ملت مردني نيست
عباس عبدي
ادامه از صفحه اول
روزي كه نان آن را خوردند اكنون بايد چوبش را بخورند. آن هم چه چوبي؟ راه مقابله با آن حذف و رد صلاحيت نيست. به همين علت بايد به بخش دوم اظهارات آقاي باهنر پرداخت كه معتقد است با تاييد صلاحيت اين و آن، جامعه دچار شكاف عميقي خواهد شد. اين نحوه استدلال ريشه بحران ذهنيت اصولگرايي است؛ ذهنيتي كه جاي متغير وابسته و مستقل را عوض ميكند و نتيجه وارونه ميگيرد. حضور انتخاباتي و تاييد صلاحيت اين و آن نيست كه موجب شكاف اجتماعي ميشود بلكه شكاف اجتماعي و امنيتي به علل ديگري شكل ميگيرد و سياستمداران سعي ميكنند كه آن را در جهت اهداف خود استفاده كنند. اگر سياستمدار موجود سوار چنين شكافي نشد، ديگري ميآيد چنين ميكند. نگاه را بايد از سياستمداران عبور داد و به بطن جامعه متمركز كرد و اجازه نداد كه جامعه تا اين حد دچار شكاف امنيتي شود. تحولات در جامعه رخ ميدهد به علاوه فرض كنيد، شكاف امنيتي و اجتماعي وجود داشته باشد اگر اجازه بروز آن داده نشود و در عين حال هيچ قدمي براي حل و كاهش آن برداشته نشود آن شكاف به مرور تشديد ميشود. مثل يك ديگ بخار است هر چه فشار دروني آن بيشتر شود و راهي براي تخليه آن نباشد، دير يا زود به مرحله انفجار خواهد رسيد.
واقعيت اين است كه مجموعه اصولگرايان در بهترين حالت بعيد است حتي بتوانند 15درصد آراي مردم را داشته باشند. پس هر كسي كه بخواهد از مردم راي بگيرد،به ناچار بايد به سوي كسب نظر 85 درصد بقيه روي بياورد حتي اگر 20درصد آنان را هم هدف قرار دهد، باز هم برنده است. بنابراين سرنا را از سر گشاد آن نبايد زد و در پي حذف نامزدها بود.
با حذف يا مردن اين و آن مشكلي حل نميشود. بايد فكري به حال مردم كرد. مگر اينكه دعا كنند، ملت حذف شود يا بميرد. اين تنها راه است ولي فراموش نكنيم كه در تقابل با ملت بايد ايمان داشت كه ملت مردني نيست.