بر آن انگشت مي‌گذارد.  اما همچنان كه در شعر سير مي‌كنيم به يك پندار ماوراءالطبيعه برمي‌خوريم كه يكي از باورهاي انسان امروزي جامعه ماست كه در پس اين همه مشكلات و معضلات دست بزرگ‌تر وقوي‌تري است كه مي‌تواند در آخر سر همه آنها را نقش بر آب كند . باوري كه رنگ و بوي مذهب دارد و شايد عموميت جهاني هم داشته باشدكه او را در مدرن‌ترين كشورهاي جهان هم مي‌توان با دليل ديد. مي‌بينيم كه به اين ماوراءالطبيعه دل دارند و مدد مي‌جويند . اما در اين شعر با از قعر درآوردن انسان و به حاشيه راندن او را دست از پا درازتر و نااميد به خانه مي‌فرستد 
و از چنين نيروي هم بي نصيب مي‌كند
كه همان انسان است كه مي‌تواند منجي خود باشد.
اما در شعر دوم
از دست تو بيفتم 
خواهم شكست 
از چشم تو بيفتم 
شكست خواهم خورد 
درشعر دوم كه بر فعل شكستن ستون زده شده است كه برآمد همه عشق‌ها هميشه يك نوع شكست بوده و خواهد بود.
اما شاعر دراين شعر كوتاه با دو وجهي كردن فعل شكست 
كاركرد در خور توجه‌اي را از آن مي‌گيرد. 
افتادن از دست كه يك نوع سهوي و لا ارادي است به شكست عيني مي‌انجامد
اما هر آنچه عميق و درد آور است 
افتادن از چشم كه به مثابه كوچك شدن ناديده گرفتن و... است. 
كه به شكستن در چارچوب و باور درون است كه بسا دردناك و غيرقابل تحمل و دليل بر آمدن چنين شعري شده است

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون