نگاهي به كتاب «عرايس البيان في حقايق القرآن» روزبهان بقلي شيرازي
شأنيت عرفاني واژهها
حسين گلشني
روزبهان ابومحمدبن ابي نصربن روزبهان بقلي فسايي شيرازي، معروف به «شيخ شطّاح» و «شطّاح فارس» عارف اهل فارس بود. او در سال ۵۲۲ هجري قمري در خانوادهاي ديلميالاصل در فسا به دنيا آمد. اين عارف و دانشمند سده ششم و هفتم و از سرسلسله روزبهانيان بوده و ديلميان مقيم فارس بودهاند و چون در فسا به بقل (سبزي و تربار)فروشي اشتغال داشت، ملقب به «شيخ روزبهان بقلي» بود. در مكتب به آموختن قرآن پرداخت و در محضر دانشمندان عصر به فراگرفتن علوم متداول مشغول شد. از همان اوان زندگي تمايلات عرفاني داشت تا اينكه در ۲۵ سالگي از خلق بريد و در كوههاي اطراف شيراز به عبادت و رياضت پرداخت و حافظ قرآن شد. شيخ روزبهان در پارسينويسي استاد بود و در آثار او تعبيرات بسياري حاكي از توجه به شخصيتها، عناصر داستاني و مفاهيمي مربوط به ايران باستان وجود دارد، مجموعه سرودههاي او به دو زبان فارسي و عربي در ديوانالمعارف فيالشعر گردآوري شده بود. از سرودههاي او بارها عارفان و شاعران استقبال كردهاند؛ از آن جمله مولوي در غزل مشهور منسوب به او با مطلع «بنماي رخ كه باغ و گلستانم آرزوست» به هماوردي با شيخ روزبهان برخاسته و پارهاي از مضامين غزل او را با عباراتي مشابه تكرار كرده است. از كتابهاي
مشهور او ميتوان به كتابهايي چون:
1- «شرح شطحيات»، به فارسي: كه به درخواست يكي از مريدان نوشته و در آن علاوه بر گفتارهاي رمزي صوفيان به بسياري از آيات قرآن و احاديث نبوي و علوي استناد كرده است. اين كتاب بيش از هر مطلبي به شرح سخنان حلاج و دفاع از او پرداخته، از اين رو برخي آن را عمدهترين سند براي شناسايي احوال و حقايق زندگي حلاج شمردهاند. بخش شرح اقوال و احوال حلاج را لوئي ماسينيون در ۱۹۱۳ در پاريس منتشر كرده و تمام آن نيز در ۱۳۴۹ ش به اهتمام جواد نوربخش و قبل از آن به تصحيح و مقدمه فرانسوي و ترجمه فصل اول به زبان فرانسوي به وسيله انجمن ايرانشناسي
فرانسه، در تهران چاپ شده است.
2- «عبهرالعاشقين» كه در ۳۲ فصل در عشق و اقسام آن انساني، عقلي، روحاني، الهي و جمال پرستي. عبهرالعاشقين با تصحيح و مقدمه فارسي و فرانسوي و ترجمه فصل اول به زبان فرانسوي چاپ شده است. اين كتاب همچنين توسط دكتر جواد نوربخش در ايران منتشر شده است و
3- به «عرايس البيان في حقايق القرآن» اشاره كرد. ترجمه كتاب عرايس البيان با ترجمه و تحقيق علي بابايي در دسترس مخاطب فارسيزبان است. در مقدمه كتاب آمده است: «نام يك اثر، ميتواند لُبّ و لُبابِ محتواي آن باشد. همين نكته است كه ميل به تشريح اسامي و عنوانها آثار مختلف را برميانگيزد. عرايس البيان ميتواند تداعيگر گفتهاي منسوب به «ابو يزيد» باشد كه: «اوليا الله عرايس....: اولياي خداوند عروسانياند، تنها بر كساني رخ مينمايانند كه محرمشان باشند.» تن عرايسالبيان بسيار لطيف و زنده است و اين خصوصيت همراه با غناي دروني گفتههايش، در ميان تفاسير، برجستگي خاصي به او ميبخشد. شيخ در بيانِ معاني و مضامين عميق عرفانياش، صنايع ظريف ادبي را نيز فراموش نكرده و با صور خيالي رنگين و پرجاذبه مقصود خود را بيان كرده است. همان خصوصيتي كه در اكثر آثار عرفاني او مشهود است. از طرفي ديگر گويي واژهها نيز، همشأن مقام عرفاني درون او، تجرد يافتهاند و مدام در تعبيرهاي خاصِ مرتبهاي از معرفت تكرار ميشود. اينجا به تمام، سخن از: معرفت، مشاهده، مكاشفه، قرب، رويت، ازل، ابد، توحيد، تفريد، تجريد، قِدم، ذات، بقا، فنا، تجلي، حب، عشق، نزهت، بهجت، قلب، روح، سِرّ و واژههايي از اين نوع است. گاه چند تفسير از يك آيه با عبارت «ايضا» ارايه ميشود و اين خود صحهاي است بر مراتب مختلف معرفت و شهود و ادراك و احتمالا اشارهاي است ضمني به چند بطني بودن قرآن و درنتيجه جامه تحقق پوشاندن به تفسيرهاي آن كه در مقدمهاش با نقل آيه قرآني و حديث نبوي و احاديث ائمه و گفتههاي بزرگان، يادآور شده است. در عرائس، قبل از آغاز سوره فاتحه، مقدمهاي در بيان سبب تاليف كتاب ذكر شده. همانطور كه در بيشتر تفسيرهاي عرفاني رايج است، اين مقدمهها علاوه بر ايفاي نقش مذكور، حكم تبيين جواز تفسير عرفاني را نيز داراست. زيرا به قول شيخ «در سايه هر حرفي از حروفِ آن، دريايي از درياهاي اسرار و نهري از نهرهاي انوار وجود دارد، چراكه كلامش، وصف قِدم است و بدانسان كه ذاتش نهايتي ندارد صفاتش نيز بينهايت است. شيخ در مقدمه، به نحو احسن روش خود را در پرداختن به تفسير و نقلقول از عارفان بزرگ بيان كرده است: «خواستم از اين درياهاي ازلي، منازلِ رفيعي از حِكم ازلي و اشارتهاي ابدي بياموزم؛ شؤون و اموري كه فهمِ عالمان و عقلِ حكيمان از درك آن فرو ميماند. در اين راه با اقتدا به اوليا، نايبان الهي را الگوي خود قرار دادم و سنتِ پاكان و برگزيدگان را اختيار نمودم. از اين رو، در موضوعِ حقايقِ قرآني، كتاب مختصر و موجزي تاليف كردم كه در آن سخن به درازا نكشيده و موجب آشفتگي خاطر نميشود. هر آنچه از فهمِ حقايقِ قرآن و لطايفِ بيان و اشارتِ رحمان در قرآن با الفاظِ لطيف و عبارتهاي شريف به من دست داد، بيان كردم. در اين راستا چه بسا اتفاق افتاد كه تفسير آياتي را آوردم كه بزرگان به آن نپرداخته بودند و گاه [در مواقعي ديگر] بعد از بيان خود، كلام آنان را كه در نتيجه بركت وجوديشان، اشارتهايشان ظريفتر و عبارتهايشان لطيفتر بود، نقل كردم. بسياري از آنها را به دليلِ اختصارِ كتاب و زيبايي تفصيلِ آن پيراستم.