شهادتي براي تاريخ
دكتر شريعتي به زندان كميته ميافتد و 18 ماه تمام در سلول انفرادي روز و شب ميگذراند! دم خروس را باور كنيم يا قسم حضرت عباس را. سخن ديگر اين است كه ايشان گواهي ميدهند كه دكتر شريعتي از دانشگاه فردوسي مشهد اخراج شد و به تهران آمد و به مشاورت وزير علوم درآمد. داستان چنين است كه اين روايت را از زندهياد استاد محمدتقي شريعتي شنيدم. وزير نيكنفس علوم آن زمان دكتر كاظمزاده كه ارادتي به دكتر شريعتي داشت از وي خواست حال كه در تهران اقامت اجباري گزيده است طرحي پژوهشي به وزارت علوم دهد و در ازاي آن وجهي دريافت كند و طرح پژوهشي دكتر شريعتي مقايسه حوزههاي درسي فقهي و دانشگاهي بود.
سخن ديگر از جناب دكتر نصر در اين ويديو شنيدم كه دود از كلهام بلند شد. ايشان اظهار فرمودند در شب عاشورايي در مجلس سخنراني دكتر شريعتي در حسينيه ارشاد حاضر بودند و چون دكتر شريعتي در آن سخنراني از «چهگوارا» تمجيد و تحسين كرده و وي را امام حسين زمانه دانسته، وي همراه استاد مطهري، حسينيه ارشاد را ترك كرده و به همكاري خويش پايان داده است. در اسناد حقوقي و قانوني حسينيه ارشاد هيچگاه نه در هيات امنا و نه در هيات موسس و مديره نامي از ايشان نيامده است. اين روايت ضربالمثل قديمي « خسن و خسين دختران معاويهاند» را برايم تداعي ميكند. خوشبختانه تمامي نوارهاي سخنراني دكتر علي شريعتي در حسينيه ارشاد و ديگر مكانها موجود است و در هيچ يك از آن سخنان چه كساني كه حاضر بودند و چه كساني كه شنيدهاند، شهادت ميدهند كه به هيچ روي سخني از «چهگوارا» به ميان نيامده است. در قواعد حقوقي گفتهاند آنكه ادعايي دارد بايد دليلي بياورد. «البينه علي المدعي». به هيچ روي اين گفتار صحت ندارد. اما داستان قهر و ترك حسينيه ارشاد از سوي استاد مطهري، يكي داستاني است پر آب چشم كه بايد در فرصتي ديگر و مكاني بايستهتر به آن پرداخت. ما، در تاريخ گاه بتپرست بودهايم، بتان گوشتي و انساني را ستايش و نيايش كردهايم. يا عاشق بودهايم يا دشمن. به رنگ خاكستري كمتر دل بستهايم. هر كجا چاله و چولهاي است، گراني و ستمي است، دشنامي هم نصيب دكتر شريعتي و جلال آلاحمد ميكنيم. يا عاشقانه به آنان دل بستهايم كه گفتهاند عاشقان چشمانشان نابينا و گوشهايشان ناشنوا است يا با غرض به آنان پرداختهايم كه حضرت مولانا فرمود: چون غرض آمد، هنر پوشيده ماند.
تفاوت بين «نقد» و «نق» را از ياد بردهايم. اينكه پس از سالها بر استخوانهاي پوسيده دكتر علي شريعتي كه در زينبيه شام به امانت آرميده است بكوبيم سزاوار نيست.
نه خانمها، آقايان: فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد/ شرمنده رهرويي كه عمل بر مجاز كرد.